موافقان شکلگیری سازمان نظام معلمی معتقدند اگر این سازمان شکل بگیرد، معلمان حرفهای عضو این سازمان به همکاران خود خواهند گفت که نیاز به طی کردن دوره حرفهای دارند و پس از گذراندن این دوره از سوی سازمان نظام معلمی گواهی صادر میشود حتی میتوان وظیفه نظارت بر مدارس را با تشکیل نهاد مدنی سازمان نظام معلمی به آن تفویض کرد همانطور که اکنون سازمان نظام پزشکی بر صلاحیتهای حرفهای، آموزشهای دورهای و رسیدگی به شکایات از جامعه پزشکی و خطاهای صنفی و حرفهای نظارت میکند یا به دفاع از حقوق حرفهای آنان میپردازد.
در همین رابطه علی پورسلیمان معلم در یادداشتی به بررسی ضرورت تشکیل سازمان نظام معلمی و عدم دخالت تشکلهای فرهنگیان در شکلگیری آن پرداخته است.
او در بخشی از این یادداشت اشاره میکند: " واقعیت گریزناپذیر تشکیل سازمان نظام معلمی برای تربیت معلم حرفهای است، این سازمان مدافع حقوق صنفی و مدنی معلمان میباید با معیارهای علمی و مدیریت تحولگرا اداره شود و دخالت سیاست و یارگیری در آن به حداقل برسد؛ تشکلها چه صنفی و چه سیاسی از نظر نگارنده با صفت ایدئولوژیک طبقهبندی میشوند، تنها انتظار واقعبینانه و حداقلی از تشکلها ضمن درک دغدغهها و حساسیتها این است که به جای دخالت بدون پاسخگویی و بدون برنامه فقط نقش " ناظر " را در این فرآیند ایفا کنند، این انتظار زیادی نیست!"
مشروح این یادداشت را در ادامه میخوانید:
"چهارشنبه
یکم خرداد ماه، تشکلهای فرهنگیان نشستی را با اعضای کمیسیون آموزش و
تحقیقات مجلس در مورد "سازمان نظام معلمی" برگزار کردند، داود محمدی از سوی
کمیسیون آموزش مجلس مامور به تشکیل کارگروه بررسی و طرح نظام معلمی شده تا
در صورت تصویب در کمیسیون در صحن علنی مطرح و به رای گذاشته شود.
تشکیل سازمان نظام معلمی همانگونه که قبلا نیز بیان شده از مفاد "
میثاقنامه معلمی مورد تایید نمایندگان منتخب تشکلهای فرهنگیان " بوده
است.
در انتخابات کمرونق برای انتخاب 3 نفر برای هیئت امنا و بازرس صندوق ذخیره فرهنگیان، تشکلهای فرهنگیان به ویژه یکی از تشکلها حضوری پر رنگ داشتند، هنوز 3 نفر منتخب این تشکل سیاسی، کارنامه مشخصی از حضور بیش از یک سال خود به معلمان ارائه نکرده است، شاید طنز تلخ این ماجرا، پاسخ این 3 نفر منتخب تشکل به انتقادات بهرام پارسایی نماینده مردم شیراز در مجلس در مورد تشریفاتی خواندن انتخاب فرهنگیان در هیئت امنای صندوق ذخیره باشد که در پرتال وزارت آموزش و پرورش منتشر شد.
این 3 نفر در پاسخ میگویند: " با توجه به تشریفاتی خواندن انتخاب فرهنگیان در هیئت امنای صندوق ذخیره ضمن رد اظهارات مذکور اعلام میکنیم انتخاب منتخبان فرهنگی طی یک روند و فرآیند کاملا شفاف صورت گرفته است.
