به گزارش سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، متن زیر گفتگوی جناب حجت الاسلام و المسلمین میرباقری در برنامه سمت خدا می باشد. بحث این جلسه پیرامون نیمه شعبان و مساله انتظار و جامعه موعود بعد از ظهور است. همه انبیاء و اولیای خدا و وجود مقدس نبی اكرم در طول تاریخ از منتظرین این واقعه هستند. انتظار یك مكتب هست. در تحلیل این مكتب باید گفت که یك رویكرد به زندگی است كه همه زندگی فردی و اجتماعی انسان را تحت تأثیر قرار می دهد امام عصر همان كلمه غیب الهی و آن حجت غیب الهی هست كه با آن حجت تمام حقایق تمام می شود و كار به نتیجه می رسد و حجت بر تمام تاریخ تمام می شود. عصر ظهور یك حقیقت فرا تمدنی است و در مقیاس تمدن هم نمی گنجد. انتظار ما به معنی یك اقدام فردی و اجتماعی است و ما در مرحله ای از سازندگی هستیم، كه باید به سمت ایجاد یك تمدن اسلامی حركت كنیم...
سوال: این ایام مزین و منور به نام و یاد حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، و مشتاق هستیم که بحثی را با محوریت امام زمان از زبان شما بشنویم. و ان شاء الله قدری مفهوم انتظار را بررسی کنیم و چشم اندازی را از عصر ظهور برای ما ترسیم شود.
جواب: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا محمدٍ و آله الطاهرین. اللّهمّ كن لولیك الحجة بن الحسن صلواتک علی و علی آبائه، فی هذه السّاعة و فی كلّ ساعة، ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا، حتّى تسكنه أرضك طوعا، و تمتّعه فیها طویلا و هب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ما ننال به سعة من رحمتک و فوزا عندک. یكی از نكات مهمی كه در خصوص وجود مقدس امام زمان(ارواحنا فداه) باید مورد توجه قرار بگیرد، ترسیم آن جامعه موعودی است كه ما در انتظار آن نشسته ایم. نه ما، بلکه همه انبیاء و اولیای خدا و وجود مقدس نبی اكرم در طول تاریخ از منتظرین این واقعه هستند که این موضوع در قرآن چنین آمده که «فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ»(اعراف/71). باید ترسیمی از آن واقعیتی كه می خواهد اتفاق بیافتد بشود، تا با این جامعه های آرمانی كه به ویژه بعد از رنسانس در غرب مطرح شد و جامعه های موعودی را که وعده می دادند، اشتباه نشود. افق جامعه حضرت هیچ ربطی به آن جامعه ها ندارد؛ یعنی جامعه موعود ما كلبه الكترونیكی تافلر و كمونیست و امثال اینها نیست. آنچه ما دنبال می كنیم عدالت سوسیالیستی و عدالت مكتب رفاه نیست؛ اینها چنگی به دل اهل دنیا می زند ولی اهل ایمان، آنهایی كه با غیب مأنوس هستند «یؤْمِنُونَ بِالْغَیب »(بقره/3) به این چیزها سرخوش نیستند كه حالا به آنها بگویند: یك كلبه الكترونیكی درست می شود و آنجا می نشینید و همه امكانات شما از طریق یك شبكه الكترونیكی برای شما فراهم می شود، این برای مؤمنین و آنهایی كه «یؤْمِنُونَ بِالْغَیب » اولین صفتشان است و آنهایی كه قرآن هادی آنهاست، چنگی به دل نمی زند؛ چون خیلی وقت ها ترسیمی می شود كه به نظر می آید [جامعه موعود] این جامعه مدرن است ولی با اخلاق اسلامی تركیب شده است؛ در حالی كه اصلاً این حرف ها نیست. این نكته اول است.
نكته دوم هم اینکه باید نگاهی از منظر اجتماعی به انتظار داشته باشیم كه مفهوم انتظار چیست. انتظار یك مكتب هست. در تحلیل این مكتب باید گفت که یك رویكرد به زندگی است كه همه زندگی فردی و اجتماعی انسان را تحت تأثیر قرار می دهد و یك عملی در عرض بقیه اعمال نیست؛ بلکه عملی شامل یك رویكرد فراگیر است كه همه زندگی را تحت تأثیر قرار می دهد و باید دید در این دوران، ما باید چگونه اقدام كنیم كه این حجابی كه در مقابل عصر ظهور است، رفع شود. ما اگر حجاب دوران خودمان را به خوبی نشناسیم، اقدامات لازم را هم نمیتوانیم انجام دهیم. به عقیده من بزرگترین حجاب معاصر ما، حجاب مدرنیته است كه حجاب ظهور ولایت حق است.
