شاید روزی که انقلاب اسلامی ایران به وقوع پیوست و هر روز با امید نابودی آمریکا و سایر ابرقدرتهای استکباری در جهان، رشد و نمو پیدا میکرد، کسی فکر نمیکرد که کمتر از چهار دهه دیگر، شرایطی مهیا شود که به واسطه آن و آنچه در بطن جوامع بشری به ویژه غربی است، نشان از ترکهای بنیادی و البته اساسی در عمق ریشههای نظام سرمایهداری آمریکا و ایادی آن داشته باشد.
وقتی میگوییم افول آمریکا، دقیقا از چه چیزی حرف میزنیم؟ شاید شرایط فعلی و البته ظاهری در مناسبات میان کشورهای جهان، نشانی از ضعف و قرار گرفتن آمریکا در سراشیبی سقوط نداشته باشد اما بررسی جزء به جزء شرایط فعلی کشور آمریکا نشان دهنده زنگ هشدار برای نظام لیبرالی حاکم بر پایه سرمایهداری این کشور غربی است.
قطار اقتصادی آمریکا در سراشیبی سقوط
بررسی معادلات اقتصادی و نمودارهای آماری نشان می دهد که توازن قدرت اقتصادی دنیا در حال تغییر است، تغییری که می تواند همان بلایی را بر سر کشور آمریکا بیاورد که بر سر اقتصاد انگلیس آورد و این کشور را از چرخه ابرقدرت اقتصادی جهان خارج کرد.
با استناد به بیان کارشناسان و تحلیل گران و با توجه به شرایط پیش آمده، افول اقتصاد آمریکا یکی از بدیهیات عصر آینده خواهد بود، اقتصاد این کشور در هم خواهد شکست و این فروپاشی بزرگ علاوه بر تاثیرات اقتصادی، تغییر در معادلات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی را نیز در پی خواهد داشت؛ اقتصادی که در سال های بین جنگ جهانی اول و دوم رشد کرد و امروز خود وارد جنگ اقتصادی شده است.
یکی از پارادایم های مطرح و مهم در بین اقتصاددانها برای سنجش اقتصادی یک کشور، میزان بدهی داخلی و خارجی آن کشور است که در حال حاضر کشور آمریکا با 21.7 تریلیون دلار بدهی، در صدر جدول بدهکارترین کشورها قرار گرفته است.
بدهی آمریکا در حالی رو به افزایش است که از این میزان، مبلغ 15.9 تریلیون دلار آن بدهی عمومی و مابقی آن بدهی های خارجی این کشور است. حال به نظر شما کل دارایی های دولتی آمریکا چه قدر است؟ بر اساس گزارش سایت وزارت خزانه داری آمریکا، دولت این کشور در 2 ماهه منتهی به سال 2019 تنها 5.8 تریلیون دلار دارایی دارد و این به این معنی است که در صورت فروپاشی اقتصادی در آمریکا دولت این کشور مبلغ 15.9 تریلیون دلار از بدهی های خود را نمی تواند تسویه کند، در حقیقت مردم آمریکا راهی برای دست یابی به اموال و دارایی های خود نخواهند داشت.
شیب تند نمودار بدهیهای آمریکا در سالهای اخیر
افزایش چشمگیر بدهی های آمریکا از سال 2008 تا کنون، زنگ خطر ایجاد بحران مالی در این کشور را به صدا در آورد؛ بحرانی که دولت آمریکا در سال 2008 تجربه کرد و موجب فروپاشی موسسات بزرگ مالی و اعتباری آن زمان شد و تریلیون ها دلار خسارت ایجاد کرد. ترس از تشکیل بحران جدید، موجب شد که آمریکا بر تمام قوانین تجاری خودنوشته پا بگذارد و شروع به وضع تعرفه بر روی کالاهای تجاری وارداتی کند.
