به گزارش سرویس نقد رسانه پایگاه 598، «دیدن این فیلم جرم است» بیش از آن که تقابل استقلال و وادادگی یا آرمان در برابر مصلحت و نظایر این دوگانهها باشد، در حال تصویرسازی یک وضعیت است. این وضعیت، وضعیت آچمز است که به طور طبیعی هر انتخابی در این وضعیت بد و منفعلانه است. درواقع در وضعیت آچمز، انتخاب خوب و فعال وجود ندارد.
خصلت وضعیت آچمز این است که حتی کاراکترهای مثبت فیلم علیرغم اینکه میخواهند به ادعاهای خود درباره استقلالطلبی و زیر بار زور نرفتن و عادلانه و حق خواهانه عمل کنند اما نمیتوانند.
در وضعیت پیش آمده، انتخاب امیر برای مقاومت، نهاینا به نبرد مسلحانه بین بسیجیها و امنیتیها میانجامد و فرجام یک انتخاب کور است. اگرچه دغدغهها و محاجههای او برای مخاطب جذاب و همدلانه است.
انتخاب امنیتیها برای آزادی و رها کردن تبعه انگلیسی بدون قید و شرط نیز، یک انتخاب ذلیلانه است.
نهایتا انتخاب سردار موسوی است که به نوعی نماد حداکثرگرایی در آرمانخواهی و صلابت است (قاسم سلیمانی از آن برداشت میشود). همان تصمیم امنیتیها بعلاوه فشردن دست تبعه انگلیسی و حداکثر نواختن یک سیلی نادیده در فیلم است که در قبال قتل و تجاوز و هتک حرمت و خشونت تبعه انگلیسی، انفعال دردناک و تراژیکی است.
در واقع تنگنای وضعیت اجازه نمیدهد به ادعاها و شعارها عمل شود. مثل کسی که ادعای مادر دوستی دارد و شما بخواهید این مادر دوستی را در وضعیتی راستیآزمایی کنید که او را بین قتل مادر و فرزندش یا همسرش مخیر کنید. هر تصمیمی در این وضعیت، بد و منفعلانه خواهد بود.
البته این فیلم نه تنها ساختنش، بلکه دیدنش و اکرانش هم جرم نیست بلکه موضعی دارد که پنهان و آشکار طرفداران سرسختی دارد و بنابراین برای گفتگو در اطرافش ظرفیت دارد.