یک نکته مهم این است که آن غیبتی كه اتفاق افتاده چیست؟ عرض شد که ما حداقل سه غیبت برای امام داریم؛ یك غیبت كه جسم امام از ما پنهان شده است و این امتحان سنگینی برای دوستان حضرت است كه حكمتی هم داشته است. غیبت دوم كه از آن مهمتر است این است كه حقیقت ولایت امام در پرده حجاب رفته است. گاهی در قرآن از آن تعبیر شده است به «وَ الَّیلِ إِذَا یغْشىَ ، وَ النهََّارِ إِذَا تجََلىَ» (لیل/1) یك خورشیدی باید می تابیده و جهان هستی را روشن می كرده اما یك غشاء و شب تاریكی در این ولایت، حجاب انداخته است. این غیبتی است كه از زمان حضرت امیر هم به نقطه غلبه خودش رسیده است.
یك غیبت خاصی هم به تعبیر قرآن در باب امام عصر(عجل اله تعالی فرجه) است كه امام عصر همان كلمه غیب الهی و آن حجت غیب الهی هست كه با آن حجت تمام حقایق تمام می شود و كار به نتیجه می رسد و حجت بر تمام تاریخ تمام می شود. حضرت به تعبیر قرآن كلمه غیب هستند. این آیه قرآن را مكرر خوانده ایم كه قرآن از همان آغاز سوره بقره وقتی مردم را سه دسته می كند، می فرماید: قرآن هدایت برای متقین است و هدایت خاص قرآن، متقین را فرا می گیرد «هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ، الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِالْغَیب »(بقره/2) اولین صفت متقین و آنهایی كه اهل تقوا هستند، این است كه ایمان به غیب دارند كه این غیب به حضرت حق و به قیامت تفسیر شده است.
روایتی در کتاب كمال الدین مرحوم صدوق هست که در آنجا معصوم، غیب را معنا كردند و فرمود: مقصود از غیب اینجا حجت غایب است. بعد استشهادی به این آیه قرآن دارند كه در سوره مباركه یونس هست كه خدای متعال از قول كفار نقل می كند: «وَ یقُولُونَ لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَیهِ آیةٌ مِنْ رَبِّه »(یونس/20) شما اگر پیغمبر هستید، چرا یك آیه و نشانه و حجتی بر نبوت خودتان برای شما نازل نشده است که یا می خواهند قرآن را كوچك بشمارند یا دركی از قرآن ندارند، می گویند: انبیاء كه می آمدند آیاتی با آنها می آمده است، نشانه ها و معجزه ای می آمده است، عصا و ید بیضا بوده است، زنده كردن مرده ها و امثال اینها بوده است؛ چرا شما با خودتان آیه ای نیاورده اید؟ قرآن می فرماید: «فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیبُ لِلَّهِ فَانْتَظِرُوا»(یونس/20) غیب از آن خداست. در ذیل این روایت به همین استشهاد شده است. خدای متعال آیه را به غیب تفسیر كرده است. آن آیه و نشانه ای كه آنها می خواستند، یك امر غیبی است. به آنها بفرمایند: «فَقُلْ إِنَّمَا الْغَیبُ لِلَّهِ» غیب در اختیار خدای متعال است. البته خدای متعال همان آیه غیبی و حجت و آن چیزی كه آیه است و كار را تمام می كند، به من هم عطا كرده است و من در انتظار ظهور آن آیه غیبی هستم. «فَانْتَظِرُوا إِنِّی مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرینَ»(یونس/20) حضرت [ولیعصر عجل الله تعالی فرجه] آن آیه غیبی و حجت غیبی است كه خدای متعال به جای ید بیضا و عصا كه در دست حضرت موسی بود، به تعبیر نارسای من در آستین نبی اكرم قرار داده است. این آیه وقتی ظاهر شد، حقیقت غیب در عالم آشكار می شود. پس اینها غیب هستند.
اگر بخواهیم با تعابیر دیگر از قرآن دنبال كنیم، خود قرآن نور است «كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ»(ابراهیم/1) این نور بر قلب نبی اكرم ظاهر شده و حضرت این نور را در قلوب و قوای انسان ها ساری می كنند و عالم انسانی را نورانی می كنند؛ ولی قرآن در حجاب رفته است. فعلاً همینطور كه امام در حجاب است، قرآن هم در یك احتجابی قرار گرفته است.
نبی اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) آن خورشیدی هستند كه به تعبیر قرآن «وَ الشَّمْس» هستند. همه كائنات با نور ایشان روشن می شود. خورشید یك مثل است؛ حتی نه این خورشید، همه خورشیدهای كیهان و كهكشان هایی كه ما می شناسیم این یك مثل بیشتر نیست. خورشیدهای نظام كیهانی ما یك مثل هستند. حضرت خورشید حقیقی است كه عوالم را روشن می كند. این خورشید یك پرتویی دارد. «وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها» پرتوی آن دین حضرت است. این دین در احتجاب است. لذا در دوره ظهور دعایی كه ما می كنیم «وَ أَظْهِرْ بِهِ دِینَ نَبِیك »(1) دینی كه در پرده رفته است، به واسطه امام زمان به ظهور می رسد. دینی كه سرچشمه حیات است. «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما یحْییكُمْ»(انفال/24) همه دعوت حضرت حیات بخش است. تنزل ولایت خودشان است و این حقیقت در احتجاب رفته است.
