وی افزود: وقتی مدرسه نقد میشود، پیش فرض این است که مدرسه وظایف بسیار گستردهای دارد و آنها را درست انجام نمیدهد اما بین توان انجام دادن، ظرفیت و گستردگی وظایف ارتباط وجود دارد همانطور که متخصصان تعلیم و تربیت به والدین میگویند بیش از ظرفیت کودک از او انتظار نداشته باشند درباره نهاد مدرسه نیز اینگونه است اما در ارتباط با مدرسه گویی وظایف حدی ندارد.
چرا مدارس آسیبهای اجتماعی دانشآموزان را گزارش نمیدهند؟!
استاد فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه تهران گفت: از کارشناس بهداشت یکی از مناطق آموزشوپرورش، آمار آسیبهای اجتماعی دانشآموزران را سؤال کردم که در پاسخ گفت، آمار دقیقی در این رابطه وجود ندارد چون مدارس گزارش دقیق و کاملی ارائه نمیدهند، سال 88 از دانشجویی خواستم بررسی کند وقتی مدرسه با دانشآموز دارای مشکل مواجه میشود چه اقداماتی باید انجام دهد، نتیجه بررسی این بود که طبق ضوابط مشاور باید شناسایی، اقدام و تلاش برای رفع مشکلات را انجام داده و لیستی از مشکلات دانشآموزان را به منطقه گزارش دهد اما وقتی مدرسه و امکانات را بررسی کردیم، متوجه شدیم این اقدامات از عهده مدرسه برنمیآمد اما جالب بود اگر مدرسه حجم زیادی از مشکلات را به اداره گزارش میکرد خودش زیر سوال میرفت و مدرسه به واسطه اینکه ممکن است بچههای مشکلدار داشته باشد مورد اعتراض قرار میگیرد و این یعنی محکومیت مدرسه با این عنوان که کارش را به درستی انجام نمیدهد در اینجا بود که متوجه شدم چرا مدارس مشکلاتشان را گزارش نمیدهند، البته آنچه که میگویم شاید کاملاً قابل تعمیم نباشد اما تجربیاتی است که در جریان بررسیها و حضور در مدارس به دست آوردم.
ایروانی ادامه داد: آیا این انتظار که مدرسه به مشکلات رفتاری و روانشناختی دانشآموزان رسیدگی و به حوزه درمان وارد شود، واقع بینانه است؟ درست است که مدرسه در مقابل پیشرفت جامعه و انجام فعالیتهایی که منجر به توسعه شود مسئول است اما هماکنون این موضوع نیز جزو تردیدهای بنده است. پایان نامهای را با عنوان "تحلیل محتوای برنامههای پرورشی مدارس" داشتیم و پیش فرض ما این بود که جای تربیت دینی در مدرسه است و این پایان نامه را انجام دادیم و به تعدادی از دانشجویانم گفتم "تجربه تربیت دینی دوران کودکیشان را برای بنده بفرستند"، در بررسیها به این نتیجه رسیدیم که مدرسه تقریباً در تربیت دینی دانشآموزانی که تعلقات دینی دارند، نقشی نداشته و در دو مورد، دانشجویانم گفته بودند که از مدرسه خیلی تاثیر گرفتند که یک نفر از آنها در مدرسه مذهبی درس میخواند.
استاد فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه تهران با اشاره به اینکه نقطه عطف فهم بنده از مدرسه زمانی بودکه تجربه همکاری با منطقه دو آموزش و پرورش فراهم شد، افزود: نتیجه حضور در این دوره و صحبت با معلمان و کارشناسان برایم مشخص کرد که بر مدرسه مسائلی بار شده است که واقعاً وظیفه او نیست، از مدیر مدرسهای خواستم برنامههای پرورشی را برآورد کند و بگوید چه میزان زمان، نیروی انسانی و هزینه نیاز دارد و نتیجه این بود، مدرسهای که یک ساعت برای برنامههای پرورشی زمان پیشبینی نکرده، برای هزینه منابعی ندارد و نیروی انسانی کافی نیز در اختیار او نیست چگونه میتواند این برنامهها را اجرا کند؟ در بررسیهایی که انجام دادم مشخص شد به طور متوسط روزانه یک برنامه پرورشی برای مدرسه تکلیف شده است که جنبه سیاسی و مذهبی دارد و حدود 30 برنامه ملی هم به صورت اختیاری بود، اما مگر میشود هر روز برای پرورش یک برنامه تعریف کرد؟! آیا این امکان برای مدرسه فراهم است؟ و آن را به حساب کمیتگرایی نظام آموزشی ایران گذاشتم.
