آمریکا به بهانه حملات 11 سپتامبر 2001، هفتم اکتبر همان سال به افغانستان حمله کرد. چند ماه بعد، در 29 ژانویه 2002، سه کشور ایران، عراق و کره شمالی را محور شرارت خواند و کسانی در ایران از حمله احتمالی آمریکا به وحشت افتادند.
در 31 اردیبهشت 1381، 127 نماینده لیبرال مجلس ششم، خطاب به رهبر انقلاب نامه «جام زهر» معروف را نوشته و خواهان تسلیم در برابر آمریکا شدند: «اگر جام زهری باید نوشید، قبل از آنکه کیان نظام و مهمتر از آن، استقلال و تمامیت ارضی کشور در مخاطره قرار گیرد، باید نوشیده شود».
دولت خاتمی نیز به رئیس جمهور وقت آمریکا نامه ای نوشت و اعلام کرد در همه مسائل از جمله موشک ها، خلع سلاح حزب الله، مسائل منطقه و... آماده مذاکره است. پاسخ رسمی اما به نامه وزارت خارجه اصلاحات داده نشد. پیامی دادند با این مضمون که «چطور گستاخی کرده و چنین نامه ای به آمریکا نوشته اید».
جنگ اما در ذهن لیبرال های ایرانی، امری قطعی بود و می خواستند از ترس هجوم، به آغوش مهاجم پناه ببرند.
آمریکا از 24 جولای تا 15 آگوست 2002، مانوری تاریخی با عنوان «چالش هزاره 2002» با هدف تمرین حمله به ایران طراحی کرد. بر اساس اسنادی که منتشر شده است، این مانور 250 میلیون دلار هزینه داشت، و از آن به عنوان آغازگر تحول در ارتش آمریکا یاد می شد.
ژنرال «پل ون رایپر»، به فرماندهی نیروهای ایرانی در مانور منصوب شد. رایپر وقتی اولتیماتومی برای تسلیم ظرف 24 ساعت از نیروهای آمریکایی دریافت کرد، استراتژی جنگ نامتقارن را به کار گرفت. از قایق های کوچک برای شناسایی موقعیت ناوگان آمریکا استفاده کرد و در حمله ای پیش دستانه، انبوهی از موشکهای کروز را به سمت ناوگان آمریکا شلیک کرد؛ به گونه ای که سنسورهای الکترونیک این ناوگان توان رهگیری همه موشک ها را نداشت. ۱۶کشتی جنگی آمریکا غرق شد. طبق برآورد آمریکاییها، در یک درگیری واقعی آمریکا حداقل ۲۰هزار نیرو تلفات می داد.
مانور متوقف شد و به رایپر گفته شد که باید طبق قواعدی که تعیین می شود، بجنگد! اما رایپر عاقلانه می دانست که ایران طبق قواعد آمریکا نخواهد جنگید. از فرماندهی نیروهای ایرانی استعفا داد. این افتضاح تاریخی، خیال حمله به ایران را از ذهن جنگ طلبی چون بوش، بیرون کرد.
امروز حدود ۱۷سال از آن مانور می گذرد. آمریکا موقعیت بین المللی آن روزش را ندارد، اقتصادش ویران شده است و بحران های سیاسی-اجتماعی انبوهی دامن مقامات واشنگتن را گرفته است. در این سو ایران، در منطقه قدرتمندتر شده، متحدان بین المللی فراوان یافته، و از نظر قدرت نظامی با سال 2002 قابل مقایسه نیست. قیمت پهپاد فوق پیشرفته ای که سامانه سوم خرداد ساقطش کرد، تقریبا با هزینه مانور چالش هزاره برابری می کند.
اگر آن روز، رهبر حکیم انقلاب به توصیه نمایندگان لیبرال مجلس ششم، جام زهر می نوشید و ایران موشک و قدرت منطقه ای را طی مذاکره ای واگذار می کرد، امروز ما به سرنوشت عراق و افغانستان و لیبی دچار شده بودیم. ترامپ نامی بهانه ای واهی می تراشید، به آب و خاک ایران تجاوز می کرد و ما باید نظاره گر تحقیر ملتمان توسط قدرت نظامی آمریکا می بودیم.
تحلیل گر ارشد بی بی سی می گوید؛ همان مولفه های قدرتی ترامپ را از حمله به ایران بازداشت که ترامپ می خواهد ایران آنها را کنار بگذارد: قدرت موشکی و نفوذ منطقه ای! یعنی امروز، اینکه آمریکا نمی تواند به ایران حمله کند، نتیجه ایستادگی رهبر حکیم انقلاب اسلامی در برابر جریان تسلیم در ۱۷سال پیش است.
مراقب باشیم که جریان جام زهر، دوباره میخواهد از ایران پرچم تسلیم و مذاکره افراشته شود. اگر بایستیم، شیرینی قدرت و عظمت در گام دوم ایستادگی را در فاصله ای بسیار کمتر از ۱۷سال خواهیم چشید. انقلاب اسلامی ماند و شوروی فروپاشید. انقلاب اسلامی خواهد ماند و آمریکا هم فروخواهد پاشید.