سرویس سیاسی پایگاه 598-دکتر امیر حمزه مهرابی؛ جنایت و آدم کشی از سوی یکی از شخصیتهای محوری و سران اصلاحات (نجفی) موجب بهت و حیرت همگان شد. اما عجیبتر از این جنایت، توجیه این اقدام وحشتناک از سوی شخصیتها و رسانههای جریان اصلاح طلب است. بطوری که برای تبرئه این جانی (که خود به قتل اعتراف کرده است)، یک زن مظلوم و مقتول را به انواع خیانتها متهم میکنند.
فرو کاهش حادثه ننگین و شرم آور همسرکشی توسط نجفی به یک حادثه شخصی و خانوادگی با دستمایه اطلاعاتی و اخلاقی، یک تاکتیک جنگ روانی است که جماعت اصلاح طلب به کمک قدرت رسانهای خود، به آن دامن میزنند.
این گونه رفتارها از سوی جماعت مدعی اصلاح طلبی، مسبوق به سابقه است و چیز تازهای نیست.
کثرت و فراوانی تخلفات اقتصادی، سیاسی، اخلاقی و... افراد وابسته به این طیف فکری و همچنین حمایت گسترده این جماعت از هم مسلکان مجرم و متخلف، پرده از رازی را بر میدارد که میتوان گفت:
این رفتارها، حاصل نوع نگرش و تفکر اصلاح طلبی است که جلوههای آن در عرصههای مختلف اخلاقی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و خانوادگی ... قابل مشاهده است.
این گونه حوادث و رفتارهای نابهنجار، ممکن است برای هر کسی اتفاق بیفتد (که باید همه از آن به خدا پناه ببریم) ولی حمایت و تأیید قاطع یک جریان از تخلفات و جنایتهای هم کیشان و همفکران خود، این شائبه را تقویت میکند که این گونه رفتارهای زشت برای آنها عادی است بلکه اقتضای تفکر اباحه گرایانه، نتیجهی گرایش دین گریزانه و ماحصل سبک زندگی غرب گرایانه آنهاست.
وقتی مرجع این طیف (صانعی) به صراحت تهمت «حرامزادگی» را به یکی از مقامات بلند پایه کشور زد.
هنگامی که محمد خاتمی، به نوازش و دست دادن به دختران نامحرم و گوش دادن حضوری به خوانندگی مسیح علینژاد و... پرداخت.
زمانی که رفتارهای غیر اخلاقی ابطحی، اکبر گنجی، دو تن از وزرای اصلاح طلب ارشاد (مهاجرانی و جنتی)، کشف حجاب خانم داوودی مهاجر، ازدواج سفید (سیاه) خانم حقیقت جو و دهها مورد دیگر علنی شد.
وقتی فضاحتِ چندش آور شیخ حامی دولت روحانی (جعفری تبار) در دادگاه صالحه به اثبات رسید و...
رسانهها و سران اصلاحات نه تنها از این رفتارهای ناپسند، ابراز انزجار نکردند بلکه با کمال تأسف به تأیید ضمنی و آشکار آنان پرداختند!
رفتار ذلیلانه، ارتباطات خیانت بار و حتی جاسوسی بسیاری از اصلاح طلبان با دشمنان که به حق از سوی حضرت آیت الله جوادی آملی به «دیوسی سیاسی» تعبیر شد، مورد حمایت قاطبه اصلاح طلبان واقع میشود.
افرادی از این جماعت که مرتکب تخلفات اقتصادی، اختلاس، رانتخواری، اشرافیگر ی و... میشوند نه تنها طرد و محکوم نمیشوند بلکه مورد حمایت بیشتر واقع میشوند.
جنایتهای برنامه ریزی شده این جماعت مثل قتلهای زنجبره ای، سابقه مشکوک برخی از سران این طیف فکری در انفجارحزب جمهوری و ترورهای هدفمند سیاسی این جریان از اول انقلاب تاکنون، هیچ گاه از جانب آنان محکوم نشده است.
از برنامه ریزان و بوجود آورندگان فتنه عظیم 88 و کشتن بی گناهان و هزینه سازی برای نظام، تاکنون نه تنها اعلام برائت نکردهاند بلکه ازاین اقدام ضد انقلابی دفاع میکنند.
با نادیده گرفتن حق مردم و منافع ملی، چشم بسته از مدیریت ناکارآمد، تنبل، بی کفایت، بی اعتقاد به توان داخلی هم مسلکان خود حمایت میکنند و.....
این مسائل نشان میدهد که جریان اصلاح طلبی از سوی افراد نا سالم با تفکراتی انحرافی هدایت میشود و نتیجه این تفکر ثمرهای جز امثال نجفی، گنجی، افشاری، علینژاد، حقیقت جو، مخملباف، سروش و ...نخواهد داشت.
جریان اصلاح طلبی اگر بخواهد در عرصه سیاست بماند، باید به جای توجیه خلافهای خود و انداختن مشکلات و انحرافات به گردن دیگران، برای یک بار هم که شده به آسیب شناسی فکری و اعتقادی خود بپردازد و مسئولیت انحرافات و تخلفات گذشته و حال خود بپذیرد و به اصلاح رویکرد جریان اصلاح طلبی و انطباق با اسلام و ولایت همت گمارد.