ایروانی عنوانکرد: مسئله این است تا کجامدرسه موظف به این کار است؟ آیا این مشکل ماست یا مشکل مدرسه مدرن؟ نخبه گرایی در مدرسه سوغاتی است که اقتصاددانها آوردند چون ویژگیهایی که می تواند به توسعه کمک کند در کودکی شکل میگیرد و این ویژگیها باید در مدرسه شکل بگیرد بنابراین مدرسه وظیفهای دارد در حالیکه موضوع تعلیم و تربیت رشد انسان و شکوفایی استعداد است و این هدف اولیه است و پیامد آن میتواند خدمتگزاری به جامعه و اقتصاد باشد و مسئله اصلی انسان است اما عملاً بر مدرسه وظایف گستردهای بار شده است.
مدرسه در حال خفه شدن است!
وی در بخش دیگری از صحبتهای خود با اشاره به اینکه مسئله اشتغال در مدرسه و تربیت کارمند برای دولت توسط رضاخان موضوعیت پیدا کرد، گفت: در این ایام قرار شد مدرسه ضمانت شغلی و درآمد داشته باشد و فرهنگ جدیدی را معرفی کند و رضاخان مدرن سازی را به گردن مدرسه انداخت بعد از انقلاب وظایف مدرسه سنتی، دین محور، مدرسه مدرن با شاخصههای کودک محور و علم محور، رفع عقب ماندگی و و اطاعت از نهاد سیاست، خانواده، اقتصاد و دین به گردن مدرسه آویخته شد و این بیچاره در حال خفه شدن است!
ایراوانی اظهارکرد: در گذشته مدرسه یک معلم داشت و رویکرد حداقلی بود یعنی یک مکان با تعداد محدودی دانشآموز و محتوای آموزشی سبک به لحاظ حجم در نتیجه افرادی که از مکتب بیرون میآمدند خیلی توانمند بودند چون فرصت زیادی داده میشد تا به صورت آرام بیاموزند و آموزش در گروههای کوچک شکل میگرفت، وقتی علوم آمد تعداد معلمان مدرسه زیاد شد و هر دانشآموز به جای اینکه با یک معلم تحصیل کند در طول هفته چندین معلم را میدید و از آن طرف معلم با یک گروه از دانشآموزان کار نمیکرد و در طول هفته با چندین گروه در ارتباط بود بنابراین رابطه بین معلم و دانشآموز دچار چالش شد، این تعامل در بحث تربیت بسیار مهم است، معلم و میزان حضور او، توجهش به کودک و حتی بیتوجهیاش بسیار مهم است، آموزش علوم با این حجمی که در کشور ما رایج است مدرسه را به نهاد آموزش تبدیل کرد و دیگر رویکرد تربیتی ندارد.
انتظار نظام آموزشی از مدارس؛ اطاعت کامل
وی افزود: ترم گذشته در درس مبانی فلسفه تعلیم و تربیت ایران "اقتصاد مدرسه" را بررسی کردیم و متوجه شدیم، نظام آموزشی به بیشتر مدارس سرانه پرداخت نمیکند یا مبلغ پرداختی بسیار اندک است بنابراین فقط فقط حقوق معلم را پرداخت میکنند اما از مدارس انتظار اطاعت کامل دارند، به این میگویند اقتدار قانونی یعنی مدارس موظف به اطاعت هستند و واقعا اطاعت هم نمیشود! از سوی دیگر شدت تمرکز منجر به عدم تمرکز میشود و از جاهایی درروهایی اتفاق میافتد که آسیب بسیار میزند.مدارس به ویژه در حوزه اقتصادی فقط درگیر این هستند که امروز خود را به فردا برسانند، این مسئله مدیر را از جایگاه رهبری به فردی که دائم از این و آن تقاضا میکند و والدین را تحت فشار قرار میدهد تا پول بیاورند تابتواند نیازهای مدرسه را مرتفع کند، تبدیل کرده و این مشکلات باعث شده است که مدیر مدرسه از بحث آموزش عبور کند و دائم درگیر مشکلات اجرایی باشد.