اعضای منتخب برابر اساسنامه صندوق ذخیره فرهنگیان از اختیارات کامل همانند سایر اعضای محترم برخوردارند و همچون دیگر اعضا در برنامهریزیها و تصمیمگیریهای موسسه و نظارت بر صندوق برابر مقررات مربوطه، حضوری موثر و فعال دارند لذا انتظار میرود جنابعالی بهعنوان فردی فرهیخته و منتقد در اعلامنظرهایتان منزلت و شأن منتخبان فرهنگیان را در نظر گرفته و در صورت نیاز به توضیح بیشتر نشست مشترکی با آنها برگزار کنید.در پایان ضمن تقدیر از دغدغه جنابعالی در خصوص وضعیت اقتصادی فرهنگیان از حضرتعالی و سایر نمایندگان محترم انتظار داریم طرحها و راه کارهای عملی به دور از هیاهوهای سیاسی (با توجه به وظیفه ذاتیتان) جهت ارتقاء سطح معیشت ورفاه فرهنگیان ارائه نمایید."
شاید بهتر باشد این 3 نفر به پایگاه رای و میزان معلمانی که در این انتخابات شرکت کردهاند توجه داشته باشند و قبل از هرگونه موضعگیری در پی آن باشند که چرا میزان مشارکت معلمان در این انتخابات این قدر پایین بوده و به فکر حل بحران بی اعتمادی باشند.
دوم آن که مصادیق حضور فعال و موثر را برای جامعه فرهنگیان تعریف و تببین کنند تا در این زمینه شفافسازی لازم صورت گیرد قبل از آنکه بخواهند دیگران را به آن توصیه کنندو مهمتر از آنکه این 3 نفر قبل از آنکه از یک نماینده مجلس انتظار ارائه طرح و راهکار داشته باشند توضیح دهند که خودشان با چه برنامهای در این صندوق حضور یافته و قرار است چه تحولی را در این صندوق با حال روز نزار ایجاد کنند؟
به نظر میرسد وضعیت در مورد 3 نفری که به شورای عالی آموزش و پرورش راه یافتهاند نیز بهتر از صندوق ذخیره نباشد علاوه بر اینکه میزان مشارکت معلمان در انتخابات شورای عالی آموزش و پرورش تقریبا نصف صندوق ذخیره بوده است.
به نظر نمی رسد آن 3 نفر در میان 22 نفر بتوانند کار خاصی انجام دهند ضمن آنکه تاکنون برنامه مدونی نه از سوی تشکل حمایتکننده یعنی مجمع فرهنگیان ایران اسلامی و نه از سوی خود این 3 نفر به جامعه معلمان ارائه نشده است.
تشکلهای فعلی در آموزش و پرورش در حال حاضر با دو صفت " صنفی " و " سیاسی " منفک میشوند، تشکلهای سیاسی به سبب " نگاه سیاسی " که دارند قادر به درک یا فهم مسائل و موضوعات در چارچوب " حرفهای " که اصلیترین ماده تشکیل دهنده سازمان نظام معلمی است، نیستند، نگاه آنها به موضوعات از نوع " کنتراست " است و قادر به تشخیص طیفهای مختلف مسائل آموزشی نیستند و هدفشان فقط کسب قدرت و اشغال مناصب است بدون آن که خود را به افکار عمومی بدهکار دانسته و در برابر عملکرد خویش پاسخگو باشند.
تشکلهای متصف به صفت " صنفی" با وجود شعارها و تبلیغات فراوان هنوز دیدگاه روشن و مشخصی در مورد مفهوم "صنف" ندارند، با وجود گذشت سالها از تاسیس این تشکلها، مرز میان صنف و سیاست در میان این تشکلها به وضوح مرزبندی نشده است و فعالیت صنفی بعضاً تحتالشعاع دیدگاههای سیاسی افراد قرار میگیرد!
