باشگاه مخاطبان 598-غلامرضا کاظمیان پور؛ بنا به اعتراف چند باره دولتمردان پیشین و فعلی امریکا و به استناد واقعیات میدانی و به اعتبار تحلیلهای صاحب نظران و اشخاص آشنا با تحولات خاورمیانه، کمترین تردیدی وجود ندارد که مسؤول ایجاد گروههای جنایتکار تروریستی وهابی ـ تکفیری و حمایتهای گسترده و همه جانبه نظامی، لجستیکی و اطلاعاتی و تبلیغاتی از آنها، امریکا و اقمار منطقهای و اروپایی او بوده و هستند.
هیچ عقل سلیم و هیچ فرد با بصیرت و آگاه و با خردی نمیتواند حمایتهای نظامی امریکا و ارسال انواع و اقسام تسلیحات سبک و سنگین و نیز تأ مین و تدارک نیازهای غیر نظامی از گروههای تروریستی و ارسال هنگفت پول و باز نگه داشتن مسیر پیوستن تروریستهای وهابی و تربیت شدگان در مدارس مذهبی وهابی در پاکستان و کشورهای آسیای میانه و نیز آموزش نظامی فشرده آنها در پادگانهای اردن و ترکیه و مداوای آنان در بیمارستانهای رژیم صهیونیستی و خرید و بلکه غارت نفت سوریه از سوی ترکیه و سرقت آثار تاریخی سرزمین سوریه از سوی نظامیان امریکا و فروش آنها به موزهها و کلکسیونرهای سراسر جهان و هزاران، هزار نشانه آشکار و دلیل قاطع در اثبات نقش امریکا در ایجاد داعش و النصره ووو و هزاران شاهد و مستند محکم در اثبات حمایتهای گسترده آل سعود و رژیم صهیونیستی و امارات و اردن و قطر و ترکیه و کشورهایی چون انگلستان را نادیده انگارد و هیچکس نمیتواند این سوابق زشت و خونین را از صفحات تاریخ حذف و از سوابق ذهنی و یاد و خاطره جهانیان پاک کند.
چند هدف عمده از تشکیل این گروههای جنایتکار مد نظر بانیان و حامیان آنها قرار دارد:
- تشدید اسلام هراسی از رهگذر انتساب افکار منحرف و اعمال خباثت آمیز این گروههای وحشی و جنایتکار به اسلام ناب محمدی و ترسیم چهر ه ای نا درست و غیر واقعی از اسلام عزیز با هدف ممانعت از شنیده شدن پیام نورانی و حیات بخش اسلام.
- منحرف ساختن انقلابها و خیزشهای مردمی در جهان عرب و کشورهای اسلامی و ایجاد مانع و کند کردن حرکت دومینوی سقوط حکومتهای مرتجع و وابسته به استکبار و به ویژه سرسپردگان به بلوک غرب.
- تضعیف محور مقاومت اسلامی در برابر اشغالگران صهیونیست و باز نگه داشتن مسیر تنفس برای این موجودیت خبیث و بیگانه، در سرزمینهای اسلامی.
- حذف جمهوری اسلامی از معادلات منطقهای و قطع ارتباط ایران با حزب الله لبنان و جناح مقاومت در فلسطین و در ادامه منزوی ساختن جمهوری اسلامی ایران و نزدیک ساختن عنصر تهدید و مزاحمت به مرزهای جمهوری اسلامی ایران و محدود کردن حوزه حیاتی و عرصه ژئو استراتژیکی و زئوپلتیک ایران با هدف نهایی، تغییر نظام مقدس اسلامی در ایران.
با اینحال مکر و حیله دشمنان اسلام و مسلمانان، فرجام مورد انتظار مستکبران را برآورده نساخت، این بار نیز نه تنها بدخواهان سیاه چهره، به نتیجهای که در تعقیب آن بودند نرسیدند؛ بلکه روبرو شدن با شرایط غیر قابل باوری که به آنان تحمیل شد؛ موجب وحشت ایشان گردیده و خواب و آرامش را از آنان ربوده است.
نمیتوان مصیبتهای ناشی از جنایات گروههای تروریستی در منطقه و به ویژه در سوریه را نادیده گرفت. قتل عام مردم سوریه و کشتار وسیع زن و مرد و پیر و جوان این کشور و ایجاد خرابی و خسارت در بخشهای وسیعی از آنجا و تحلیل بردن توان نظامی سوریه و آواره ساختن صدها هزار سوری و ایجاد هزاران مشکل و خرابی و خسارت مادی و معنوی دیگر، به هیچ وجه قابل فراموشی و قابل چشم پوشی نیست. اما در کنار این تلخیها و خسارتها، وضعیت عمومی منطقه و به ویژه سوریه، با موفقیتهای بزرگ و دستاوردهای شگرفی، همراه است و آیندهای بسیار پر امید و افقی بسیار روشن را در برابر خود دارد.
