انتقادی به مروجان تفکر غیر انقلابی و افراد هزینه گریز ، روشنفکران حرفه ای ، علم زدگان و تردیدافکنان
بسم الله الرحمن الرحیم
امام خامنه ای:
حساب روشنفکران حرفهای جداست.
نگاه کنید به آن روشنفکر حرفهای غیر متعهّد که هیچ کاری ندارد، مینشیند پشت میز کارش. روزی چندساعت بیانیه و مقاله و جزوه مینویسد، آنها حسابشان جداست! همانطوری که صبح گفتم روشنفکران حرفهای درطول این مدت مبارزات مردمی، مأیوسکنندهترین گروهها بودند. در زمان خود ما و در طول این دوران مبارزه، روشنفکرها بعد از آنکه جلسهشان را میرفتند،باشگاهشان را میرفتند،میهمانیشان را میرفتند،بورس تحصیلیشان و یا تحقیقیشان را از دولت شاهنشاهی میگرفتند و میرفتند و برمیگشتند، کارهای روزمرهشان را انجام میدادند،سینما و گردش و تفریح عصرشان را میرفتند و خلاصه بعد از آنکه همه کارهای واجب و مستحب زندگی را انجام میدادند، دو سه ساعتی هم مینشستند پشت میز کارشان #آقاوار، #تمیز، بیدغدغه پای کولر یا بخاری #قلم میزدند. این خیلی کار آسانی بود؛ این غیر از آن که روشنفکر مذهبی و یا به خصوص روشنفکر روحانی است که با مردم و در میان مردم است و توی #برج_عاج نیست. نشریه ی شماره یک حزب جمهوری اسلامی. منتشره در مردادماه سال ۱۳۵۸ - پیاده شده سخنرانی رهبر انقلاب در دانشگاه شهید چمران
عمل به هنگام در قبال بیانیه گام دوم انقلاب، یک وظیفه شرعی و مصداق عمل صالح است که انجام آن پیش از هر چیزی نیازمند توفیق الهی می باشد.
همچنین از زوایای مختلفی می توان به موضوع بیانیه مهم رهبر معظم انقلاب پرداخت و بخاطر نگاه کلان و کلی بیانیه، بهترین راه برای فهم آن، نگاه و رویکردی جمعی و برآمده از همفکری نخبگان انقلابی است؛ و هرگونه پرداختن و ارائه تحلیل در مورد این بیانیه ، باید مبتنی بر یک بینش و یک خط صحیح فکری باشد.
یکی از مهم ترین مطالبی که می بایست در مورد بیانیه گام دوم بدان پرداخته شود این است که آیا اگر شرایط لازم و زمینه اجتماعی مناسب برای امام خامنه ای فراهم بود باز هم محتوای بیانیه گام دوم به همین شکل تدوین می شد؟ یعنی آیا مطلب ایده آل مورد نظر حضرت آقا با این بیانیه یکی است؟ در صورتی که مومنان با جهاد همه جانبه زمینه را به شکل دیگری فراهم می کردند با بیانیه دیگری مواجه بودیم و اگر این چنین است اولا آنچه وظیفه بوده و انجام ندادیم چیست؟ و ثانیا آنچه می بایست محتوای بیانیه می بود چگونه است که پاسخ به این دو پرسش به شرط توفیق الهی در مجال دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
اما آنچه بنا داریم در این مجال اندک بدان بپردازیم موضوعی است که مقدم بر محتوای این مرقومه شریف است؛ یعنی موانع ومعارضه هایی است که در این راه وجود دارد. مطالبی خارج از خود بیانیه که در هر چشم انداز و نقشه راه و سند بالا دستی باید مورد توجه قرار گیرد.
موضوعی که بناست بدان بپردازیم از جمله مهم ترین تهدید ها نسبت به بیانیه گام دوم و از دشوارترین موانع بر سر راه انقلاب است که نه مستقیما از سوی دشمنان، بلکه از جانب دوستان، متوجه ترویج، تبیین وتحقق این بیانیه می باشد.
این تهدید، یک خط فکری مسموم تاریخی است و دسته جات مختلفی که در برخی روحیات مانند روحیه چالش گریزی و نیز تربیت های غلط طولانی مدت، مشترکند بدان مبتلا هستند.