به تعبیر قرآن كلمه «ماء» و كلمه «روح» كه سرچشمه حیات است در احتجاب رفته است. «قُلْ أَرَأَیتُمْ إِنْ أَصْبَحَ ماؤُكُمْ غَوْراً فَمَنْ یأْتیكُمْ بِماءٍ مَعینٍ»(ملك/30) اگر آب شما صبح كرد در حالی كه در اعماق زمین فرو رفته است، چه كسی به شما آب گوارا عطا می كند؟ روایت می فرماید: «أَصْبَحَ إِمَامُكُمْ غَائِبا»(2) پس غیبت از نظر قرآن یعنی در حجاب رفتن حقیقت حیات طیبه كه مبدأ حیات انسانی است. ظهور یعنی ظهور كلمه غیب الهی. در قرآن آمده است: «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلا»(انعام/115) ما خیال می كنیم عدل چیزی است كه به دست ما امكان تحققش هست. عدل باید از عالم بالا نازل شود.
یك قاعده كلی این است كه همه حقایق و كمالات از عالم الهی تنزل پیدا می كند و از درون ماده و عالم ما نمی جوشد. از عالم بالا تنزل پیدا می كند. واسطه این تنزل آن كلمه تامه الهی است. ظهور یعنی كلمه نور در عالم ظاهر می شود كه امام زمان هستند؛ كلمه حیات ظاهر می شود كه امام زمان هستند؛ كلمه «روح» و كلمه «ماء» یعنی مبدأ حیات و نیز كلمه عدل كه امام هستند در عالم ظاهر می شود؛ عدالت اینطور محقق می شود. اینكه خیال كنیم ما آدم ها عدالت را محقق می كنیم، شدنی نیست. از عالم بالا است.
باید توجه داشته باشیم كه ما آن جامعه آرمانی را نمی سازیم؛ نه اینكه نقشی نداریم، بلکه خدای متعال است که می سازد؛ چیزی كه صنع خداست، همه ما در آنجا گم هستیم و خدای متعال به دست ولی خودش می سازد. فعل، فعل خداست. كما اینكه دست نبی اكرم دست خداست «وَ ما رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لكِنَّ اللَّهَ رَمى»(انفال/17) دست امام زمان هم دست خداست. «وَ امْلَأْ بِهِ الْأَرْضَ عَدْلًا»(3) حضرت حق، زمین را به دست امام زمان پر از عدل می كند «وَ أَظْهِرْ بِهِ دِینَ نَبِیكَ» و خدای متعال است که دین را ظاهر می كند و آن كسی كه ظهور به دست او محقق می شود، خود حضرت حق است. وقتی فعل در این مقام است ما نباید خودمان را محور بدانیم. این تفسیر غلطی كه می گوید: انسان ها خودشان رشد پیدا می كنند، به نقطه ای می رسند كه مكتفی به عقل می شوند. عقلشان كفایت می كند. خودشان جامعه آرمانی می سازند، این یك تلقی مادی است. ما منكر بلوغ بشر نیستیم؛ ولی همه اینها در سایه فیض از عالم بالا است، كه امام سرچشمه فیض هستند، كلمه الهی در عالم ظاهر می شود و امام كلمه تامه است، «وَ أَظْهِرْ كَلِمَتَكَ التَّامَّةَ وَ مُغَیبَكَ فِی أَرْضِكَ»(4) این كلمه تامه، كلمه روح، حیات، عدالت، وقتی ظهور پیدا كرد، همه چیز در عالم ظاهر می شود. پس عدالت تجلی و تنزل خود امام است و امام كلمه عدل است «وَ تَمَّتْ كَلِمَةُ رَبِّكَ صِدْقاً وَ عَدْلا» این آیه به امام تفسیر شده است. امام كلمه حیات و امام سرچشمه نور هستند.
پس انتظار ما یك چنین انتظاری است كه درهایی از غیب گشوده شود و آن كلمه غیب الهی كه تعبیر قرآن از آن به «یؤْمِنُونَ بِالْغَیب » است در عالم ظاهر شود، وقتی كلمه تامه ظاهر شد، شئونی از آن ظاهر می شود که یكی از آنها عدالت است، امنیت، كرامت انسان و آزادی همه در سایه امام محقق می شوند و در پرتو غیر امام هم شدنی نیست. اینكه بعد از رنسانس آمدند وعده جامعه موعود را دادند، كه در آن كرامت انسان، عدالت، امنیت محقق می شود، بعد به یك نقطه ای رسیدند كه انكارش می كنند، ناشی از این است كه می خواستند از بیراهه بروند. می خواستند مستغنی باشند، با زمینی كردن زندگی بشر، او را به جامعه موعود بشری برسانند.
