سرویس سیاسی پایگاه 598-وحید عزیزی؛ شاید به زعم برخیها دوقطبی اصلاحطلب-اصولگرا طی سالیان گذشته از بین رفته باشد اما واقعیت آن است که بسیاری از سیاسیون همچنان از سفره این دوقطبیِ دروغین نان میخورند؛ البته مردم هم از این خوان کَرم بینصیب نبودهاند چراکه سال 94 و 96 کمافیالسابق ماحصل دوقطبیسازی را نوش جان کردند.
در هرحال آنچه پیداست اینکه؛ رفتارهای دوگانه و مواضع فرصتطلبانهی سیاسیونِ وابسته به دو جناح اصلاحطلب و اصولگرا پرده از ماهیت دروغین این دوقطبیِ مصطلح برداشته است؛ حال باید دید چشموگوش جامعه تا کی بر واقعیتهای سیاسی بسته خواهد ماند؟
روز گذشته محمدعلی وکیلی (از اعضای لیست اصلاحطلبان) در صحن مجلس به بیان انتقاد علیه سخنرانیهایِ آزادانه احمدینژاد در مناطق مختلف کشور پرداخت؛ در تناقضگویی وکیلی همین بس که وی از طرفی به اهمیت "آزادی بیان" تکیه میکند و از سوی دیگر خواستار ایجاد محدودیت برای محمود احمدینژاد میشود. بگذریم که بسیاری از سخنرانیهای رئیسجمهور سابق توسط مدیران استانی دولت لغو میشود و اِعمال محدودیت علیه وی به امری طبیعی تبدیل شده است.
در ادامه محمدعلی وکیلی (که پیش از این در سال 88 فتنهگران را شکستخورده نامیده بود و آنان را بخاطر تشکیکِ بیاساس در انتخابات و همراهی با رسانههای غربی به گوشهٔ رینگ کشانده بود)، مدافع ایادی فتنه میشود و آنان را "سرمایههای انسانی" مینامد و بهحاشیه رفتنشان را خلاف منافع ملی عنوان میکند.
وکیلی آش حمایت از فتنهگران را آنقدر شور کرد که حاضر شد صحن علنی مجلس را به تشنج بکشاند و همکارانش را با عناوینی همچون «دهنتو ببند ... خفه شو» مورد خطاب قرار دهد. اما محمدعلی وکیلی کیست و موضع او نسبت به فتنه 88 چه بوده است؟ چه شد که منتقد فتنهگران 88 سر از لیست امید درآورد؟ در ادامه برخی از مواضع محمدعلی وکیلی در سال 88 را بازخوانی میکنیم؛
یادداشت محمدعلی وکیلی با عنوان دشمننمايي و کودتاانگاري (20 تیر 1388)؛ «گروه شکست خورده از همان ابتدا تلاش کرد نشان دهد با یک کودتا روبرو هستند و با تشکیک در تمام مراحل انتخابات نتیجه به دست آمده را حاصل کودتای از پیش طراحی شده تلقی کردند و بر این کودتا نامهای مختلف گذاشتند کودتا علیه جمهوریت نظام، کودتا علیه ملت».
یادداشت محمدعلی وکیلی با عنوان مرگ مغزی اصلاحطلبان (17 مرداد 1388)؛ «به مرور گفتمان اصلاح طلبی به گفتمان نافرمانی مدنی تغییر جهت داد و نام کسانی چون گنجی، جهانبگلو بر سر زبانها افتاد؛ دکترین فشار از پایین و چانه زنی از بالا توسط مرد نظریه پرداز اصلاحات یعنی سعید حجاریان در همین راستا تعبیر شد و فضا آنگونه گردید که صحبتهای بیپروای هاشم آغاجری در همدان با موضوع آسیب شناسی نهاد مذهب و مرجعیت موجی از نگرانی را در بین طبقات متدین و روحانیت به همراه آورد در نتیجه رفتارِ دوقطبی جامعه به رادیکال شدن بیشتر متمایل گردید. حوادث کوی دانشگاه تیر ماه 78 علامت سؤال بزرگی جلوی روی بسیاری از علاقهمندان نظام گذاشت و زمینه ساز آرایش جدیدی در درون اردوگاه اصلاحطلبان شد بنابراین زنجیره حوادث مذکور موجب شد تا گردونه سیاست بر پاشنه همراهی و موافقت برای اصلاحطلبان نچرخد و نشانههایی ظاهر شد که نشان میداد افکار عمومی تفکر اصلاحطلبان را پس زده است و این نقطه عزیمت جریان راست برای بهرهمندی از موفقیت پسزدگی تفکر اصلاح طلبان گردید».
یادداشت محمدعلی وکیلی با عنوان روشنفکر برانداز (18 اسفند 1388)؛«تقریباً در کلیه نهضتهای معاصر، از مشروطه تا نهضت جنگل و از نهضت ملی تا پانزده خرداد، این روشنفکران بودند که آلت دست بیگانگان شده و تلاشهای مردم و رهبران مذهبی را به انحراف کشاندند. گفتمان اجتماعی طیفی از روشنفکران مقدمهٔ دوم خرداد 76 گردید با پیروزی محمد خاتمی عرصه بر قرائتهای مختلف روشنفکری بخصوص در حوزه فرهنگ و ادبیات گشوده شد اما دیری نپائید که عرصه بر روشنفکریِ اجتماعی تنگ شد و عبدالکریم سروش با سیاسی نویسی آهنگ براندازی سر داد. ... سروش با به چالش گرفتن حکومت دینی، محوریت روشنفکری سکولار را عهده دار شد وطیف گستردهای از روشنفکران هم نسل خود را تحت رهبری گرفت. او اکنون نه در لباس یک روشنفکر نظریه پرداز، که با لباس رزم در اتاق فرماندهی "اغتشاشات" ظاهر میشود و در پس تلاش بی وقفه دو دهه به منظور قداست زدایی و مشروعیت ستیزی از حکومت دینی اکنون ناکام در پذیرش القائات خود، مجبور به عبور از کارکرد روشنفکری و ورود به جنگ چریکی شده است، به تعبیر دیگر سروش اکنون با ناامیدی از تأثیر گذاری قلمش، به اسلحه روی آورده است. او و همفکرانش به جای اینکه آسیب شناسی درستی از شکست پروژههای اجتماعی خود داشته باشند با تغییر رویکرد، تلاش دارند بر شکستهای خود سرپوش گذارند. اینان برای استحاله فکری مردم به خدا و قران و نبوت هم رحم نکردند اما ناکامتر از همیشه بر نفرت خود در بین ملت ایران افزودند. وظیفه روشنفکر نقد قدرت است. او حق ندارد حرف مائو را تکرار کند و بگوید قدرت از لوله تفنگ بیرون میآید».
محمدعلی وکیلی اولین نفری نیست که به "اقتضای شرایط" مواضعش را تغییر میدهد، موارد زیادی از تناقضگویی اصلاحطلبان و اصولگرایان در سالیان گذشته را میتوان شاهد مثال آورد، فقط کافیست اندکی حافظه تاریخی داشته باشیم.