در ابتدای این نشست، نیما جاویدی، کارگردان درباره پایانبندی باز فیلم گفت: پایانبندی فیلم بسته است و به وضوح مشخص است سرگرد زندانی را رها کرد تا برود.
او درباره شباهت فیلمش با فیلم «مسیر سبز» بیان کرد: هیچ شباهتی نداشت اما سعی کردیم ادای دینی به فیلم «رستگاری در شاوشنگ» باشد. اگر یادتان باشد لوگوی شاوشنگ را پایین دستگاه قدیمی ضبط زدیم که اگر دو مرتبه ببنیید حتما متوجه میشوید.
این کارگردان در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه عدالت مهم است یا قانون، بیان کرد: به نظر من عدالت خیلی مهم است چرا که ما قوانین را وضع میکنیم تا از عدالت صیانت کنیم. قانونی که بخواهد جلوی عدالت را بگیرد به درد نمیخورد.
نوید محمدزاده درباره ایفای نقش در این فیلم و شخصیتی که بازی کرده، گفت: درباره بخش فیزیکال ۱۲ کیلو وزن اضافه کردم و یک کارهایی باید انجام میدادم ولی شخصی کنار ما بود که من خودم خیلی از ایشان یاد گرفتم. این شخص هم تیمسار کورنگی هستند.
نیما جاویدی در معرفی تیمسار کورنگی گفت: او رئیس زندان قصر در دهه ۴۰ و زندانهای بسیاری بود و در موارد زیادی به ما الگو دادند و کمک کردند.
کارگردان سرخپوست همچنین در پاسخ به این سوال که چرا این داستان در زمان پهلوی اتفاق افتاده، گفت: از یک تاریخی به بعد دوربینهای مداربسته در زندانها میآید و وقتی دوربین باشد، قصه و منطق این فیلم در نمیآید. مجبور شدیم به قبل از آن تاریخ برگردیم. وقتی به آن رسیدیم دیدیم به لحاظ سیاسی تاریخی است که شهرستانها اصلا زندانی سیاسی نداشتند و برای همین به عقبتر برگشتیم.
ستاره پسیانی هم درباره نقشش در این فیلم گفت: من اول باید یک تشکر خیلی بزرگ از ایمان امیدواری و شیما میرحمیدی داشته باشم. همینطور از آقای امین میری که معلم لهجه من بود و در دورهای تمرین زبان و لهجه داشتیم چون این زبان مربوط به همان دهه ۴۰ است.
رامین کوشا آهنگساز هم درباره همخوانی موسیقی متن با بافت فیلم گفت: من و آقای جاویدی از ابتدا که فیلمنامه را خواندیم درباره این موضوع حرف زدیم که چطور بتوانیم هم قسمت عاشقانه و هم مرموز را به وجود بیاوریم و بعد اینکه چه سازهایی را استفاده کنیم و اندازه ارکستر را صحبت کردیم. خیلی در مورد قسمت پایانی و شروع فیلم، ورژنهای مختلف درست کردم و در آخر به این نتیجه رسیدیم که بیشتر ارکسترال باشد و از سازهای ایرانی استفاده کنیم.
نصراللهی درباره پرسشی مبنی بر دکور ساختگی فیلم گفت: تماما دکور است. جا دارد از تیم تولید و کسانی که در این فیلم به من کمک کردند، تشکر کنم. زمانی که آنجا را طراحی کردم فکر نمیکردم که این زندان را بسازند اما مرا همراهی کردند و این اتفاق افتاد.
جاویدی کارگردان هم به پرسشی درباره نشانه گذاری فیلم پاسخ داد و گفت: این فیلم نشانه گذاری دارد. بازخوردهایی که از مردم میبینیم بخش عمدهای از فیلم را میپذیرند.
نوید محمدزاده درباره تغییر نقشش در این فیلم گفت: حتما من به دنبال بازیگوشی و یاد گرفتن چیزهای تازه هستم. مهم این است که در سینمای ما این اتفاق بیفتد که بدانند بازیگرها به وقتش میتوانند تغییر کنند و کاراکترهای متفاوتی را بازی کنند. من برای «ابد و یک روز» ۵۸ کیلو و اینجا ۷۶ کیلو میشوم. من این کار را میکنم و میان همه فیلمنامههایی که به من داده بودند سرخپوست را انتخاب میکنم؛ چون فیلمی است که سینما است و من دوستش دارم. من خیلی با این اتفاق و این نقش، حالم خوب است.
مجید مطلبی تهیه کننده درباره سرمایه فیلم و اینکه چه چیزی باعث شد این فیلم را بسازید، گفت: سرمایه را از حسابم و بخشی هم از سرمایهگذار فیلم گرفتم. ایده برای آقای جاویدی بود که من پسندیدم و شروع به کار کردیم. تمام تلاشمان را کردیم و امیدوارم کار خوبی پیش آمده باشد.
نیما جاویدی هم درباره ایده گفت: دعوایی بین فرودگاه و زندان یاسوج بود و فرودگاه میخواست باندش را توسعه بدهد و در مسیرش یک زندان بود. این خبر را سه ـ چهار سال پیش جایی یادداشت کردم و در نهایت به این نقطه رسید. فکر میکنم این فیلم مجموعهای از سازها در یک ارکستر است.
