کد خبر: ۴۵۱۹۱۴
زمان انتشار: ۱۰:۵۲     ۰۴ بهمن ۱۳۹۷
انقلاب که شد، هیچ کسی فکر نمی‌کرد که تفکر انقلاب اسلامی باقی بماند، الا اهل یقین! ناقوس جنگ که به صدا درآمد، خیلی‌ها معتقد بودند که کارمان یک سره است و دیگر نخواهیم ماند، لرزیدند و ترسیدند و پشت اهل معنا سنگر گرفتند، تا اینکه جنگ تمام شد.

بعد از دفاع مقدس، حمله‌ها رنگ و بوی خاصی به خود گرفت و دیواره فرهنگ هدف آماج گلوله شد. رهبر انقلاب اسلامی از پروژه تهاجم فرهنگی پرده برداشت. تهاجم فرهنگی را این طور معنا کردند: «ورود، نفوذ، تحمیل و تاثیر عناصر و رفتارها و الگوها و ارزش‌های فرهنگی مضر بیگانه بر فرهنگ دیگر که این تهاجم با اهداف خصمانه، عامدانه صورت می‌گیرد و هدف نهایی آن جایگزینی یا تغییر یا تضعیف فرهنگ ملی مورد تهاجم است.»

چهل سال بار تجربه از تهاجم فرهنگی

صدای جنگ را می‌شنوی؟ نه! چون بی صداست.

انقلاب اسلامی ابتدا با مراکز تعلیم و تربیت خصوصا دانشگاه‌ها مورد هدف قرار گرفت. سپس بازار نشر بود که عرصه حضور ملحدان و بی‌دین‌ها شد. کتاب‌های فلسفی غرب یکی یکی ترجمه شد و از هانا آرنت تا آیزایا برلین کتاب‌هایشان توسط یک تیم منظم و واحد ترجمه شد و نبض علمی و فلسفی دانشگاه‌ها را در دست گرفتند و اینجا بود که دیگر بعضی از دانشجویان حرف اسلام را متوجه نمی‌شدند.

تغییر دانشگاه‌ها جدی‌تر از قبل در دستور کار جریان مقابل بود، در زمانی که شورای عالی انقلاب فرهنگی به دنبال کارهای اولویت‌دار خویش بود؛ اقتصاد، معماری، جامعه شناسی، روان‌شناسی و تاریخ از جمله رشته‌های زیربنایی دانشگاه‌ها دست خوش انحراف شد و تنها زبان معنایی که این رشته‌ها برایشان تصویرسازی شده بود، در یک معنا غرب می‌شد.

چهل سال بار تجربه از تهاجم فرهنگی

جنگ روایت‌ها شروع می‌شود

جنگ روایت‌ها بالا گرفته بود، تحلیل تاریخ باید جدی‌تر انجام می‌شد و دانشگاه‌ها از فرزندان انقلاب سرشار می‌شد و همین مسئله سبب شد که نسل انتهای دهه شصت و ابتدای دهه هفتاد همت گمارد و جریان انقلاب در بدنه دانشگاه شکل بگیرد، حالا کدام روایت را باید پذیرفت، جنگ را چه کسی آغاز کرده بود و مقصر این همه اشتباه چه کسی بود؟ اینها گوشه‌ای از سوالات نسل جدید در جنگ روایت‌ها بود.

کار به جایی رسیده بود که در دانشگاه‌ها قرائت رسمی از دین، قرائت سروش، مجتهد شبستری و دوستان این جماعت بود و افتخار دانشگاه‌های ما دعوت از یورگن هابرماس و ریچارد رورتی شده بود. اما دانشگاه مقصد نهایی نبود.

چهل سال بار تجربه از تهاجم فرهنگی

طراحی جنگ رسانه‌ای دشمن آرام آرام به ماجرا شکل می‌داد، هالیوود اسلام هراسی را تئوریزه کرده بود و شبکه‌های ماهواره‌ای در کنار خبرگزاری‌ها، روزنامه‌ها و جشنواره‌های رسانه‌ای در حال تکمیل پازل تهاجم فرهنگی بودند که حالا دیگر شبیخون فرهنگی هم نبود، حالا نامش به جنگ نرم تغییر کرده بود.

جوزف نای از قدرت نرم برایمان گفت

جوزف نای حرفش را در کتاب قدرت نرم می‌زند: «نبرد برای تسخیر قلب‌ها و مغزها»، تعبیری از جنگ نرم به کار می‌برد که همان یک جمله کافی است تا با عنوان انیمیشن چگونه اژدهای خود را تربیت کنیم، بر سر سفره بچه‌های ما بیاید.

چهل سال بار تجربه از تهاجم فرهنگی

نبرد برای تسخیر قلب‌ها و مغزها یعنی مردم را وادار کنیم تا در برابر جنایات غرب سکوت کنند و بر سر حکومت خودشان فریاد برآورند و ناامنی و کم تحرکی را تئوریزه کنند.

حالا بازی‌های رایانه‌ای، موسیقی‌های زیرزمینی و شرکت‌های پویانمایی در کنار سینما و شبکه اجتماعی دست به دست هم می‌دهند تا آتش تهیه خود را بر سر یک نقطه فرود آورند و گویا تمام هزینه‌ها را باید برای نابودی انقلاب اسلامی خرج کنند.

چهل سال بار تجربه از تهاجم فرهنگی

شوخی خنده‌داری است، اگر اسناد مالی آمریکا علیه ایران را دیده باشی و از شکست‌های پر هزینه آمریکا سخن نگویی، چهل ساله انقلاب اسلامی تنها برای کسانی سخت بود که آواز استقلال و تمامیت خواهی انقلاب را نشنیدند، پای حرف دل مستضعفین ننشستند و دیواره‌های پرتلاطم اشرافی‌گری را نشکستند.

حالا چهل سال است که از تهاجم فرهنگی غرب علیه جمهوری اسلامی ایران می‌گذرد و اسناد گواه آن دارند که آمریکا تغییر فاز داده است. دیگر جنگ نرم برایش اولویت واحد نیست، بلکه امروز آغاز جنگ ترکیبی علیه جمهوری اسلامی ایران است.

عرصه‌های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ... در نقشه غرب برای هجوم همه جانبه در سال 97 و 98 قرار گرفته است و مهمترین نشانه این اتفاقات بعد از تغییر سبک زندگی مردم، اقتصادشان خواهد بود. پروژه ناامن سازی کشور ما این بار نه از کانال انتخابات و بازی فتنه تغلب، بلکه معیشت مردم است و رسانه‌ها در این جنگ توامان فرهنگی و اقتصادی نقش مهمی را ایفا خواهند کرد.


نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها