به گزارش پایگاه 598 به نقل از رکنا، دو پسرجوان که شش سال قبل در نوجوانی در درگیری خیابانی موجب کور شدن چشم دوستشان شده بودند دیروز پای میز محاکمه ایستادند.
رسیدگی به این پرونده از هفدهم اسفند ماه سال ۹۱ به دنبال درگیری خیابانی در محدوده خاک سفید تهرانپارس در دستور کار پلیس قرار گرفت .شواهد نشان میداد درگیری مقابل یک قهوه خانه بالا گرفته و پسر جوانی به نام جلیل از ناحیه چشم به شدت آسیب دیده است. جلیل که به بیمارستان منتقل شده بود تحت عمل جراحی قرار گرفت اما تلاش پزشکان برای بازگشت بینایی وی بی نتیجه ماند و چشم راست جلال تخلیه شد.
وی به ماموران گفت: پسر 18ساله ای به نام علی و دوستش فرشاد به من حمله کردند .علی با چاقو به چشمم زد که موجب نابینایی چشمم شد. به این ترتیب علی بازداشت شد اما ادعا کرد ضربه چاقو را به چشمه جلیل نزده است او دوستش فرشاد را به عنوان ضارب معرفی کرد. یک سال از این ماجرا گذشته بود که فرشاد ۱۷ سال نیز بازداشت شد. پسرنوجوان گفت: قبول دارم با جلیل دعوا کردم اما من با چاقو به چشم او نزدم.
با شکایت جلیل برای دو متهم کیفرخواست صادر و در حالی که پزشکی قانونی در گزارشی اعلام کرده بود امکان رعایت تساوی در قصاص وجود ندارد ، آنها در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند.در آن جلسه علی گفت فیلمی دارد که نشان می دهد ضربه ای با چاقو به شاکی نزده است. فرشاد نیز ادعا کرد بی گناه است. به این ترتیب قضات دادگاه پرونده را لوث تشخیص داده و حکم به برگزاری مراسم قسامه دادند . جلیل ۵۰ نفر را به دادگاه معرفی کرد تا قسم بخورند فرشاد ضارب بوده است. به این ترتیب فرشاد به پرداخت دیه محکوم شد.اما به حکم صادره اعتراض کرد و پرونده در دیوان عالی کشور مورد تحت رسیدگی قرار گرفت و نقض شد.
به این ترتیب دو متهم دیروز در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستادند. در ابتدای این جلسه که به ریاست قاضی اصغر عبداللهی و با حضور یک مستشار برگزار شد ابتدا جلیل روبروی قضات ایستاد و گفت: من علی و فرشاد را از قبل می شناختم .آن روز روز علی به من زنگ زد و گفت من پشت سر او در قهوه خانه حرف زده ام. او از من خواست تا به قهوهخانه برویم و با هم صحبت کنیم. وقتی مقابل قهوه خانه رسیدم علی و فرشاد به سویم حمله کردند .علی با مشت به صورتم زد. من هم یک مشت زدم. وقتی درگیری بالا گرفت فرشاد با چاقو به چشمم زد. من یک سال درگیر جراحی های متعدد چشم بودم و آن زمان نفهمیده بودم چه کسی ضربه اصلی را به چشمم زده .گمان میکردم علی چاقو را زده است اما در مدتی که دوستانم به ملاقاتم آمدند همگی گفتند چاقو در دست داشته است. به همین خاطر از فرشاد شکایت دارم.
وی در حالی که گریه می کرد ادامه داد: این ماجرا تاثیر بدی در زندگی ام گذاشته است.
سپس علی که با قرار وثیقه آزاد بود روبه روی قضات ایستاد و گفت: من اتهامم را قبول ندارم .من از دوستانم شنیده بودم که جلیل پشت سرم حرف زده است.به همین خاطر از او خواستم تا به قهوه خانه بیاید.وقتی به آنجا امد با هم درگیر شدیم و فرشاد با چاقو به چشم او زد و بدون برداشتن موتورش فرار کرد. صبح روز بعد وقتی فهمیدیم آسیب دیدگی چشم جلیل جدی است به سراغ فرشاد رفتیم که او را تحویل پلیس دهیم اما اقوام او با قمه به ما حمله کردند و او را فراری دادند. همان روز من دستگیر شدم و پلیس یک سال بعد توانست فرشاد را دستگیر کند.
سپس فرشاد روبه روی قضات ایستاد و گفت :من آن زمان فقط ۱۷ سال داشتم. از سبزوار برای پیدا کردن کار به تهران آمده بودم و در خانه خواهرم زندگی می کردم. آن شب از مقابل قهوه خانه می گذشتم که متوجه درگیری چند نفر شدم. فقط شنیدم یکنفر فریاد می کشید و کمک می خواست. من نمیدانم چه کسی جلیل را کور کرده است .چون ترسیده بودم بلافاصله فرار کرد.
سپس صاحب قهوه خانه به عنوان شاهد در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: علی، فرشاد و دوست دیگرشان همگی در قهوهخانه نشسته بودند و منتظر روبرو شدن با جلیل بودند. آنها قصد داشتند با او دعوا کنند. حتی مشروب خورده و حالت طبیعی نداشتند ولی من شاهد دعوا نبودم و نمی دانم چه کسی با چاقو به جلیل زد.
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و با توجه به مدرک های موجود در پرونده علی را تبرئه و فرشاد را به پرداخت دیه چشم محکوم کرد.