برخی از این نتایج عبارتند از:
- تثبیت این مهم که شورشهای ساخته و پرداخته بیگانگان و ایجاد گروههای فشار توسط دیگر کشورها در منطقه خاورمیانه و بلکه در کشورهای اسلامی، موفق نخواهد بود. این قبیل تحرکات اگر چه ممکن است در کوتاه مدت، مزاحمتهایی را برای مردم و یا حکومت کشورها به وجود آورد اما در بلند مدت و به لحاظ ذات بیگانه ستیز مسلمانان و پیروی ایشان از آموزههای قرانی و اصولی چون نفی سبیل و مقابله با سلطه بیگانگان، موفقیت تام و پایدار را تجربه نخواهند کرد.
- تقویت محور مقاومت و تبدیل آن از فرآیندی صرفاً سیاسی – دولتی، به جنبشی جهادی و مردمی. شرایط جدید که مردم و دولت کشورهایی چون ایران، سوریه، عراق، یمن و لبنان را در بر میگیرد؛ نه فقط امنیت، بلکه موجودیت رژیم اشغالگر قدس را به صورت جدی و مطمئن در معرض تهدید پایدار خود قرار میدهد. این توانمندی بالقوه و متراکم، به سادگی قابل مهار و منحرف ساختن نیست و آرمان آن، همچنان پویا و پرشتاب باقی خواهد ماند. امری که بنا به ملاحظات قابل درک، نگرانی فزاینده رژیمهای مرتجع و دست نشانده منطقه و استکبار جهانی را نیز در پی دارد.
- تثبیت موقعیت جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از بازیگران اصلی در تحولات منطقهای.
همگان بر این حقیقت اذعان دارند که هدف اصلی از انتخاب سوریه به عنوان محل فعالیت گروههای تروریستی، حضور این کشور در نوک پیکان مقاومت و اتحاد راهبردی آن با جمهوری اسلامی ایران بوده است. جنگ تحمیل شده به سوریه، در حقیقت تاوان دوستی دولت و ملت سوریه با دولت و مردم ایران و تاوان مقاومت در برابر زیاده خواهی های بی پایان رژیم صهیونیستی بوده است. اگر حکومت بشار اسد نیز چون برخی دیگر از حکومتهای مرتجع منطقه بر حسب اراده و منافع نامشروع امریکا، با بلاهت و خیره سری، در برابر ایران صف آرائی مینمود و میپذیرفت طوق ذلت و سازش با رژیم صهیونیستی را بر گردن خود اندازد؛ امروز هیچ تروریستی در این سرزمین وجود نداشت. به هر تقدیر، تحمیل جنگی تمام عیار به دولت و ملت سوریه با هدف شکستن محور مقاومت و منزوی ساختن ایران در گام نخست و تحت فشار قراردادن ایران و تهدید استقلال و تمامیت ارضی و استقلال سیاسی آن در گامهای بعدی بود اما خوشبختانه شاهد آن هستیم که اراده جمهوری اسلامی ایران به مثابه اراده تخلف نلپذیر الهی، بر مکر و خصومت بدخواهان بد اندیش غلبه نمود و هم اینک نه تنها ایران از منطقه خارج نشده است بلکه با برداشتن گامی بلند، حضور خود را در پشت مرزهای رژیم صهیونیستی تثبیت نموده است و هم اینک خیمه مجاهدان بر پا گشته و پرچم جهاد آنان برافراشته شده است و در انتظار لحظه موعود برای آزادی قدس شریف از لوث وجود متعفن بیگانگان و پاک سازی منطقه از حضور جانیان ناخواند هستند.
و اما اهداف امریکا از صدور فرمان الحاق جولان اشغالی به رژیم صهیونیستی:
این اقدام دولت امریکا، دست و پا زدنی نافرجام برای به تأخیر انداختن مرگ حتمی رژیم اشغالگر قدس و همچون تنفس مصنوعی برای تداوم بخشیدن به حیات نباتی این جرثومه پلید و درخت ناپاک و خبیث است.
صد البته و به اعتبار شواهد و قرائن موجود، امریکائی که ناگزیر است به حضور غیر قانونی خود در منطقه پایان دهد؛ قادر نخواهد بود با این سلسله شیطنتها به دیگری کمک کند. حکایت امریکا و رژیم صهیونیستی، حکایت آیه 73 سوره حج است که ضمن آن خداوند کافران و کسانی را که به کافران امید بستهاند را مورد شماتت قرار میدهد و در انتها با عبارت " ضعف الطالب و المطلوب " هر دو را ضعیف و ناکارآمد میشمارد.
از هر روی، اهداف امریکا از این تصمیم غیر قانونی و مغایر با حقوق بین الملل و قواعد آمره در مناسبات جهانی را میتوان در چند محور خلاصه نمود:
- زدودن غبار یأس و سرخوردگی از چهره رژیم صهیونیستی، در پی شکست قطعی تروریستها در سوریه و تثبیت حکومت بشار اسد و تقویت بیش از پیش محور مقاومت.
