شاید هر فردی که عنوان این یادداشت را میبیند، به خودش بگوید که مگر فرقی میان حجاب اجباری و ممنوعیت بیحجابی، وجود دارد؟
اگر شما هم چنین فردی هستید و واقعاً هیچ تفاوتی میان حجاب اجباری و ممنوعیت بیحجابی قائل نیستید، پس لطفاً از این به بعد همانقدر که از اصطلاح «حجاب اجباری» استفاده میکنید، از اصطلاح «ممنوعیت بیحجابی» نیز استفاده بفرمایید. ولی بدانید و آگاه باشید که تأثیر استفاده از هر کدام از اصطلاحهای فوق، بسیار زیادتر از آن چیزی است که بتوان از بحث کردن در این مورد، چشمپوشی کرد.
مثلاً به یاد آورید وقتی دولت فرانسه دختران مسلمان را مجبور به کشف حجاب در مدارس فرانسه نمود، دولت و رسانههای فرانسه، هیچوقت از عبارت «سر برهنگی اجباری» و یا مثلاً «آزادی اجباری» استفاده نکردند و فقط از اجرای قانون ممنوعیت حجاب در مدارس حرف زدند. زیرا افکار عمومی نباید متوجه این واقعیت میشد که دولت فرانسه به زور دارد دختران مسلمان را تبدیل به آن چیزی میکند که خودش دوست دارد.
امّا در مورد ایران، موضوع، کاملاً برعکس است و همهی دنیا باید فکر کنند که اکثریت مردم ایران حامی قانون منع بیحجابی در جامعه نیستند و به همین دلیل است که از عبارت «حجاب اجباری» استفاده میکنند تا ناخودآگاه نتیجه بگیریم، باحجابها مجبورند که با حجاب باشند و بنابراین حتی اگر اکثریت جامعه را تشکیل دهند، باز هم به دلیل مجبور بودن و عدم حق انتخاب، نمیتوانند به عنوان پشتوانهی قانون حجاب، محسوب شوند.
در پایان این نکته را یادآوری مینمایم که اگر دیدید فرد خودباخته و ناچیزی همچون مسیح علینژاد، میتواند با انواع و اقسام روشهایی فریب و تطمیع و وعده و وعید، چند تن از دختران ایرانی را به اسم آزادی، روانهی زندان نماید، بدانید که فعالان رسانهای در ایران نیز همچون علینژاد، در حال خودباختگی و غفلت به سر میبرند که نمیتوانند در مقابل اغواگری های شیاطین جن و انس، اقدام قابل توجهی را از خودشان بروز دهند.