رکودی که در اقتصاد ایران تولید، مصرف، سرمایه گذاری و سایر بخش های اقتصادی را تحت الشعاع قرار داده و مسئولین کشور را در سردرگمی فرو برده با تورمی همراه شده که فشار آن علاوه بر وضعیت کنونی چشم انداز آینده را هم در حاله ای از ابهام قرار داده است.
همه ی اینها در حالی است که کشور ایران از سرمایه های اصلی اقتصاد، یعنی سرمایه های مالی، سرمایه انسانی، سرمایه اجتماعی و سرمایه های نمادین خوبی برخوردار است و ظرفیت های بالقوه فراوانی برای رشد اقتصادی و رفاهی در اختیار دارد.
بنابراین روشن است که نمره غیرقابل قبول وضع موجود به مدیریت منابع و سیاستگذاری و حکمرانی اقتصادی بازمی گردد که شایسته است ریشه های آن بررسی شود و از وضع موجود به طرف وضع مطلوب تغییر حالت داده شود.
در همین راستا با ابراهیم رزاقی؛ اقتصاددان پیشگسوت ایرانی و فارق التحصیل دکتری اقتصاد توسعه در سال 1355 از دانشگاه سوربن فرانسه گفتگو کردیم که بخش اول آن در ادامه تقدیم می شود.
چرا وضعیت اقتصاد ایران به اینجا رسیده است؟ قبلا شاهد تلاطم های مختلفی در بازار و اقتصاد کشور بودیم اما در یکسال گذشته به نظر می رسد چرخش اقتصاد کشور مختل شده و چرخ های آن به سختی حرکت می کند، حتی در دوران جنگ و سخت ترین تحریم های ظالمانه آمریکا هم چنین وضعی نداشتیم! به نظر شما علت چیست؟
در مدیریت کلان اقتصاد یک کشور یا برنامه ریزی برای توسعه اقتصاد اولین مسئله جهان بینی اقتصادی یا انتخاب ایدئولوژی است.
عده ای تفکر سرمایه داری را که از 200 سال پیش بوجود آمد تنها علم اقتصاد می دانند که به نفع شخصی افراد تاکید دارد!
همان رویای آمریکایی که از حداکثر سود ثروت و لذت به عنوان مبنی یاد می کند و نتیجه آن جنایت هایی است که در 2 قرن اخیر نسبت به میلیون ها انسان از جمله 70 میلیون سرخپوستی که با برده داری و بیگاری کشی کشته شدند!
مکتب سرمایه داری به دنبال خصوصی کردن همه چیز است، یعنی همه ی بازار و تجارت آزاد باشد و دولت فقط یک نظارت سطحی انجام دهد.
رویکرد سرمایه داری در دوره هایی موفق بود چرا که بازار رقابتی وجود داشت اما رفته رفته شرکت هایی که بزرگتر می شدند و یا ادغام می شدند بازار را در اختیار می گرفتند و با تشکیل انحصار شرایط را تغییر می دادند!
دولت هم با انحصارطلب ها کاری ندارد و البته همه تصمیم های خود را در جهت منفعت سرمایه دار اتخاذ می کند و به مصرف کننده، کارگر یا سایر مردم اهمیتی نمی دهد!
نگاه نظام سرمایه داری به مردم و کارگران نگاه برده داری است که سرمایه دار هر طور می خواهد می تواند با آنها برخورد کند! آنوقت با این ذهنیت مقوله های اقتصادی قابل مدیریت است؟!
متاسفانه با اثرگذاری تفکرات غربی، نگاه لیبرالی و سرمایه داری از سال 68 پایه سیاستگذاری های اقتصادی در ایران قرار داده شد که در چند فاز انجام شد؛ اول خصوصی سازی که به بدترین شکل هم انجام شد و بسیاری از اموال عمومی به جیب عده ای رانتخوار و سوءاسفاده کن رفت! دوم تثبیت حقوق و دستمزد، وقتی تورم وجود دارد و مزد و حقوق را ثابت نگه می دارید یعنی قدرت خرید مزد بگیر کم می شود، نیروی کار ارزان می شود و نظام سرمایه داری شکل می گیرد!
در دوران وقوع اتفاقات سرمایه داری در کشورهای غربی که به انقلاب های متعدد کارگری منجر شد برده ها بعد از 7 سال از فشار کاری روزی 17 ساعت می مردند!
امروز هم همان وضعیت به نوعی دیگر در نظام های سرمایه داری و کشور ما رخ می دهد!بعد از جنگ جهانی دوم که اتحادیه های کارگری قدرت بیشتری گرفت سرمایه داران از ترس از دست دادن امنیت خود سیاست های رفاهی را مطرح کردند تا با بیمه و خدماتی اندک از شدت عصبانیت کارگران بیچاره بکاهند.