اگر چه افراد مختلف با خصوصیات متفاوتی، مورد نظر نگارنده ی این متن مختصر هستند اما ضمن اشاره ضمنی به این گروه ها ، تاکید خاص ما بر تردید افکنان و مرجفون خواهد بود؛ گروهی که حافظه تاریخی مسلمانان پر از کارشکنیهای اینان است.
با توجه به تفاسیر، در ابتدا به نظر می رسد مرجفون به کسانی اطلاق می شود که با ارجاف ونشر شایعه وخبرهای بد و نگران کننده در جامعه ودر میان مردم، دلهره و اضطراب ایجاد می کنند و بیشتر جنبه خاصی از این معنا یعنی نوعی ایجاد اغتشاس و تشنج آفرینی و کمک عامدانه به دشمنان خارجی به ذهن تبادر می کند و در این تطبیق، جامعه هدف این دسته از مرجفون، عموم جامعه می باشد و با این نگاه، گروهی که مصداق این تعبیر قرآنی هستند عبارتند از اضطراب آفرینان و شایعه سازان؛ که نتیجه تلاششان به صورت مستقيم جدا شدن مردم از نظام اسلامی و بدون پشتیبان شدن حکومت است.
لازم به ذکر است که نه تنها منظور و مقصود، نفی این معنا و برداشت نیست؛ بلکه حتی یکی از مهمترین مصادیق مرجفون همین گروه هستند؛ اما ایراد اصلی ما به این برداشت آنجاست که فهم خواننده غالبا و ناخودآگاه منحصر به همین معنا یعنی همراهی با دشمن در قالب تشنج آفرینی بین مردم می باشد؛ و این برداشت، برداشتی ناقص است.
در اینجا لازم است اجمالا به عنوان مقدمه، چند جمله درباره دانش تفسیر، خدمت خوانندگان محترم، عرض کنیم؛
تفسیر قرآن کریم دانشی مهم و ورود در این عرصه، نیازمند مقدمات فراوانی می باشد و از جمله مهم ترین سرفصل های این دانش موضوع روش تفسیر است.
مفسران در تفسیر قرآن ، روش های مختلفی دارند و در این زمینه اختلاف نظرهای زیادی میان ایشان وجود دارد و در این حوزه مهم دانش اسلامی، از جمله موضوعات مورد اختلاف، چگونگی و میزان استفاده از عقل و اجتهاد در تفسیر با توجه به شرایط و مسائل هر عصر و زمان و دیگر متغیرها می باشد که اوج ومصداق مشخص ومعروف این نزاع، در تقابل اخباریگری و نگاه اجتهادی، به وضوح قابل مشاهده است. همچنین از جمله مسائل مورد نزاع در روش تفسیر، شیوه تطبیق آیات است و محدود کردن مصادیق آیات به مصداق های مذکور در یک دوره و زمان خاص یا اتفاقات و حوادث منحصر و مذکور در شأن نزول، در برخی روش های تفسیری مرسوم است و این روش تطبیق، موجب توقف و تحدید خواهد بود و در این زمینه، نگاه دقیق، توسعه در تطبیق معنای آیات است البته بنا بر یک روش تفسیر.
مطلبی که این مختصر، اجازه پرداختن به آن را نمیدهد اشتباهی است که عده ای به آن دچار هستند و آن نداشتن تعریفی دقیق از روش تفسیر و به تبع، یکی دانستن روش های تفسیر با مفاهیمی غیر از روش است؛ یعنی بسیاری از تقسیمات تفسیر، بر مبنا و اساس روش نیست که به خاطر حفظ وحدت موضوع، از ورود به این بحث خودداری می کنیم.