- فراهم آوردن عمق استراتژیک برای این رژیم و دور ساختن مناطق آسیب پذیر آن، به منظور پایداری بیشتر در برابر درگیریهای احتمالی آینده با سوریه و محور مقاومت.
- چنین به نظر میرسد که با فارغ شدن سوریه از آثار و عواقب ناشی از حضور تروریستهای بین المللی و اقدامات جنایت آمیز آنها، نخستین اقدام این کشور، تلاش برای آزاد سازی و باز پس گیری جولان به عنوان بخش جدائی ناپذیر این کشور باشد و لذا این پیشدستی عجولانه و نابخردانه با توهم جلوگیری از اقدام سوریه و القاء تمام شدن کار است. کاری که تروریستهای وهابی- تکفیری موفق به انجام و تمام کردن آن نشدند.
- ایجاد نوعی مشروعیت حقوقی برای رژیم صهیونیستی در ادامه دادن به اشغال جولان و مساوی قلمداد کردن هر گونه اقدام سوریه برای آزاد سازی جولان به مثابه حمله به خاک اسرائیل و زمینه سازی برای ایجاد اجماع در حمایت از اسرائیل در برابر سوریه به بهانه حمله به خاک آن کشور.
- توهین و تحقیر و تخفیف هر چه بیشتر حکومتهای دست نشانده در منطقه خاورمیانه، به منظور باج خواهی ها راحتتر و دوشیدن بیشتر آنها و ایجاد تشتت میان کشورها.
پیامهای نهفته در اقدام ترامپ:
اقدام صورت گرفته از سوی ترامپ، خالی از اثر و نتیجه نیست که در بخشهای قبلی به برخی از آنها اشاره کردیم. توجه به این نتایج، چندین پیام را به ذهن متبادر میسازد. این پیامها عبارتند از:
- اثبات این حقیقت و این واقعیت که حفظ و تقویت اسرائیل تحت هر شرایط و به هر صورت، اولویت امریکا و دولتمردان آن است.
- اثبات این حقیقت و واقعیت که، امریکا به هیچ وجه طرف قابل اعتمادو قابل اتکائی برای توجه به آن به منظور حل مشکلات منطقهای و حل اختلافات ریشهای با اشغالگران قدس نیست و فرض امریکا به عنوان کشور ثالث و بی طرف در حل مناقشه با اسرائیل، به صورت اساسی و به طور کلی، فرض باطلی است.
- این اقدام ترامپ، در راستای خصلت ذاتی صهیونیستهاست. خصلتی که توسعه طلبی و سلطه بر منطقه، از آموزههای پایدار سیاسی و راهبرد ثابت نظامی ـ امنیتی و حتی مبتنی بر رهیافتهای غلط مذهبی آنان است.
- اقدام صورت گرفته، میخ محکمی بر تابوت طرح ذلت بار سازش است. این اقدام ثابت نمود که صهیونیستها و حامی اصلی آنها امریکا، در مسیر توسعه سرزمینی اسرائیل، به هیچ کدام از قواعد بین المللی و حقوقی و به هیچ اصل اخلاقی و به هیچ قراردادی پایبند نیستند و هر زمان که احساس کنند میتوانند، با زیر پا نهادن هر قول و قرار و هر ضابطه و قانونی، تجاوز جدیدی را آغاز مینمایند.
تقریباً کلیه کشورها و مجامع بین المللی این اقدام ترامپ را تقبیح و محکوم کردند. در اعتراض به این اقدام خصمانه و حماقت بار ترامپ، نوعی اجماع شکل گرفته است و مقامات و شخصیتها و کشورهای جهان با استناد به حقوق بین الملل و با تأکید بر عواقب خطرناک این تصمیم ترامپ برای صلح و امنیت جهانی، در برابر آن صف آرائی نمودند و این تصمیم را تجاوز به حق حاکمیت سوریه دانستند.
البته جدی بودن همه مقامات و تمام این دولتها در اتخاذ و اعلام موضع مخالفت با این تصمیم، محل تردید است اما آنچه که مسلم مینماید و تا کنون طی شده است؛ تنها ماندن امریکا و رژیم صهیونیستی در عرصه مناسبات بین المللی است که در جای خود، شکستی بزرگ و مفتضحانه برای این دو رژیم خبیث، محسوب میگردد.
ممکن است در آینده و برای رنگ و لعاب مالیدن به چهره شکست خورده امریکا، چند کشورک ذره بینی و جزیرهای و دورافتاده واقع در اقیانوسها، که نه اسرائیل را میشناسند و نه با مفهوم جنگ و اشغالگری آشنایی دارند؛ رأی خود را در قالب حراج سیاسی به امریکا بفروشند اما در مجموع شرایط حاضر، میتواند برگ برندهای برای محور مقاومت و انزوای امریکا و نابودی و اضمحلال رژیم صهیونیستی باشد.