در رویکرد اول رسانههای مدرن و شبکههای اجتماعی پدیدههایی هستند که بدون توجه به ماهیت، مبدا و معاد آن باید پذیرفته شوند. نگاهی رها و یله که حتی در کشورهایی که ادعای لیبرالیسم فرهنگی هم دارند، پذیرفته نیست؛ نگاهی سراسر خوشبینانه به این رسانهها که حتی اجازه پرسش درخصوص آنها را هم سلب میکند.
رویکرد دوم رویکرد تهدیدمحور و فناوریهراسانه است که از اساس هر نوع کنش سیاسی اجتماعی ناظر بر رسانههای مدرن را برنمیتابد و با نگاهی یکسویه صرفا به دنبال تحدید این فضا میرود، رویکردی که معمولا استدلال قوی هم برای دیدگاههایش ندارد و به لطیفههایی مانند اینترنت دو گیگی که اخیرا حاشیهساز شده است، بسنده میکند.
این دو رویکرد بهرغم فاصله زیادی که در ظاهر با هم دارند در یک نگاه کلی صورتبندی میشوند، ویژگی مشترک این دو رویکرد نگاه انفعالی به پدیده رسانههای مدرن است، در نقطه مقابل این دو رویکرد یک نگاه متفاوت وجود دارد نگاهی که فضای مجازی را مشحون از فرصتهای کمنظیر میداند که البته تهدیدهای مهمی هم در آن وجود دارد. این نگاه واقعبینانه ناظر به شناخت دقیق از فضای رسانهای شکل میگیرد، اقتضائات دوران رسانهای جدید مانند تکثر یا غلبه خُرد رسانهها بر رسانههای بزرگ، تغییرات مهمی را در معادله پیام شکل داده است.
فرد عالم به این اقتضائات جدید بهرغم شناخت تهدیدهای مهم این فضا میداند که ممزوج شدن پیامرسانها و فضای مجازی با زندگی واقعی مردم و نیازهای روزمره به کلی ساحت رسانه را تغییر داده است و در این عصر دیگر رسانه فقط یک امر حداقلی و حاشیهای نیست بلکه در متن تحولات قرار دارد و خودش تحولآفرین است، رسانه دیگر نه نمک سالاد غذا و نه حتی سالاد سر سفره بلکه غذای اصلی است، رسانه امروز پیوست مهم فرهنگ، سیاست و کنشهای اجتماعی است و در بطن خودش کنشگر است، رسانه دیگر فقط محملی برای القا نیست بلکه خودش جزء پروسه القا حساب میشود، در هم تنیدگی فرم و محتوا، یکی شدن مصرفکننده و تولیدکننده خبر، تکثری اعجابآور را پدید آورده است.
امروز از جهتی مالکان رسانههایی مانند سیانان، بیبیسی و فاکسنیوز خیلی فرقی با جوانی که یک گوشی همراه در دست دارد، ندارند و هر دو میتوانند پیام خود را توزیع کنند و این واقعیتی است که دیگر قابل چشمپوشی نیست. از سویی ادغام سیاست، فرهنگ و اجتماع در رسانه سبب شده است هر نوع نگاه انفعالی به آن حکم پاککردن صورت مساله را داشته باشد و به مثابه «تجاهل العارف» تفسیر شود.
تعبیری که روز گذشته رهبر انقلاب درخصوص امکان اثربخشی بر فضای مجازی و مقابله با دشمن از این مسیر به کار بردند، بیشک در همین پارادایم واقعگرایی تاویل میشود و این نگاهی است که متاسفانه بعضا مسئولان ذیربط در بحث فضای مجازی آن را بر نمیتابند، خوانش عمومی مسئولان درخصوص فضای مجازی در کشور یکی از آن دو سوی نگاه منفعلانه است؛ دو نگاه تفریطی و افراطجو نسبت به پیامرسانها.
اما اقتضائات عملیکردن ملزومات نگاه واقعبینانه به رسانههای تعاملی مدرن چیست؟
مساله اول باور شکل جدید رسانه است در مدل جدید رسانهها، آنچه بر خلاف قبل موثر است دیگر کمیت پیامها نیست، بلکه کیفیت و قوت پایه استدلالی یک پیام است که میتواند مرزهای جغرافیایی و سیاسی را درنوردد و اثربخش باشد و اتفاقا مهمترین مزیت نسبی گفتمان انقلاب اسلامی همینجاست، قوت گفتمانی پیام انقلاب اسلامی امروز میتواند بر پایه مولفههای اصلی آن یعنی عدالت، آزادیخواهی و استقلالطلبی به گفتمانی موثر بدل شود، ظرفیت بالای این گفتمان اگر در چارچوبهای استدلالمند و با فرم خوب ارائه شود حتما میتواند به رقیبی مهم برای گفتمان رسانهای غرب بدل شود.
نکته دوم سوار کردن دقایق گفتمانی فراگفتمان شفافیت یعنی محل تقاطع دو گفتمان آزادی و عدالت در مناسبات داخلی برای پاسخگویی به سوالات مهم طبقه جدید مدرن خصوصا بدنه دانشگاهی کشور است، فراگفتمان شفافیت در بستر رسانههای مدرن میتواند پاسخی شایسته به دغدغههای نسل امروز باشد و درصورت عملیاتیشدن این نگاه، خود این نسل جوان تبدیل به مبلغ مولفههای گفتمان انقلاب اسلامی شوند.
علیایحال صحبتهای روز گذشته رهبر انقلاب درخصوص فضای مجازی میتواند فرصتی کمنظیر برای عبور از دوگانه واهی و غلطانداز تحجر- تجدد که هر دو به یک معنا انفعال را به ذهن متبادر میکنند، باشد؛ فرصتی که میتوان از آن پلی برای عبور از دعوای مبتذل فیلترینگ - وادادگی ساخت و به یک عقلانیت انقلابی رسید.