حضرت امام خامنهای قرآن کریم را روشمند تفسیر می کنند ( روش تفسیری معظم له باید توسط ایشان یا کسانی که شأنیت و صلاحیت لازم را دارند تبیین گردد و اجمالا برخی از خصوصیات این روش که حاصل جمع بندی فهم قاصر این بنده است عبارتنداز: روشی اجتهادی، در تعارض جدی با روش اخباری، البته با پایبندی به تفسیر قرآن به قرآن و تقید به روایات تفسیری وحجت دانستن قاطع بیان معصوم وتصریح به عدم حجیت دیدگاه ها و سخنان صحابه و تابعین، با نگاه مجموعی به آیات و روایات، با توجه به اغراض و اهداف اصلی و کلان آیات ، با ملاحظه عدم توقف در مصادیق خاص و توسعه قاعده مند مصادیق، پرهیز از یکسونگری و برداشت و فهم تک بعدی و زاویه ای، یعنی مفسر علاوه بر استفاده از همه دلایل و قرائن نقلی معتبر، از شواهد عقلی و لبی نیز بهره گرفته و با توجه به شرایط ومسائل عصر و عنصر زمان و مکان، در جمع بندی ها از نیروی عقل واجتهاد، استفاده می کند مانند اینکه معظم له بعد از انقلاب در مباحث تفسیری خود به تفسیر سور مدنی می پردازند و به آن دلیل که شرایط ما بعد از انقلاب شبیه شرایط حکومت اسلامی در مدینه می باشد که اسلام در انقلاب اسلامی پیامبر موفق به تاسیس نظام شده است و امام خامنه ای در جلسات تفسیری بعد از انقلاب به این موضوع تصریح دارند ) ؛ و روش تفسیر امام خامنه ای نیز همین نگاه یعنی عدم انحصار مرجفون در یک مصداق را تایید می کند.
با این نگاه یکی از مصادیق مهم مرجفون کسانی هستند که جامعه هدف شان متدینین است نه عموم جامعه، بلکه حتی بعض جامعه متدین، یعنی مبارزان و مستعدین مبارزه، جامعه هدف مرجفون هستند؛ ریشه معنایی این ماده یعنی رجف و ارجاف، نیز مؤید همین معناست، یعنی همچنانی که عده ای با اراجیف، سخنان نگران کننده و نشر خبرهای یأس آفرین، موجب وحشت عمومی در جامعه می شوند، افرادی نیز با سخنان و تحلیل های خود ، مبارزان و فعالان اجتماعی را مردد یا مرعوب می کنند که هر دو مرجفند و گروه دوم که افراد مومن را از میدان مبارزه خارج می کنند خطرشان به مراتب بیش تر می باشد ؛ مرجفون در این معنا افرادی هستند که لزوما دشمن نبوده و حتی در موراد فراوانی از دشمن بیزارند و این ها نیز مرجف هستند؛ یعنی علاوه بر تردید افکنان در مبارزه با دشمن خارجی، گروهی که کارشان از میدان به در کردن مبارزان و خروجی کارشان مأیوس و بی انگیزه شدن فعالان اجتماعی می باشد نیز مرجفند. و این اقدام تا اندازه ای برای اسلام و مسلمین خطرناک است که در آیه 60 سوره مبارکه احزاب، خداوند اینگونه مرجفون یعنی اراجیف بافان و تردید افکنان و هم ردیف آنان، منافقان و بیمار دلان را به شکلی خاص و تامل برانگیز تهدید می کند:
لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذينَ في قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَةِ لَنُغْرِيَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَکَ فيها إِلاَّ قَليلاً
یعنی ای پیغمبر، اگر این سه دسته ازخباثت خود دست نکشند تو را به جان آنها خواهم انداخت و مدت زیادی در جوار و مزاحم تو و مؤمنان نخواهند بود و اینکه خداوند متعال خود پیامبر را به عنوان تهدید علیه این گروه از جامعه اسلامی معرفی می کند نماگر گویایی برای میزان خطر این افراد است.
به نظر می رسد منافقان و بیمار دلان دو گروه اجتماعی مجزا و مرجفون، مرتکبان یک فعل بد و یک منکر اجتماعی هستند نه صرفا یک گروه اجتماعی مجزا؛ یعنی ارجاف یک فعل است و ممکن است اراجیف از جانب منافق، بیمار دل و یا غیر آن در جامعه پخش و منتشر شود؛ یعنی در عمل یک طیف و لشکر گسترده گریبان گیر جامعه است و به همین دلیل یعنی محدود نبودن مرجفون در مصداقی خاص، شناسایی و مقابله با این لشگر نامرئی، کاری بسیار دشوار است.
