به گزارش پایگاه 598، به یاد بیاوریم آن روزهایی را که با وعدههای بزرگ و شیرینکننده کام مردم
که واقعی نبود و مجازی بود، آن روزها که گفته میشد اگر مذاکرات به نتیجه
دلخواه برسد، چهها که نخواهد شد!
اما شد آن چه نباید میشد. مذاکرات طولانی و نفسگیر که همه کشور را
درگیر خود کرده بود پس از دو سال به بار نشست، اما بار آن آفت زده بود، آفت
آن هم خوشخیالی به کدخدایی بود که آب را از سرچشمه بسته بود و تشنگان
خوشخیال را لب تشنه کنار جوی خشک معطل نگه داشته باشد.
دلواپسان اما، از همان ابتدا میدانستند که آبی از این کدخدا در جوی روان
نخواهد شد، نگران از آینده تاریک برجامی که وعدههای پرطمطراق آن، مردم را
به سوی خود کشانده بودند. فریادها و زنهارها ثمری نداشت، گوشی برای شنیدن
حقایق و واقعیتها نبود که صدای حق را بشنود، همه شیفته آن وعدههای شیرین
شده بودند و برای رسیدن روزی که پیمان میان دو جبهه به امضا برسد. فرماندهی
این جریان مصالحه و مذاکره در دست لیبرالهایی بود که سودای سرخوشی در سر
داشتند.
شاید نیت آنها خیر بود شاید هم نه، خدا عالم است، اما هر چه بود به زیان
جبهه حق که ایران پرچمدار آن است تمام شد. آن زمان مردم فریفته وعدههایی
شدند که شاید هر کسی را مسحور خود میکرد و مقهور خود، اسکناس هزار تومانی
را در دست گرفتند و در خیابان رقص دلار کردند، به امید آن که یک دلار به یک
هزار تومان برسد، نرسید و اکنون یکصد هزار ریال را هم پشت سرگذاشته.
میوههای باغ برجام، نه کال بود نه شیرین، اصلا درخت برجام میوه نداده بود
چراکه آب جوی کدخدا آلوده بود، اصلاً آبی به پای درخت برجام نرساند که میوه
اش را بچینیم!
کدخدا فقط در اندیشه سود خود بود و بس، «حق آبه» ما را که نداد هیچ، مطالبات دیگری را هم پس از آن توافق هستهای مطرح کرد.
هر آنچه که خواست روی میز گذاشت، موشکی، منطقهای، حقوق بشر، لوایح چهارقلو
و... دیری نپایید که دستاوردهای مذاکرات هستهای از اهداف خود دور شد، هر
آنچه که تا پیش از این به مردم و نظام اسلامی وعده داده بودند، سراب شد و
به لطایف الحیلی مبدل گشت به اهداف امنیتی، حتی گفتند هدف برجام برای
برچیدن سایه جنگ از سر ایران بود و سپس مدعا شدند که هدف برجام بیآبرو
کردن آمریکا و انزوای آن بود! غیرقابل اعتماد بودن ایالات متحده را هم نتیجه درخشان برجام دانستند، در حالی که دلواپسان گلوی
خود را پاره کردند که آی جماعت! به وعدههای دلخوشان و دلسپردگان و کدخدا
دل نبندید که هیچ اعتمادی به این کدخدا نیست که نیست. سرنوشت کشور را به
دست این دیو پلید نسپارید، اما و هزار بار اما و افسوس!
و اما اکنون؛ اکنون که موافقان و منتظران روی خوش آن کدخدای قلابی، شاید
سرشان به سنگ خورده باشد شاید هم نه! رسم تازهای را آغاز کردهاند، با یک
توافق دیگر اما اینبار جانب احتیاط را نگه داشتهاند که برای رسیدن به آن
هدف، وعدههای شیرین و لذیذ به مردم ندهند.
سیاست اکنون وارونه شده است، از وعدههای آنچنانی خبری است، قرار نیست،
برجام دوم، اقتصاد کشور را دگرگون کند آنگونه که مردم نیازی به حتی یارانه
۴۵ هزار تومانی نداشته باشند، یا قرار نیست آب و هوای مملکت به خاطر برجام
هستهای بهشتی شود!
اینبار قرار است با پیوستن به اف.ای.تی.اف و اجرای لوایح چهارقلوی آن،
بهانه از دست آمریکا گرفته شود که اگر چنین نشود، اوضاع وخیم خواهد شد!
اوضاع که از منظر مرعوبین و خوشخیالان وخیم شود، آیا آنگاه دستها بالا
باید برود به علامت تسلیم؟! میدان، میدان آزمون و آزمایش است، اگر یکبار
فریب کدخدا را خوردیم آیا باز هم باید فریب خورده آن وعدههای پوچ شویم؟!
میگویند نپیوستن ایران به اف.ای.تی.اف و نپذیرفتن کنوانسیونهای پالرمو و
سی.اف.تی برای کشور خطرات زیادی دارد و اگر مجمع تشخیص به جمع بندی نرسد،
رفراندوم راهگشاست! از یک طرف مردم را از عواقب نپیوستن هراس میدهند و از
سوی دیگر میگویند رای دهید که اگر ندهید، آمریکا چنان میکند و چنین،
انگار که تاکنون آمریکا نبوده است و دشمنی هم نکرده است و تحریم اقتصادی و
تهدید نظامی هم در کار نبوده است؟!
مردم! گوش به هیچیک از طرفها ندهید، اصلاً بیتوجه به توجیهات دو طرف
باشید، خودتان بروید و جستوجو کنید، بنگرید به آنچه که باید شود یا نشود.
به سرنوشت برجام نگاه کنید و آنچه که برای آن وعده داده شده بود، به برجام
دوم توجه کنید، در چهل سالگی انقلاب، مصادف شدن فشار برای تحمیل
اف.ای.تی.اف، عجیب است.
آیا به انصاف و به صلاح است که در این زاد روز چهل سالگی تن به یک توافق
دیگری بدهیم که باید برای آن هزینه بدهیم، هزینهای که به آینده انقلاب و
اسلام گره خورده است. ۲۲ بهمن در راه است، این روز را روز رفراندوم برای
تعیین تکلیف برجام هستهای و اف.ای.تی.اف قرار دهیم تا قرار دل یابیم.
منبع: الف