این تعرفه ها در حالی بر روی کالاهای چینی و اروپایی وضع شد که طی دوران ریاست جمهوری دونالد ترامپ، میزان صادرات این کشور ثابت مانده و هیچ افزایشی نداشته است، اقدامی که آمریکا را از سیاست اقتصاد باز جهانی خارج کرد تا با «درونگرایی اقتصادی» مانع از «فروپاشی بزرگ» شود اما با توجه به اقدام متقابل کشورها در وضع تعرفه و عدم افزایش میزان صادرات آمریکا، به نظر می رسد این موضوع نیز با شکست مواجه شده است.
دیگر اقدام آمریکا برای رهایی از تشکیل بحران مالی در این کشور، فروش بی رویه سلاح به کشورهای مرتجع عرب بود؛ علیرغم اینکه ترامپ در سیاست خود در آنچه که عربستان را «گاو شیرده» خوانده موفق عمل کرده و توانست از آل سعود و کشور های حامی این رژیم پول های هنگفتی به دست آورد، اما این عمل نیز نتوانست از میزان بدهی های این کشور کم کند.
در واقع کسب درآمد از طریق فروش سلاح و تجهیزات نظامی، اقدامی است که سال هاست آمریکا در عرصه اقتصاد جهانی انجام می دهد، بهره کشی از کشورها از طریق حمله نظامی نیز بدین منظور است. امروزه آمریکا با حضور نظامی در کشورهایی همچون کره جنوبی، ژاپن، سوریه، عراق، افغانستان، لیبی و ... در پی فروش سلاح های خود به این کشورها است.
این کشور با ایجاد تنش در بین کشورهای جهان به خصوص منطقه غرب آسیا (خاورمیانه)، ابتدا شروع به فروش تجهیزات نظامی خود می کند، سپس با ورود ارتش آمریکا به این کشورها به بهانه ایجاد امنیت، منابع و دارایی های این کشور ها را غارت کرده و از طریق بازار سیاه به فروش می رساند، در نهایت پس از تخلیه سرمایه ملی و زیرزمینی این کشورها با اعمال فشارهای سیاسی، دولت این کشورها را مجبور به پذیرش خواسته های خود می کند و برای بازسازی این کشورها، وام هایی با سود کلان ارائه می کند، کاری که به وضوح در اقتصاد مصر قابل مشاهده است.
بدهیهایی که آمریکا در غائله عراق به بار آورد
اما با تغییر معادلات در دو دهه گذشته و ظهور روحیه مقاومت در میان کشورها و عدم پذیرش سیاست های متجاوزانه آمریکا، دولت این کشور در دستیابی به اهداف خود دچار مشکل شده است، حمله آمریکا به عراق از جمله مواردی است که علیرغم چپاول و غارت نفت این کشور و فروش تسلیحات سنگین به کشورهای منطقه نتوانست اهداف آمریکا را محقق کند و نتیجه این حمله جز چندین تریلیون دلار بدهی و هزاران کشته و زخمی، چیز دیگری در بر نداشت؛ چنانکه همین اتفاقات مشابه را در افغانستان و سوریه نیز شاهد هستیم.
پس از شکست های متمادی آمریکا در کشورها و برجای گذاشتن تلفات مالی و جانی و روحی بسیار، دولت آمریکا و سیاست مداران این کشور با بحران سقوط پایگاه های اجتماعی خود رو به رو بودند که بدین منظور، حربه جنگ مالی توسط این کشور پیگیری و اجرا شد، روشی که دولت ترامپ علیه روسیه به کار گرفت و تا حدودی این حربه را به کشور چین و حتی اتحادیه اروپا نیز کشاند.
تحلیل ها نشان می دهد به کارگیری حربه جنگ مالی آمریکا با سایر کشورها امروز به ابزاری علیه این کشور تبدیل شده است و کشورهای بزرگ اقتصادی در حال ایجاد کانال های مالی با پول ملی کشورهای خود هستند و این یعنی پایان دوره صدارت اقتصادی آمریکا بر جهان.
