خراسان/ اولی: این داستان سلاطین گوشت هم خیلی عجیبه!
دومی: چه عجب فرتی خبر رو نگفتی اولش؟
اولی: دیگه قضیه اونقدر سر و صدا کرده که کسی نیست نشنیده باشه این خبر رو.
سومی: من نشنیدم! البته شنیدم ولی دارم فیلم بازی میکنم که برای خوانندهها تعریف کنی!
اولی:
شش نفر که چهار نفرشون کارمند وزارت جهاد کشاورزی بودن، ۱۱۴ هزار کیلو
گوشت رو با ارز ۴۲۰۰ تومنی گرفتن و با سندسازی بردن تو بازار آزاد فروختن.
سومی: این که عجیب نیست، غمانگیزه. درست زمانی که مردم تو صف خرید گوشت یخزده با کارت ملی بودن، اینا داشتن پول پارو میکردن!
دومی: درسته که ناراحتکننده است ولی حالا ستون طنز رو غمانگیز نکن!
سومی: راست میگی، از این زاویه به قضیه نگاه کنیم که مردم هی میگن کارمندی سخته و پول توش نیست و...
اولی: اوه اوه! بدتر شد که! دوست عزیز شما اصلا چیزی نگو، تا ستون رو به بستن ندادی بحث رو جمع کنیم و بریم!
سلطان آبگوشت: تا نوبت ما شد، شما ستون رو جمع کردین و رفتین؟!
سلطان دنبه: بیا بریم، اینا قدر ما رو نمیدونن!