با یكی از فیلسوفان معاصر غرب مصاحبه ای كردند، كه این جامعه موعود شما چیست؟ گفت: همین جامعه آمریكا است. خبرنگار سؤال می كند، می گوید: در هر شصت ثانیه یك قتل در آمریكا اتفاق می افتد، در هر نود ثانیه یك تجاوز جنسی اتفاق می افتد، عمده سرمایه و درآمد آمریكا از فروش مواد مخدر و سلاح های غیر مجاز و غیرمتعارف هست، چطور می گویید این جامعه موعود است؟ زندان گوآنتانامو، كشتار جمعی ملت ها و جنگ های فرقه ای كه در جهان راه می اندازند هم اضافه بر آن هست. او جواب می دهد: اصل جامعه آرمانی یك فریب بیشتر نبوده است. بخاطر اینكه می خواستند از بیراهه بروند، رفتند و دیدند خبری نیست. متأسفانه بعضی از روشنفكران ما كه شاگردی ایشان را هم كردند، همین حرف ها را با یك ادبیات دیگری می گویند که لازمه بشری بودن همین ها است و در انتظار جامعه ای كه در آن یك تحولی اتفاق بیافتد، نباید بود. می خواستند جامعه ای را خودشان، مستغنی از انبیا و اولیای الهی بسازند، رفتند و به بن بست هایی برخورد كردند؛ خیال می كردند می توانند جهان را مهندسی كنند، اما دیدند خیر، ما اینقدر اندازه نداریم كه جهان را مهندسی كنیم و هرچه باشد، مشیت الهی خود ما را هم مهندسی خواهد كرد. یعنی در چیزی كه خودشان درست كرده بودند گرفتار شدند و بعد همه چیز را انكار كردند.
آن جامعه موعود از نظر قرآن چنین چیزی است. لذا تعبیر قرآن راجع به ظهور این است «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»(زمر/69) زمین با نور رب روشن می شود؛ «اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یحْی الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها»(حدید/17) دست حضرت حق حیات جدیدی را در عالم می دمد و حضرت حق نور خودش را تمام می كند؛ «یریدُونَ لِیطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ»(صف/8) پس نكته اول در رابطه با بحث ظهور این است كه جامعه آرمانی ما و جامعه های موعودی كه ما بخواهیم با دست خودمان بسازیم و فقط ما باشیم نیست؛ بلکه جامعه ای است كه به دست حضرت حق و به واسطه خلیفه اش و حضرت بقیة الله كه باقیمانده سلسله انبیاء و اوصیا است و ختم انبیا و اوصیاء است، محقق می شود.
تعبیر بنده این است كه اصلاً این یك حقیقت فرا تمدنی است و در مقیاس تمدن هم نمی گنجد. كما اینكه ما نمی توانیم بهشت و واقعه ای كه در آن عالم اتفاق می افتد، در مقیاس تمدنی تحلیل كنیم كه بشر یك تمدنی می سازد، بهشت می شود. یك حقیقت فرا تمدنی است كه از عالم بالا می آید و عدل و حیات و رزق واسع و حلال نازل می شود «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ»(اعراف/96) اصلاً جهان دیگری می شود، عقول كامل می شود، ولایت روی زمین آشكار می شود، حتی حیات حیوانات متفاوت می شود، وحوش كنار هم زندگی می كنند، با همدیگر كاری ندارند.
نكته دوم این است كه حجاب این ولایت، اراده های انسانی و اراده های ظلمانی است و همان است كه در قرآن از آن تعبیر شده است به «وَ الَّذینَ كَفَرُوا أَوْلِیاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمات »(بقره/257) دستگاه اولیای طاغوت و دستگاه ظلمات است و عده ای كه كافر هستند در زیر چتر آن دستگاه هستند و مؤمنین هم قبل از ظهور در حجاب او هستند، گرچه آن دستگاه را نپذیرفتند؛ ولی بالاخره این حجاب هست. لذا در روایات آمده که حضرت بر مؤمنین می تابد، مثل خورشید پشت پرده است، حضرت حقیقتاً خورشید هستند و این تشبیه نیست، حقیقتاً شمس عالم هستند و می تابند و كار خودشان را هم می كنند. بنابراین حجاب این غیبت هم اراده های انسانی است كه این اراده ها بر محور اراده های ظلمانی جمع می شوند و اراده های ظلمانی در ارواح، افكار و اعمال انسان ها جاری می شوند و به یك تمدن ظلمانی تبدیل می شوند.
سوال: اینكه شما اشاره كردید، حجاب مدرنیته است، منظور ساختمان ها و تكنولوژی نیست؟
جواب: آنها حجاب تبعی هستند، اصل حجاب اراده های انسانی است كه به اینها یك شكلی داده است؛ یعنی تمدن، تجسد روح انسان ها و تجسد تقاضا و آرزوهای انسانی و تجسد روح ولات است. اولیای طاغوت وقتی روحشان متجسد می شود در اراده هایی كه دور خودشان جمع كردند، این اراده های انسانی افكار و صنعت و تكنولوژی درست می كنند و تصرفی در طبیعت می كنند كه خدای متعال هم بنا ندارد در این دنیا آنها را امداد نكند؛ لذا تمدن ظلمانی پیدا می شود. حقیقت ظلمات برای طبیعت نیست؛ بلکه برای آن اراده های ظلمانی است كه جاری شده و قرآن گاهی تعبیر می كند به «ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَیدِی النَّاس»(روم/41) یعنی مكتسبات ما زمین و دریا را آلوده می كند. بنابراین حجاب ها، حجاب اولیای طاغوت هستند، حجاب امتی هستند كه از اولیای طاغوت شكل می گیرند، این حجاب ظلمانی تبدیل به یك مدنیت و سبك زندگی هم می شود که الگوی خوراك و پوشاك و مسكن و الگوی توسعه هم در این پیدا می شود.