مرگ را نثار مدرسه نکنیم!
استاد فلسفه تعلیم و تربیت دانشگاه تهران در ادامه با اشاره به اینکه نقد بنده به افرادی که مطالبشان در کتاب "مرگ مدرسه" چاپ شد، این است که ابتدا شناخت بدهند و بگویند چه چیزی را و چرا نقد میکنند، گفت: نقد به مدرسه، نقد به در و دیوار آن نیست بلکه نیروهای شاغل در مدرسه مدنظر هستند در حالیکه نیروی مسئول و علاقهمند در مدارس کم نیستند،مدارس اگر بهترین فرصت یادگیری نیستند فعلاً مهمترین فرصت یادگیری برای فرزندان این کشور هستند بنابراین اول متوجه شویم چرا مدرسه در این نقطه قرار دارد تا بدانیم اگر قرار است کمک کنیم باید چه کرد.
ایروانی ادامه داد: اول شناخت دقیق کسب کنیم و مدرسه را آنگونه که هست بشناسیم، بنده از انواع مدارس دفاع میکنم و این نقد را به آموزش و پرورش دارم که چرا تا این حد بسته عمل میکند تا شاهد ایجاد مدارس زیرزمینی باشیم در همایش چالشهای اصلاحات آموزشی در آموزش و پرورش ایران به تبیین دیدگاهها و تلاشها پرداخته و از این مدارس برای معرفی دعوت خواهیم کرد، آموزش و پرورش متوجه نیست وقتی این مدارس به صورت پنهانی کار میکنند فرصت نقد برای دیدگاه، عملکرد و فرایند آنها فراهم نمی شود.
12 طبقه فاصله میان مدیر مدرسه با وزیر
وی عنوان کرد: چارت سازمانی وزارت علوم که نهادهای آموزشی و دانشگاهی را تحت پوشش دارد و وزارت بهداشت که دانشگاههای علوم پزشکی زیر نظر آن هستند را با وزارت آموزش و پرورش مقایسه کردم، در وزارت علوم بعد از وزیر علوم، معاونان وزیر و بعد از آن دانشگاهها قرار دارند یعنی فاصله وزیر تا دانشگاهها فقط یک واسطه است و در وزارت بهداشت حتی این هم نیست و ارتباط دانشگاههای علوم پزشکی با وزیر بهداشت بدون واسطه است اما در چارت وزارت آموزش و پرورش شاهد وزیر، معاونان، مدیران کل، کارشناسان، ادارات کل استانها و ادارات مناطق هستیم و سطح مدیر مدرسه با پایینترین کارشناس اداره یکسان است و آنها به کارشناسان مسئول ادارات پاسخگو هستند، حالا تصور کنید که معلم نیز ذیل مدیر مدرسه تعریف شده یعنی پایینتر از کارشناسان ادارات است، در بررسیها متوجه شدم دوازده طبقه فاصله میان مدیر مدرسه با وزیر آموزشوپرورش وجود دارد.
وی ادامه داد: مدیران مدارس میگویند هرگز دسترسی به وزیر را نمیتوانیم تصور کنیم و هیچ سازوکاری در این رابطه پیش بینی نشده است که این تعامل اتفاق بیفتد البته هنگام بازدید از یک مدرسه ممکن است این اتفاق رخ دهد اما سازوکار اینکه از سوی معلمان و مدیران مدارس تقاضای دیدار با وزیر ایجاد شود، تعریف نشده است و این فاصله عامل جدایی است. در چنین شرایطی نیروهای ستادی آموزش وپرورش چندان در جریان اینکه در مدارس چه میگذرد، نیستند و مسائل از کف مدارس نمیتواند به سطح بالا منتقل شود.