مطلبی که بنای پرداختن به آن نبود و مجالی دیگر برای آن لازم است عوامل موجده این رذیله اجتماعی مانند تربیت های بلند مدت ناقص و غلطی است که در نسل های پر شماری امتداد پیدا کرده است؛ نازپرورده بودن، دوری از میدان جهاد ، طلبگی سازمانی و حقوق بگیر بودن روحانی به شکلی که سلب کننده حریت طلبگی شود و دیگر عوامل که در جای خود باید بدان پرداخت و بنای ما پرداختن به آن نیست و صرفا جهت تعیین یک سرفصل تحقیقاتی به این موضوع اشاره کرده ایم.
ما نیازمند یک تلاش علمی و ترویجی برای تطبیق این معنا به کسانی هستیم که در این زمان جوانان حزب اللهی و انقلابی را از هزینه دادن میترسانند؛ و این شکلی پیچیده از ارجاف است و در این معنا بین افراد عامد و غافل، فرقی نیست و نتیجه کار هر دو گروه، خالی شدن اجتماع از افراد مبارز و جهادگر وانقلابی است.
موید این سخن یعنی عدم تفاوت میان ارجاف عامدانه و ارجاف غیر عمد دیدگاه امام خامنه ای در باره دشمنی یعنی تقسیم دشمنی به دشمنی خواسته و دشمنی ناخواسته می باشد که از اختصاصات دیدگاهی ایشان است ؛ هر چند از نظر راهکارها و بعض شئون بین عامد و غافل، تفاوت وجود دارد ولی پیامد های منفی هر دو نگاه در موارد فروان یکی است.
در زمان ما مجاهدانی که جامعه هدف مرجفون هستند عبارت اند از؛ مطالبه گران، عدالت خواهان، اقامه کنندگان فریضتین ، فعالان اجتماعی در عرصه های مختلف؛ و به صورت مستمر جبهه انقلاب و بدنه زنده جامعه که در معرض القائات این جریان خطرناک است و کم ترین وظیفه ای که در این رابطه بر عهده ماست خیر خواهی و نصیحت نسبت به این افراد و روشن گری در این زمینه می باشد.
حال با تنزل از این بحث مهم، به ارتباط بحث با موضوع بیانیه به عنوان یک مصداق خاص می پردازیم. به خصوص در این یادداشت تلاش داریم وضعیت جامعه حوزویان و بالأخص شهر مقدس قم را مورد توجه قرار دهیم.
از اینجا شروع می کنیم که باز با این بیانیه، برای عده ای کاسب و روشنفکرامآب فرصت طلب، بهانه ای برای بساط کردن فراهم شده است.
از این پس باید منتظر برگزاری جلسات به اصطلاح تحلیلی در باب این بیانیه باشیم.
البته منظور ما در این مقام، انتقاد به کارهای مفید علمی یا تجمعات نمادین منتسب به نهاد حوزه آنهم درحد لازم نیست، بلکه بنا داریم یک خط فکری مسموم و فریبنده را به جامعه معرفی کنیم؛ که دام خود را در بین طلاب جوان پهن می کنند و کارشان ایجاد تردید در بین جوانان حزب اللهی است و می خواهند این موتور پیشران انقلاب را به کارهای کم اثر و بدون هزینه سوق دهند. منتظر باشید از این پس این جماعت شروع به برگزاری جلساتی در محیط هایی آذین بندی شده و با زرق و برق خواهند کرد و عده ای جوان مشتاق انقلاب را دور خود جمع کرده و به جای تشریح بیانیه گام دوم و تشویق به حضور در میدان عمل، بافته ها و یافته های ذهنی خود را آن هم با رویکردی چالش گریز و دور از واقعیت، به خورد جوانان می دهند و در این مدت جلسات بی ثمر خود را به عنوان چماق بر سر حزب الله می کوبند. اگر کسی مبارزه با فساد کند او را متهم به پرداختن به حاشیه و کار فرعی می کنند و از نظر اینان، بحث حجاب اولویت نیست مبارزه با فساد و امر به معروف و نهی از منکر مسئولان اولویت نیست حضور در شهرستان ها و تبلیغ اولویت نیست کارهای فرهنگی در حوزه قرآن اولویت نیست، سنت پیش نمازی و حضور در مساجد اولویت نیست ، خدمت به مستضعفین اولویت نیست. ارتباط با جوانان اولویت نیست و فقط کارهای از روی ترس و چالش گریزی خود را به عنوان اولویت معرفی می کنند.