آنچه که تا امروز قدرت اقتصادی آمریکا را سرپا نگه داشته است، نه سیاست اقتصادی، نه توانایی مکتب لیبرالیسم در این کشور است بلکه پشتوانه دلار از اقتصاد این کشور موجب شده است این کشور سرپا بایستد. آمریکا با بهره گیری از قدرت دلار این ارز را به کالا تبدیل کرده است که هر زمان اراده می کند می تواند این پول را چاپ و به فروش برساند و از این طریق بخشی از بدهی خود را پرداخت کند و یا با جلوگیری از عرضه و تغییر در معاملات بورسی، اقتصاد خود را رشد دهد و اقتصاد کشورهایی مانند چین را تحت الشعاع قرار دهد.
چاپ بدون پشتوانه دلار
موضوع چاپ بدون پشتوانه دلار امروز مورد انتقاد اقتصاددان های جهان و حتی اقتصاددان های آمریکا قرار گرفته است. در سال 1971 به دلیل برابری طلا و دلار، این ارز به عنوان واسطه طلا مورد استفاده جهان قرار می گرفت اما پس از آنکه آمریکا اعلام کرد که دیگر به ثابت نگه داشتن دلار نسبت به طلا تعهدی ندارد فصل جدید در چاپ بدون پشتوانه دلار آغاز شد.
استفاده گسترده جهان از دلار به عنوان ارز جهانی موجب شده که آمریکا بدون نگرانی شروع به چاپ ارز کند و افت قیمت دلار در برابر طلا خللی در این روند ایجاد نکند اما در سال های اخیر معادلات این کشور در این روش نیز رو به فروپاشی است؛ این موضوع از روند افزایشی کشورهای جهان در بالا بردن میزان ذخایر طلا و کاهش ذخیره دلاری این کشورها کاملا ملموس است. امروزه در بین کشورها تقاضای دلار کاهش یافته و ادامه این روند موجب بهره گیری ارز ملی کشورها و سقوط سلطه دلار و بالطبع آمریکا خواهد شد.
«فدرال رزرو» این اجازه برای چاپ بدون پشتوانه دلار را صادر کرده است و این کار بدین صورت انجام می شود که دلار چاپ شده به دیگر کشورهای جهان فروخته می شود و سپس آمریکا این دلار را استقراض می کند و از این طریق مانع ایجاد ابرتورم در کشور خود می شود و خود را نیز به بزرگترین متقاضی دلار مبدل می کند. در حقیقت اقتصاد آمریکا از سال 1971 مجازی شده است و به زعم کارشناسان از آن سال به بعد اقتصاد آمریکا یک اقتصاد «پوچ» است.
در حال حاضر سهم دلار از ذخایر جهانی به ۶۲.۲۵ درصد رسیده که این میزان کمترین رقم در 5 سال گذشته است که در این میان شاهد استقبال کشورها از یوان چین بودیم. کشور هایی مانند روسیه، ترکیه و قزاقستان نیز در 6 ماهه ابتدای سال 2018 بیشترین طلای جهان را خریداری کرده اند که این استراتژی روشی برای مقابله با دلار و تحریم های آمریکا است؛ البته در این میان ذخایر طلا در سایر کشورها نیز با رشد همراه بوده است.
آنچه دور از انتظار نیست، در دوران پسا آمریکا، اتحادیه اروپا که کلیه معاملات خود را به دلار گره زده و سیستم بانکی خود را با سیستم مالی آمریکا یکی کرده، هم با مشکلات جدی روبه رو خواهد شد. در فروپاشی اقتصاد آمریکا، شاهد رشد کشورهایی هستیم که در این سالیان توسط استکبار تحت فشار بودند و کشورهایی که سالیان دراز با نام هایی همچون «درحال توسعه» و «جهان سومی» مورد استثمار قرار گرفته اند.