البته در سال های اخیر کارگران و اقشار ضعیف و متوسط جوامع باز هم تحت فشار قرار گرفته اند و نسبت به نظام سرمایه داری معترض شده اند. نمونه آن جلیقه زردها هستند که در فرانسه مشهور شده اند اما در بسیاری از کشورهای دنیا در حال شکل گیری هستند.
امروز 66 میلیون ایرانی در سن کار قرار دارند اما فقط 24 میلیون نفر کار می کنند!
یعنی برای 42 میلیون نفر کار وجود ندارد!
بعد دولت می گوید آمار بیکاری 3 میلیون و مجلس می گوید 8 میلیون است!
آنوقت اسمش را غیرفعال می گذارند! خب غیرفعال به چه معنی است؟ با بیکار چه فرقی دارد!؟ می گویند چون این افراد برای درخواست کار به مراکز رسمی ما مراجعه نکرده اند جویای کار محسوب نمی شوند! خب مگر چند نفر از مردم ایران می توانند به این مراکز که هیچ فایده ای هم ندارند مراجعه کنند؟
نتیجه ی تفکر سرمایه داری در اقتصاد همین معضلات است!
نیمه نخست سال گذشته به 2500 نفر 18 میلیارد دلار ارز 4200 تومانی دادند. برای نمونه یکی از این افراد که ظاهرا بی سواد هم بوده با رانت و ارتباط توانسته 500 میلیون دلار ارز دولتی دریافت کند!
بعد هم به اسم بازار آزاد آن ها را کنترل نکردند و وارد بازار سکه و طلا و ارز شدند و کاری کردند که ارزش پول کشور با سر سقوط کرد!
در قسمت سوم سیاست های تعدیل اقتصادی که از زمان مرحوم هاشمی رفسنجانی اجرا شد بعد از خصوصی سازی و تثبیت قیمت ها به آزاد گذاشتن تجارت خارجی و داخلی تاکید می کند.
یعنی همین که یکسری از افراد صاحب سرمایه و قدرت تعداد زیادی خانه، سکه و غیره می خرند و با نفروختن عرضه را کم می کنند و قیمت را بالا می برند!
این آزادی است یا اسیر کردن مردم؟
با ایدئولوژِی بازار آزاد کدام یک از 200 کشوردنیا موفق شده اند؟!
نتیجه اقتصاد سرمایه داری 1 میلیارد انسان گرسنه و 800 میلیون بیکار است!
نتیجه ی اقتصاد سرمایه داری در ایران میلیون ها بیکار و هزاران نفر شاغل ساکن تهران است که 70 درصد حقوق خود را فقط برای اجاره خانه می دهند!
آنوقت اسم این ایدئولوژی فاسد و غیر انسانی را عقلایی می گذارند و به زور و دغل در تمام جهان رواج می دهند!
نتیجه این نگاه فقر و بیکاری و ناامیدی برای اکثریت مردم و لذت و سرمایه و ثروت بی انتها برای عده ای اندک است! و در این میان کسانی که به اخلاق و انسانیت پایبندند و به اکثریت مردم اهمیت می دهند را در ذهن همان مردم بد جلوه می دهند تا به اهداف خود برسند!
عده ای صاحب قدرت شده اند و اموال ملت را برای خود جمع می کنند و در بهترین امکانات و کاخ ها زندگی می کنند!
به همین خاطر بود که بنیانگذار انقلاب اسلامی به درستی فرمودند مسئولین باید از کوخ نشینان باشند چرا که انقلاب متعلق به آن هاست و وای به روزی که مسئولین کشور کاخ نشین شوند!
خوی کاخ نشینی و اشرافی گری جزوی از تفکر سرمایه داری است که وقتی باور یک فرد می شود دیگر دین و اعتقادات و اخلاق و انسانیت معنی ندارد و سود و لذت حداکثری مدنظر قرار می گیرد.
شما ببینید چطور میشود یک انسان به راحتی جلوی دوربین تلوزیون قرار بگیرد و به میلیون ها انسان دروغ بگوید؟!
بدتر اینکه هیچکس هم نباشد که او را مواخذه کند که چرا اینهمه دروغ میگویی!
متاسفانه عده ای نفوذی و خائن در برخی دستگاه ها و نهادها رخنه کرده و به دنبال براندازی نظام و نابودی کشور از درون هستند و البته قدرت و ثروت زیادی هم دارند!
از سوی دیگر بعضی مسئولین سکان دار امور اجرایی کشور هستند که یا سواد
ندارند و یا دچار ضعف مدیریتی و ناتوانی عملیاتی هستند که آن هم ناشی از
جهان بینی غلط و تفکرات واداه ی غربگرا است که با بی اعتمادی به توانمندی ها و ظرفیت های داخلی فرصت سوزی کرده و سرمایه ها را اتلاف کرده اند!