کارگردان سرخپوست در ادامه در پاسخ به سوالی درباره اینکه فیلم قبلیاش جوایز زیادی در جشنوارههای خارجی گرفته و آیا امیدی به اینکه این فیلم هم جایزه بگیرد یا نه گفت: روی کاغذ اصلا. فیلمهایی در فستیوالهای خارجی موفق میشوند که موضوع روز اجتماعی داشته باشند. واقعیت این است که من برای فستیوال فیلم نمیسازم. اگر فیلم من این قدرت را داشته باشد که مسیر فیلمها را از علاقمندی به فیلمهای اگزاتیک منحرف کند کار خودش را کرده است. هدفمان بیان یک داستان سرراست و خوب کردن حال مخاطب در این شرایط و روزگار سخت بوده است.
جاویدی در ادامه درباره اینکه چرا سرخپوست نشان داده نشد، گفت: چالش مهمی برای خودم بود. من فکر میکنم حتی اگر چشمهای سرخپوست را نشان میدادم بخشی از این سوالات کمتر میشد. خواستم سرخپوست را نشان ندهم که همذات پنداری نکنیم که این سوال به وجود بیاید آیا ما اگر باشیم انسانهای بیگناه را میبخشیم؟
آتیلا پسیانی نیز درباره نقشش در فیلم «سرخپوست» گفت: اولین باری که نوید محمدزاده فیلمنامه کار را به من داد، گفت بخوان و نظرت را بگو. من هم این کار را کردم. به نظرم این فیلمنامه جزو فیلمنامههای خوبی است که در چند سال اخیر خواندم و دیدم که نقشم کوتاه است، اما آن را پذیرفتم. اصولا من به نقشهای کوتاه علاقه دارم؛ چون حوصله مردم را سر نمیبرد.
حبیب رضایی نیز درباره نقشش و تجربه این کار بیان کرد: وقتی فیلمنامه را خواندم با سینمای قصهگویی مواجه شدم که در سینمای ایران خیلی کم یا بنا به دلایلی به سراغ آن نمیروند. بنابراین از قصه هیجان زده شدم و ایدههایی برایش داشتم. با آقای جاویدی صحبت کردم و به این اجرا رسیدم.
وی ادامه داد: نقش کوچک و بزرگ نداریم، معتقدم وقتی مجموعهای اتفاق خوبی رقم میزند، من هم باید در آن نقشی داشته باشم. ممکن است در بسیاری موارد اسم من نیاید، اما اینجا تصویر من هم آمده و خوشحالم در کنار بازیگران خوبی بودم.
پریناز ایزدیار هم درباره نقش خود در «سرخپوست» بیان کرد: خیلی خوشحالم که عضوی از این کار هستم. خودم خیلی آن را دوست دارم و حالم خوب بود که پیشنهاد بازی در سرخپوست به من داده شد. من فیلم قبلی آقای جاویدی (ملبورن) را هم دوست داشتم.
جاویدی در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه وقتی فراستی از کارش تعریف کرد، چه احساسی داشت، گفت: واقعا شوکه شدم. آقای فراستی جزو منتقدهایی بودند که هر وقت وارد نقد میشد من مثل یک فیلم آمریکایی جذاب، نقدهایشان را گوش میکردم و تحلیلهایشان برایم جذاب بود. من عاشق سینمای هیچکاک هستم و سینمای آمریکا را دوست دارم و احساس کردم وجه اشتراکی بین من و آقای فراستی وجود دارد، اما واقعیت این است که از نقد او خوشم آمد. وقتی نقد او را شنیدم به خودم گفتم دمت گرم، فراستی از تو تعریف کرده است.
نوید محمدزاده در ادامه گفت: من از بیرون میبینم که وقتی یک نقش بینظیر مثل ناصر خاکزاد قاچاقچی به من پیشنهاد میشود بازی میکنم، اینجا یک رئیس زندان را بازی میکنم. خدا را شاکرم که این پیشنهادها به سمت من میآید ولی میخواهم اینجا بگویم که قطعا سال بعد من در فجر فیلم نخواهم داشت. برای اینکه کمی به گذشته برگردند و فیلمهای من را مرور کنند و همه کارهایی که من کردم را ببینند. برای همین احساس میکنم نباید فیلم داشته باشم. بنابراین اگر سال بعد کاری از من دیدید، قطعا من نیستم و برادرم است!
مهدی بدرلو مدیر تولید «سرخپوست» درباره تولید این فیلم گفت: برای خود من این فیلم سختترین فیلمی بود که تا الان کار کردم. به لحاظ اجرایی حدود سه ـ چهار هزار متر دکور کار کردیم. خود این زندان سه بخش بود. خودش یک جا بود، بیرونش یک جا و جادهها سمت دیگر. چیزی که این کار را خیلی جذاب میکرد این بود که همه بچههای این کار آمده بودند که نهایت تلاششان را بکنند.