این موضوع با توجه به بیانات امام خامنهای در حریم رضوی، که هزینه دادن را از الزامات پیشبرد و موفقیت انقلاب دانستند مهم تر می شود.
و موضوع لزوم آمادگی برای هزینه دادن، باید به عنوان یک امر لازم و از الزامات اصلی تحقق بیانیه گام دوم تلقی شود و مورد توجه قرار گیرد.
و این مهم، باید در تحلیل های مربوط به بیانیه گام دوم به صورت جدی مورد توجه قرار گیرد، این افراد هزینه گریز بعد از مدتی یک خروجی مکتوب کم اثر و گمراه کننده، در یک شعاع محدود توزیع کرده و با بزرگنمایی و حجیم گویی ، این کار کم فایده یا بی فایده و یا حتی مضر را به عنوان کار شاخص، به جامعه معرفی میکنند که این خود خطری دیگر و به نوعی آدرس غلط دادن به جوانان حزب اللهی است و در موارد فراوانی همین کار های بی اثر، زمینه عنوان پیدا کردن و به پست و سمت رسیدن عده ای میشود. یعنی اگر این اقدامات برای انقلاب آب ندارد برای این جماعت نان دارد. در این مدت جریان حزب الله حقیقی که در حال شمشیر زدن از چپ و راست هستند و خط شکنان جوامع مختلف همین هایند و در جامعه ما نیز پیشران این حرکت عظیم هستند ، از سوی این جریان خطرناک مورد هجمه می باشند و شاید بیش ترین مخالفت با جریان مطالبه گر در جامعه از سوی این طیف روشنفکر مآب صورت می گیرد. این افراد در یک جمع بندی با دو شیوه به کارهای مجاهدانه مانند عدالت و عدالت خواهی، مبارزه با فساد وغیر آن، ضربه می زنند ؛ اولا با عدالت خواهان و مطالبه گران به مقابله برمی خیزند و از طرف دیگر توی دل مبارزان و متمایلین به جریان مبارزه را با تطمیع و تهدید و تردید خالی می کنند به همان شکلی که مرجفون در جنگ احزاب سعی داشتند مومنان را دلسرد کنند و کاری کنند که اصحاب پیامبر، انقلاب اسلامی را تنها بگذارند و همچنان که در جنگ بدر با همین روش، بسیاری را در نیمه راه مردد کرده و از صف مومنان و مبارزان جدا کردند با این تفاوت که در زمان ما غالب این افراد قصد تضعیف انقلاب را ندارند ولی با کمال تاسف خروجی این تفکر و عملکرد، همین نتیجه را به دنبال دارد. واگر چه این افراد توانسته اند ضرباتی به جریان انقلابی بزنند اما با عنایات حضرت ولی عصر(اروحناه فداه) من حیث مجموع، کارشان بی برکت بوده و حزب الله و انقلابیون ضربات مهلکی در چند سال اخیر به مفسدین وارد کرده اند. همچنانی که در جنگ بدر همان عده باقی مانده با نصرت الهی کار را تمام کرده و ضربه سنگینی به دشمنان وارد آوردند.
در جنگ احزاب نیز مرجفون به مومنان گفتند که شما در حد و قواره مبارزه با این دشمن قدرت مند نیستید:
وَإِذ قالَت طائِفَةٌ مِنهُم يا أَهلَ يَثرِبَ لا مُقامَ لَكُم فَارجِعوا ۚ وَيَستَأذِنُ فَريقٌ مِنهُمُ النَّبِيَّ يَقولونَ إِنَّ بُيوتَنا عَورَةٌ وَما هِيَ بِعَورَةٍ ۖ إِن يُريدونَ إِلّا فِرارًا﴿۱۳﴾ سوره احزاب
اما جبهه حزب الله با مقاومت، کار را تمام کرد.
شاید از جمله کم کاری های جبهه حزب الله، این است که برای هدایت و در صورت اصرار بر این منکر برای افشاگری نسبت به این جریان مسموم تلاش بایسته ای نکرده اند.