نگاه این تشکلهای مدعی احیای صنف در فرآیند آموزش بر اساس برخی دیدگاههای مکاتب سیاسی مانند چپ و... تعبیر و تحلیل میشود ضمن آن که به نظر میرسد اعضای مؤثر این تشکلها اتاق فکر مشخصی نداشته و تئوری خاصی برای پیشبرد مطالبات فرهنگیان در چارچوب منافع ملی ندارند و این در برخی اوقات ضمن تحمیل هزینههای ناخواسته ممکن است جامعه را در برابر معلمان نیز قرار دهد.
بر عکس، تشکلهای نوع اول که با نگاه کاملا منفعتگرایانه به دنبال کسب منافع گروهی خود بدون قبول کمترین هزینه هستند اما گویا در تشکلهای صنفی هرگونه فعالیت صنفی بدون تردید مترادف با دادن هزینههای حداکثری با کمترین عایدی است، گویا از نگاه شاخصهای این تشکلها شرط هرگونه وفاداری به صنف رفتن به زندان و تحمل هزینههای سنگین تعبیر و تفسیر میشود و بدون تلفات، فعالیت صنفی معنا و محتوایی ندارد!
تشکلهای صنفی تاکنون موضع صریح و شفاف خود را در مورد سازمان نظام معلمی مشخص نکردهاند اما قرائن نشان میدهد که اعضای این تشکلها این سازمان را به منزله یک رقیب قدرتمند مینگرند که با تشکیل آن احتمالا بساط صنفیها برچیده خواهد شد!
شاید در یک نگاه بدبینانه و البته واقعی بتوان نگرانی دستگاههای امنیتی را در این مورد درک کرد، نگرانی از آنکه مبادا در آینده سازمان نظام معلمی به علت مطالبات متراکم و انباشته شده تبدیل به پایگاه اپوزیسیون با جایگاهی کاملا قانونی شود و دیگر نتوان وضعیت را کنترل کرد.
فقدان تجارب کار گروهی و مشارکتی در میان معلمان که موازی آن در تشکلها به وفور قابل مشاهده است میتواند سازمان نظام معلمی را در رویکرد و عملکرد عقیم و ناموفق بگرداند، اینها آسیبهایی است که البته قابل حل هستند اما واقعیت گریزناپذیر تشکیل سازمان نظام معلمی برای تربیت " معلم حرفهای " است، این سازمان مدافع حقوق صنفی و مدنی معلمان میباید با " معیارهای علمی و مدیریت تحول گرا " اداره شود و دخالت سیاست و یارگیری در آن به حداقل برسد.
تشکلها چه صنفی و چه سیاسی از نظر نگارنده با صفت " ایدئولوژیک " طبقهبندی میشوند، تنها انتظار واقعبینانه و حداقلی از تشکلها ضمن درک دغدغهها و حساسیتها این است که به جای " دخالت " بدون پاسخگویی و بدون برنامه فقط نقش "ناظر" را در این فرآیند ایفا کنند، این انتظار زیادی نیست!
و اما در کنار این موارد، بزرگترین و شاید مهمترین آسیبی که سازمان نظام معلمی را تهدید میکند "بی تفاوتی" معلمان در مورد جایگاه و منزلت حرفه معلمی است، بدون تردید بسیاری از معلمان طرح سازمان نظام معلمی را مطالعه نکرده و از سوی دیگر ممکن است "ایفای نقش" ناقص، بد و کاسبکارانه سایر تشکلها این ذهنیت را برای آنان تداعی کرده است که سازمان نظام معلمی نیز چیزی در مایه این تشکلها است که میخواهد در جهت اهداف خویش آنان را مورد استفاده ابزاری قرار دهد.
این دغدغهها و پیشداوریها طبیعی است و میشود در بخشی به معلمان حق داد اما باید به این نکته توجه داشت که مطالبهگری معلمان از مسیر کار گروهی، سازمانیافته و مجهز به اتاق فکر میگذرد، برای تشکیل درست، منطقی و بدون بدون دخالت عوامل غیرپاسخگو باید فعالانه در عرصه بود و از آن مراقبت کرد، چاره دیگری نیست.