اصل آن اراده های ظلمانی است كه دنبال اعلام استغنا از حضرت حق و استكبار در مقابل حضرت حق هستند. بعد از رنسانس با صدای بلند این حرف ها را اعلام كردند. ممكن است الان یك مقدار صداهایشان را كم كرده باشند آن هم به خاطر ظهور مجدد دین و معنویت و برای اینكه ملت ها را از دست ندهند؛ همان هایی كه به طبل جدایی دین و علم می كوبیدند، الآن برای اثبات هماهنگی دین و علم همایش های بین المللی می گیرند، چون مسأله وارونه می شود. نقطه مشروعیت آنها در جهان كه علوم سكولار است از منظر دین مورد هجوم قرار می گیرد، حالا آمدند معكوس كردند. همایش های مختلفی هم گرفتند كه اثبات كنند دین و علم هماهنگ هستند؛ البته دین حق و نورانی با علم نورانی هماهنگ است نه با جهل اولیای طاغوت و ابزار ظلمانی آنها و خلاصه اینکه ما با علم مخالف نیستیم، با انقلاب علمی غرب مخالف هستیم. با تكنولوژی مخالف نیستیم، با فرآیند صنعتی شدن جامعه كه یك فرآیند سكولاریزاسیون هست و با عرفی كردن و زمینی كردن و بی دین كردن ملت ها مخالف هستیم.
حجاب عصر ظهور هم اراده های ظلمانی است كه دور هم جمع می شوند و یك اراده واسعی پیدا می كنند و خدای متعال هم امدادشان می كند و تصرف می كنند و جامعه و مدنیتی می سازند و تمدنی به وجود می آید و این حجاب بوده است که این قدم دوم است. حال ما هستیم و حقیقتی كه مورد انتظار ما است و عالم در باطن آن آرام آرام به سمت آن عصر در حركت است و در پوشش یك حجاب ظاهری است؛ خورشید هست و كار خودش را می كند؛ جهان را پیش می برد، رویش ها در عالم هست ولی در ذیل یك حجابی كه در قرآن هم آمده است «وَ اللَّیلِ إِذا یغْشى »(لیل/1) یا به تعبیر دیگر «وَ اللَّیلِ إِذا یسْرِ»(فجر/4) شبی كه در حال رفتن است. آنچه می ماند «وَ الْفَجْرِ وَ لَیالٍ عَشْرٍ وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ وَ الَّیلِ إِذَا یسْرِ» و امام آن لیلة القدری است كه با این مطلع فجر تا ظهور هست و در عالم دوام دارد و محیط ولایت امام همیشه محیط سلام است.
انتظار چیست؟ اولاً انتظاری كه افضل الاعمال است، برای یك عمل نیست؛ بلکه یك رویكرد به زندگی است. رویكردی است كه همه زندگی را تحت پوشش قرار می دهد. ثانیاً رویكرد فردی نیست، جامعه مؤمنین و امم انبیاء همه منتظر بودند و حركت آنها یك حركت ذیل انتزاع بوده است و همچنین یك دستور ساده نیست، یك مكتب است که این مكتب اركانی دارد. گاهی بعضی این تلقی را داشتند كه انتظار یك مكتب اهتراز است؛ اهتراز یعنی انسان مراقب باشد، اگر یك دوره ای ولایت اولیای طاغوت است و بنی عباس و بنی امیه حكومت می كنند، لااقل آنها را نپذیرد و مشاركت نكند. یكی از اركان انتظار این است كه انسان در پیشرفت تمدن مادی اولیای طاغوت مشاركت نكند و تبری داشته باشد؛ اهتراز یعنی دوری گزیدن از آلودگی ها، مشاركت با آنها و به رسمیت شناختن آنها كه تعبیر دینی آن تبری است. یكی از اركان انتظار تبری از این حجاب و ولایت اولیای طاغوت و این تمدن است؛ این تبری هم یك تبری فراگیر است؛ باید تبری در نیت باشد كه مهم ترین نهی از منكر هم نهی از منكر قلبی است؛ یعنی انسان با قلب خودش منكر را نپذیرد؛ اگر ولایت اولیای طاغوت و تمدن و جامعه ای كه درست می كنند، سراسر به سمت ظلمانی تر شدن و منكر حقیقی است، لااقل انسان با این منكر باید صف بندی كند و او را حمایت و تقویت نكند؛ جاهایی حاشیه نشینی كند و سعی كند كنار بگیرد اما این تنهایی کافی نیست.