از جهت دیگر به خاطر ظاهرالصلاح ، پاک و پاک دست بودن ، این افراد، دارای جذابیت هایی هستند و با چاشنی دفاع از امام و انقلاب، چهره ای وجیه از اینان به جوانان معرفی می شود و به همین سبب روشنگری و افشاگری درباره ی این قماش، بسی دشوار و نیز پیچیده خواهد بود.
وَإِذَا رَأَيْتَهُمْ تُعْجِبُكَ أَجْسَامُهُمْ وَإِن يَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ... سوره منافقون آیه 4
و بنابر مضمون ایه کریمه قرآن ، گفتار و سخنوری اینان موجب تعجب و توجه عموم می شود!
و در تعبیری لطیف پیامبر گرامی اسلام این افراد را عالم اللسان می نامند؛
(اِنّی لا اَخافُ عَلی اُمَّتی مُؤْمِناً وَ لا مُشْرِكاً - اَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیَمْنَعُهُ اللّهُ بایمانِهِ وَ اَمَّا الْمُشْرِكُ فَیَقْمَعُهُ اللّهُ بِشِرْكِهِ اوَ لكِنّی اَخافُ عَلَیكُمْ كُلَّ مُنافِقِ الْجَنانِ عالِمِ اللِّسانِ یَقولُ ما تَعْرِفونَ وَ یَفْعَلُ ما تُنْكِرونَ. (سفینة البحار، ج 2، ص 606)
یعنی در مقام حرف و سخن استاد و صاحب سبک هستند، بلدند چطور با زبان، مردم را فریب دهند یا در یکی از خطب نهج البلاغه امیر المومنین با همین مضمون جریان چالش گریز را نکوهش می کنند که حرف های شما سنگ های محکم را متلاشی می کند و اعمالتان موجب طمع دشمنان است و در جلسات و همایشات، استاد سخنوری هستید ولی زمانی که نیاز به هزینه دادن است (صادقانه نمی گوئید می ترسید) و با لفاظی فرارتان از جهاد را توجیه می کنید.
(كلامكم يوهي الصمّ الصلاب ، و فعلكم يطمع فيكم عدوكم، تقولون في المجالس: كيت و كيت فاذا جاء القتال قلتم : حيدي حياد . ما عزّت دعوة من دعاكم ، و لا استراح قلب من قاساكم) خطبه 29 نهج البلاغه
و بخاطر پیچیدگی و مکر و تزویر اینان فقط کسانی می توانند در این زمینه روشنگری کنند که صبور و با حوصله و با کیاست باشند. و بنا بر فهم نویسنده مهم ترین خطر درتبیین، ترویج و تحقق بیانیه مهم حضرت آقا خط فکری مذکور است.
با توجه به این نکته که خروجی کار جماعت محافظه کار، خالی شدن میدان مبارزه از جوانان حزب اللهی است باید به فکر چاره بود و در ابتدا باید از باب هدایت و خیر خواهی این افراد را نهی از منکر کرد. در گام دوم در صورتی که باز بر ارتکاب این منکر اجتماعی اصرار داشتند باید در مورد این خط فکری، روشن گری و افشاگری نمود و در این زمینه مانند دیگر تهدیدات نسبت به انقلاب نیازمند تولید محتوا و ارائه راهکار هستیم.
شاید در نگاه اول جمعیت کسانی که متصف به این خصیصه اند زیاد باشد اما در صورت تنویر افکار، بسیاری از متمایلین و متأثرین، از این افراد فرصت طلب جدا خواهند شد و این امر در صورتی محقق می شود که هم استدلال ها قوی باشد و هم در شیوه استدلال درست عمل شود.