ركن دوم آن ركن درگیری و مبارزه همه جانبه است. ما با این دستگاه اولیای طاغوت كه دنبال ایجاد یك حركت فراگیر و یك ظلمت فراگیر در جهان هستند، باید دائماً یك دست و پنجه همه جانبه نرم كنیم؛ یعنی ما در یك مبارزه همه جانبه هستیم و بخواهیم و نخواهیم این مبارزه هست. بنابراین ركن دوم، یك مبارزه همه جانبه و سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اخلاقی، اعتقادی و رفتاری است؛ یعنی ما در اخلاق و اعتقاد و رفتارمان، سبك زندگی و نظام سیاسی مان، نظامی فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی مان دائماً درگیر هستیم. آنها می خواهند ما را تسخیر كنند و ما هم باید سعی كنیم كه عرصه ها را به نفع اسلام و این جبهه حق بگشاییم؛ ولی منحصر در این نیست. در این بین، بعضی تعبیر كردند كه انتظار مكتب اهتراز نیست؛ بلکه حاشیه نشینی و مكتب اعتراض است. خیر، هم اهتراز به معنی تبری در آن است و هم درگیری همه جانبه در آن است و اعتراض به جریان باطل.
رکن سوم سازندگی است. باید آرام آرام جامعه ای را بسازیم تا در زیر پوست این جامعه باطل و به سمت آن جامعه موعود، جامعه حقی شكل بگیرد تا آرام آرام به ظهور برسد. من معتقد هستم همه انبیاء این سه ركن را با هم اداره می كردند؛ در عصر غیبت هم از آغاز غیبت صغری به بعد این اتفاق افتاده است؛ یعنی جامعه مؤمنین و موحدین که حول امام زمان شکل گرفت و محبین اهل بیت هم تبری فردی و اجتماعی داشتند و لذا هیچوقت در جامعه ها منحل نشدند؛ یعنی جامعه طرفداران و دوستان و محبین حضرت منحل در دستگاه بنی عباس و بعد از بنی عباس نشدند و اگر تبری نداشتند، منحل می شدند. درگیری همه جانبه داشتند و این درگیری هم در حال پیش رفتن بوده و آرام آرام فراگیر می شده و در ضمن آن یك سازندگی هم بوده است؛ یعنی برای خودشان یك مكتب فقهی، یك مكتب اجتماعی و كم كم دولتی تشكیل دادند.
این حركت فراگیر شیعه و محبین اهل بیت و دوستان اهل بیت از آغاز غیبت صغری تا هم اكنون بوده است و هر سه بعد را هم با هم داشتند؛ هم اهتراز و تبری، هم درگیری و مبارزه همه جانبه و هم واقعاً مكتب سازندگی بوده است. اینها در جامعه روز به روز در حال پیش رفتن بوده است. این حركت هم بر محور خود امام زمان شكل می گرفته است؛ زیرا امام غایب که امام مستعفی نیستند، كار خودشان را انجام می دهند و امامت می كنند. این امامت در دوره غیبت از طریق دستگاه فقاهت بوده است، حضرت با یك فقاهت دقیق و همه جانبه و بر مدار فقاهت و فقهای شیعه كه نواب عام حضرت بودند، بعد از دوره غیبت كبری جامعه شیعه را به پیش می بردند و همه علمای شیعه هم در طول این هزار و اندی سال هر سه رویكرد انتظار را داشتند؛ یعنی هم تبری می جستند و جامعه شیعه را به تبری دعوت می كردند كه در تمدن بیگانه منحل نشود.
این رویكرد سازنده اگر نبود، ما رو به پیش نبودیم؛ البته آخرین قدم آن انقلاب اسلامی است كه نقطه اوج این سه اقدام با هم است. نقطه اهتراز و اعتراض و درگیری و سازندگی است. بنابراین ما وارد یك مرحله جدیدی از انتظار شدیم كه آن هم بر محور خود حضرت است و این یك حركت بی سابقه ای كه ما باید مشروعیت آن را اثبات كنیم، نیست؛ بلکه ادامه حركت دستگاه فقاهت شیعه است و همان حركتی است كه هر سه ضلع را در طول تاریخ با هم داشته است. در هیچ جا اقدام علمای شیعه از این سه ضلع خالی نبوده است؛ منتهی اقداماتشان متناسب با شرایط بوده و به دست مبارك حضرت این اقدامات اتفاق افتاده است و بنابراین نقش حقیقی با خود امام است كه ما باید زیر سایه امام تربیت شویم. با این سه ركنی كه سه ضلع از رویكرد انتظار است و سه بعد مكتب انتظار است كه جلوی انحلال ما را می گیرد، شما اگر یكجا دستگاه مادی را قبول كردید، دیگر آنجا شما در آن زاویه منتظر نیستید و منحل شدید. تبری تام به اضافه درگیری و سازندگی همه جانبه، سه ركن اصلی مكتب انتظار است و در طول این 1200 سال هم با هم عمل می كردند و اینطور نبود كه یكی از اضلاع نباشد. متناسب با شرایط هرسه با همدیگر حضور داشتند.
سوال: قرار روزانه ي ما تلاوت آيات 24 تا 31 از صفحه ي 112 سوره ي مائده است. نکته ای از این آیات برای ما بفرمایید و بعد در خدمت شما برای مباحث هستیم.
جواب: در این آیات سوره مباركه مائده داستان موسی كلیم و قومشان هست كه بعد از رهبری قومش و وارد کردن آنها به محیط رهبری به آنها دستور می دهند وارد آن ارض مقدسه شوید، خدای متعال برای شما آن ارض را نوشته است. به موسی كلیم عرض می كنند: آنجا یك جمعیت پر اقتداری هستند، ما وارد آن سرزمین نمی شویم و نمی رویم تا آنها از آن سرزمین خارج شوند. هروقت آنها بیرون رفتند ما وارد آن سرزمین می شویم. قرآن از قول دو نفر از مؤمنینی كه با موسای كلیم بودند و نعمت ولایت به آنها رسیده بود توضیح می دهد كه: «ادْخُلُوا عَلَیهِمُ الْباب فَإِذا دَخَلْتُمُوهُ فَإِنَّكُمْ غالِبُون وَ عَلَى اللَّهِ فَتَوَكَّلُوا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنین »(مائده/23) از آن بابی كه گفته شده وارد شوید؛ اگر از آن باب وارد شوید، شما حتماً غلبه می كنید و اگر اهل ایمان هستید، به خدا توكل كنید.
كارهای بزرگ با دست خدای متعال حل می شود و امروز دقیقاً مسأله ما هم همین است. وقتی در مقابل قدرت های بزرگ قرار می گیریم، واقعاً اگر از بابی كه گفتند، برویم با توكل بر خدای متعال غلبه قطعی است و الا طبیعی است كه این كارها به دست ما انجام نمی شود. اگر بخواهیم در موازنه فقط قدرت خودمان را ببینیم، این كار دشوار می شود.
«قَالُواْ یمُوسىَ إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُواْ فِیهَا فَاذْهَبْ أَنتَ وَ رَبُّكَ فَقَتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَعِدُونَ»(مائده/24) بنی اسرائیل به موسی علیه السلام گفتند مادامی كه آنها در آن سرزمین هستند، ما وارد آن سرزمین نمی شویم؛ شما بروید كار را تمام كنید، وقتی تو و پروردگارت رفتید، ما هم دنبال شما می آییم. مسأله این است كه آخر هم كار با دست موسی تمام می شود. مگر هنگامی كه بنی اسرائیل را شبانه پشت دریا آورد، «فَلَمَّا تَرَءَا الْجَمْعَان قَال اصحَابُ موسیَ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ»(شعرا/61) آنقدر دو جمعیت به هم نزدیك شدند، كه همدیگر را می دیدند، قوم حضرت موسی، لشگر فرعون را می دیدند كه لشگر مسلح یك طرف و دریا یك طرف است. گفتند: «إِنَّا لَمُدْرَكُونَ» گرفتار شدیم. موسای كلیم فرمود: «إِنَّ مَعِىَ رَبىّ سَیهَْدِینِ»(شعرا/62) خدای من با من است و هدایت می كند؛ بعد خدای متعال به موسای كلیم دستور داد، دریا را باز كن، و از دریا عبور كن. دستور داد آن دریا باز شد، به حسب ظاهر موسای كلیم تصرف كرد. منتهی منتظر اذن بود؛ تصرف كرد و راه را باز كرد و بعد اینها از دریا رد شدند، حضرت موسی پل را پشت سر خودش خراب نكرد، بلکه دریا را باز گذاشتند تا قوم فرعون آمدند و بعد دریا بسته شد. آخرین كار را موسای كلیم كرد.
با توجه به روایات زمانی كه حضرت [امام زمان عجل الله تعالی فرجه] می آیند، همه قوای عالم در اختیار ایشان هستند. مگر جناب عزرائیل در اختیار حضرت نیست که به انواع مختلف قبض روح می كند؛ باد و طوفان هم همینطور است. قوای عالم در اختیار حضرت هستند. آخر هم حضرت كار را تمام می كنند؛ یعنی غلبه بر دستگاه باطل به وسیله حضرت واقع می شود، منتهی ما باید تولی پیدا كنیم. ورود به محیط ولایت از بستر این درگیری در كنار امام می گذرد. اگر نشستی و گفتی: ما می نشینیم شما بروید این درگیری را تمام كنید، بعد ما می آییم؛ در این صورت وارد محیط ولایت امام نمی شوید. در محیط حیات طیبه امام نمی شود به راحتی راه پیدا كرد. ما باید از این در وارد شویم. امتحان بدهیم، هویت خودمان را رها كنیم، تا بتوانیم به آن حقیقت برسیم.
بنابراین نقش ما در عصر ظهور همین است. كار را حضرت بقیة الله تمام می كنند، منتهی ما باید دنبال حضرت حركت كنیم. خدای متعال در قرآن می فرمایند: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ ینْصُرْكُم »(محمد/7) اگر خدا را یاری كنید، خدا هم شما را یاری می كند. حضرت علی در نهج البلاغه فرمودند: «اسْتَنْصَرَكُمْ وَ لَهُ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»(5) اینكه می گوید مرا یاری كنید و از شما كمك خواسته است، در حالیکه قوای عالم در اختیار اوست و همه عالم و همه سماوات و ارض لشگر او هستند، پس چه احتیاجی به كمك شما دارد؟ این استنصار برای این است كه شما در راه بیایید و به سوی حضرت حق دست دراز كنید. از امیرالمؤمنین نقل شده كه منادی از جانب نبی اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) ندا می داد که شعبان ماه من است. مرا به روزه در این ماه كمك كنید؛ حضرت چه احتیاجی به روزه ما دارد؟! دلیلش این است که چون ایشان می خواهد شفاعت كند، اگر ما این دهان را نبندیم و امساك نكنیم، آماده شفاعت نمی شویم.