در این مقام با هدف هجو این فعل بد و تقبیح این روند والبته بیان واقعیت، میگوییم این حضرات بابی در مکاسب باز کرده اند و آن عبارت است از کسب و کار از انقلاب و جهاد ؛ اگرچه این سخن طنز برای نشان دادن بدی این تفکر است اما کنایه از یک واقعیت تلخ است؛ هر کجا علمی به مخالفت با فساد و ظلم بلند می شود، این کاسبانِ مظلومیت حزب الله، با تخریب عدالت خواهان و انقلابیون و عیب جویی نسبت به اینان و دفاع از مسئول یا سرمایه دار قانون شکن، قسمتی از آرزو های دنیایی خود را برآورده می کنند و غالب کسانی که سابقه مبارزات اجتماعی و مبارزه با ظلم و فساد را در کارنامه خود دارند با این کاسبان آشنا هستند و خوب است نوکیسه گانی که در این روزها با هجمه به حزب الله و دفاع از مفسد و قدرت طلب، دنبال رسیدن به دنیا هستند از سرنوشت کسانی که در این دنیا رسوا شده و مهیای عذاب خدا بعد از مرگ شده اند عبرت بگیرند. شاید موفق به توبه شده و معارضه با اقامه کنندگان فریضتین در پرونده اعمالشان پاک شود و افراد مبارز به خوبی فرق بین خیر خواهی کسانی که قصد اصلاح دارند و مرجفونی که قصد تضعیف دارند را می دانند.
در زمان امام راحل هم چه دوران نهضت و چه در دفاع مقدس، زمانی که اصحاب واقعی انقلاب در حال مبارزه بودند. این ها فقط کارشان همین بود که بنشینند صرفا کار های روشنفکری کنند نهایتا تا یک سطح خاصی و آن هم به دور از هزینه و به تعبیر امام خامنه ای هر کجا که در دوران نهضت، روشنفکران، گیر می افتادند بدون فوت وقت و با فوریت، به توبه نامه پناه برده و ندامت نامه می نوشتند و در زمان جنگ تحمیلی نیز کسی این جماعت را در خط مقدم ندید اگرچه امروز مدعی حضور در عرصه دفاع مقدس هستند تنها کاری که در تمام مدت اینها انجام می دادند حمله به افرادی است که در میدان حضور دارند و کانه تکلیفی ندارند به جز انتقاد نسبت به افراد حاضر در میدان و حاضر در صحنه درگیری.
با دقت در محتوای بیانیه مشخص میشود که اساسا مخاطب این بیانیه افراد امید وار و اهل هزینه دادن هستند.
روح این بیانیه حضور در میدان عمل است و نمی شود با نگاهی برگرفته شده از یک بینش کوتاه و بر اثر نداشتن روحیات انقلابی، این بیانیه را درک کرد و شاید بهترین نوع معارضه با این بیانیه این باشد که کسی بیاید و بیانیه را تحریف کند. یک زمان تحریف به این شکل است که اصل کلام را می پذیرند و مفردات و الفاظ را تحریف می کنند (یحرفون الکلمه عن مواضعه ) ، اصل کلمات و معنای کلمات را خدشه کنند و در مقام ترویج این بیانیه از شروع حرکت جریانات اجتماعی جلوگیری کنند. یعنی جنس تحریف جنس پیچیده ای است و مشکلی هم که در زمان حکومت امیر المومنین باعث شد نظام اسلامی عملا از دست برود تحریف خط علی علیه السلام و خالی شدن میدان از مجاهدان بود.
اگر نبودند این ایثارگران و جانبازان و حوزویان متعهد کسانی که با دشواری های مالی و گرفتاری های فردی که در حال مبارزه هستند ، اگر این ها نبودند همین جریان وجیه الناس و ظاهر الصلاح، فاتحه این انقلاب را خوانده بودند و همین حوزویان نازپرورده، شهر مقدس قم را که پایه انقلاب بوده است در معرض یاس و نامیدی قرار می دادند. این تردید هایی که از سوی جریان روشنفکر حرفه ای در جامعه پخش می شود و همه کار ها را پرداختن به امور فرعی می دانند قدرت از بین بردن یک حکومت را داشت اما ولی امر و مومنین تکان نخوردند و تکان نمی خورند و از ارزش های انقلابی و اسلامی به همان شکل صحیحش دست برنخواهند داشت و به تعبیر رهبر معظم انقلاب این پایداری بر ارزش ها حرفی بالاتر از مسائل سیاسی و خطی و روزمره است وبهترین شکل مقابله با اراجیف وتردیدهاست.
أعاذنا الله من شرور أنفسنا و سیئات أعمالنا.
حجت الاسلام رحمت الله معظمی