در ادامه معنای آیاتی که در بالا خوانده شد، موسای كلیم گفت: خدایا من فقط اختیار خودم و برادرم را دارم. صف ما را جدا كن. خدا فرمود: «فَإِنَّهَا محَُرَّمَةٌ عَلَیهِْمْ أَرْبَعِینَ سَنَةً یتِیهُونَ فىِ الْأَرْضِ»(مائده/ 26) بنی اسرائیل چهل سال سرگردان شدند. واقعا انسانی كه وارد محیط ولایت نمی شود، مبتلا به «تیه و سرگردانی» می شود. می رود و می گردد ولی باز سر جای اول خودش قرار دارد.
یك ماهی گیری كنار دریا خوابیده بود. یك كسی آمد او را بیدار كرد و گفت: بلند شو ماهی بگیر. گفت: گرفتم و ناهار هم خوردم. گفت: بیشتر بگیر. گفت: برای چه؟ گفت: بیشتر كه گرفتی می فروشی، همینطور كم كم یك تور می خری، بعد بیشتر صید می كنی. بعد كه بیشتر صید كردی، كم كم كشتی ماهیگیری می خری. بعد آنوقت راحت استراحت می كنی. گفت: تو مرا از خواب بیدار كردی؛ همین الآن هم داشتم استراحت می كردم. این چرخه آخرش همین است. كسی مخالف با پیشرفت نیست ولی پیشرفت غیر از سرگردانی و حیرانی و پیچیده تر كردن حركت است؛ پیچیده تر شدن حركت که تكامل و. پیشرفت نیست؛ اگر كسی از ولایت فاصله گرفت، نتیجه فاصله گرفتن از محیط ولایت، تیه و سرگردانی است. وادی بیرون ولایت نبی اكرم و اهل بیت وادی سرگردانی است. مثل یك مورچه ای كه روی عبای من می آید، ما بلند می شویم می رویم، این بیچاره باید یك عمر بدود به جای اول خودش برسد.
حاصل عرض من یك كلمه است كه امام آن كلمه تامه الهی است. ما منتظر ظهور آن كلمه غیب هستیم و انتظار ما به معنی یك اقدام فردی و اجتماعی است و در طول تاریخ، مؤمنین و موحدین به خصوص در طول دوره غیبت امام زمان، فقهای شیعه انجام می دادند. این اقدام همه جانبه به این نقطه رسیده كه ما الآن هستیم در این نقطه حجابی كه با آن درگیر هستیم، حجاب های متعددی است و حجاب طاغوت اضلاع مختلفی دارد كه یكی از مهمترین ضلع های آن حجاب تجدد است كه یك تمدن همه جانبه است. درگیری تمدنی ما درگیری به سمت عصر ظهور است و نباید غفلت از این درگیری همه جانبه داشت، تمدنی كه باید در آن تبری باشد، مبارزه همه جانبه باشد، سازندگی هم باشد. ما در مرحله ای از سازندگی هستیم، كه باید به سمت ایجاد یك تمدن اسلامی حركت كنیم و همه اینها چیزی غیر از ظهور است؛ یعنی اگر شما بتوانید مدنیت اسلامی درست كنید و مراحل را از انقلاب اسلامی تا جامعه اسلامی طی كنید و به تمدن اسلامی برسید، این عصر ظهور نیست؛ بلکه اینها مقدمه است برای اینكه انشاءالله حضرت بیایند و كلمه باطل جمع شود و بساط ظلمت برچیده شود و حقیقت تجلی كند و عبور كامل شود تا ملكوت عالم در عالم ملك ظاهر شود. همانطور که در باب شب قدر می گویید: از هزار ماه بهتر است؛ چون یك حقیقتی دارد که به پایین می آید. لذا چون در شب قدر حقیقت تنزل پیدا كرده است، بیشتر از هزار ماه می شود در این شب راه رفت؛ دوره ظهور این چنین است كه این حقیقت غیبی در عالم تنزل پیدا می كند و هر شب، شب قدر است و همه اهل مشاهده ملكوت می شوند و راه به غیب عالم پیدا می كنند. عقول چهل برابر می شود. تا زمان ظهور دو حرف از 25 حرف ظاهر شده است و باقی را حضرت اظهار می كنند و یك جامعه نورانی انشاءالله بر محور حضرت ظاهر می شود. انشاءالله خداوند همه ما را جزء یاوران حضرت و كسانی كه منتظر حقیقی حضرت هستند، قرار بدهد.
پی نوشت ها:
(1) بحارالانوار/ج53/ص173
(2) بحارالانوار/ج24/ص100
(3) بحارالانوار/ج53/ص173
(4) بحارالانوار/ج99/ص118
(5) شرح نهج البلاغه/ج10/ص122