*نامزدكشي بدون انگيزه
به
گزارش گروه خواندنی های مشرق، جوان شيشهاي كه بدون هيچ انگيزهاي نامزدش
را خفه كرده است در بازجوييهاي پليسي به جرمش اعتراف كرد.
مسوولان
بيمارستاني در منطقه مهرآباد جنوبي ساعت دو بامداد سهشنبه هفته گذشته به
مركز فوريتهاي پليسي 110 خبر دادند دختر جواني به طرز مشكوكي جان باخته
است. پس از حضور ماموران در بيمارستان در بررسيهاي اوليه مشخص شد دختري
23ساله به نام «غزل» به علت خونريزي شديد از ناحيه دهان، دندان و بيني در
طبقه سوم يك مجتمع مسكوني در خيابان مهرآباد جنوبي فوت شده و توسط نامزد
20سالهاش به نام «رحيم» به بيمارستان انتقال يافته است.
غزل از
ناحيه صورت و گردن دچار جراحت و كبودي بود و روي بدن و گردن نامزد وي نيز
آثار خراشيدگي وجود داشت به همين دليل احتمال وقوع قتل قوت گرفت و رحيم به
عنوان مظنون در بيمارستان بازداشت شد.
با انتقال رحيم به پليس آگاهي
او در اظهارات اوليه خود به كارآگاهان گفت: «شبي كه غزل را به بيمارستان
بردم، من و او شيشه مصرف كرده بوديم. مادرم به مجلس ختم يكي از اقوام رفته
بود و در خانه حضور نداشت. ما بعد از مصرف مواد خوابيديم اما پس از چند
ساعت غزل دچار تشنج و خونريزي شديد شد، بلافاصله با اورژانس تماس گرفتم و
او را به بيمارستان رساندم.»
او در ادامه اظهارات خود درخصوص وجود
آثار خراشيدگي و زخم روي گردنش توضيح داد: «به علت عصبانيت ناشي از شكسته
شدن تلويزيون السیدی، اقدام به خودزني كردم و آثار زخم گردنم به هيچ
عنوان به دليل درگيري با نامزدم نيست.»
صحت اظهارات اوليه رحيم از
سوي كارآگاهان مورد ترديد قرار گرفت زيرا بنا به نظريه تيم پزشكي
بيمارستان، مقتول چند ساعت پيش از انتقال به بيمارستان فوت شده بود و مطابق
بررسيهاي انجام شده از سوي عوامل بررسي صحنه جرم و تشخيص هويت پليس آگاهي
از محل سكونت رحيم، آثار درگيري در خانه كاملا مشهود و مشخص بود با اين
وجود متهم بدون آنكه بتواند پاسخ
قانعكنندهاي به كارآگاهان درخصوص
وجود آثار خونريزي و كبودي روي گردن نامزدش يا آثار خراش روي گردن خود
ارايه كند، همچنان تلاش داشت بگويد علت مرگ غزل مصرف شيشه است.
كارآگاهان
در ادامه رسيدگي به اين پرونده به تحقيق از همسايگان متهم پرداختند و آنها
توضيح دادند رحيم به همراه مادرش از حدود چهار ماه پيش به اين ساختمان
نقلمكان كرد و اوايل همه چيز عادي بود اما از حدود يك ماه پيش دايما صداي
درگيري ميان او و مادرش شنيده ميشد و ظاهرا علت اين درگيريها مخالفت مادر
رحيم با ازدواج پسرش بود.
افسران جنايي با پي بردن به اين جزييات
به تحقيق از مادر متهم پرداختند و او گفت: «حدود يك سال پيش پسرم بعد از
آنكه سهم ارثيه خود را از من گرفت، در فاز سه شهرك انديشه خانهاي براي خود
اجاره كرد و در آنجا بود كه با غزل آشنا شد. در طول اين يك سال خيلي تلاش
كردم رحيم، مصرف مواد را ترك كند و حتي يكبار هم او را در كمپ ترك اعتياد
بستري كردم اما مجددا به سمت مصرف مواد كشيده شد.»
وي ادامه داد:
«مدت كوتاهي بعد از آشنايي رحيم با غزل پسرم گفت قصد دارد با او ازدواج
كند. وقتي در محل زندگي غزل كه در همان ساختمان محل سكونت پسرم ساكن بود،
تحقيق كردم متوجه شدم غزل نيز به مصرف موادمخدر اعتياد دارد. به همين علت
با ازدواج آنها مخالفت كردم اما رحيم همچنان به ازدواج با غزل اصرار داشت
تا اينكه تصميم گرفتم پسرم را به خانه بازگردانم.»
مادر متهم درباره
علت نبودش در خانه در زمان مرگ غزل نيز گفت: «از حدود يك هفته پيش براي
شركت در مراسم ختم يكي از بستگان به شهرستان رفته بودم، غزل با وجود آنكه
ميدانست من به شدت مخالف ازدواج آنها و هرگونه ارتباط او با رحيم هستم به
خانه ما آمده بود و زماني كه من از موضوع مرگ او اطلاع پيدا كردم، در تهران
نبودم.»
در حاليكه همه شواهد از وقوع جنايت حكايت داشت رحيم
يكبار ديگر تحت بازجويي قرار گرفت و اين بار مسووليت مرگ غزل را پذيرفت.
او در اعترافاتش گفت: «شب حادثه من و غزل در حال مصرف شيشه بوديم كه ناگهان
بلند شدم و به غزل گفتم ميخواهم او را خفه كنم و به همين علت با او درگير
شدم. زمانيكه با يكديگر درگير شده بوديم، در يك لحظه دستم را به دور گردن
او انداختم و آنقدر گردنش را فشار دادم كه پس از دقايقي متوجه شدم او نفس
نميكشد و بيحركت روي زمين افتاده است.»
بنابر اين گزارش متهم به قتل همچنان در بازداشت به سر ميبرد و تحقيقات از او براي كشف ساير ابعاد اين پرونده ادامه دارد.
*کلاهبرداري «دختران دروغين» با عکس های مستهجن
دو
پسر جواني که با معرفي خود به عنوان دختر در فضاي اينترنت سعي در فريب
کاربران داشتند و از آن ها کلاهبرداري مي کردند، دستگير شدند.
اين
دو پسر در صفحات اجتماعي اينترنت، خود را به عنوان دختر جوان معرفي مي
کردند و با قرار دادن تصاويري با پوشش نامناسب از زنان و دختراني که هويت
آن ها مشخص نيست، از کاربران درخواست کمک مي کردند و يا از آنان مي خواستند
که به منظور برقراري رابطه نامشروع ابتدا مبالغي را به حسابشان واريز
کنند.
در يکي از اين موارد کارآگاهان پليس فضاي توليد و تبادل
اطلاعات اردبيل، هنگام رصد فضاي اينترنت براي شناسايي مجرمان و مقابله با
جرايم و تخلفات اينترنتي در يکي از شبکه هاي اجتماعي با صفحه اي مواجه شدند
که در آن صفحه دختري با قرار دادن عکس هاي زننده خود از شهروندان تقاضاي
کمک مالي کرده و بدين منظور شماره حسابي را در آن صفحه قيد کرده بود و از
کاربران خواسته بود چون سرپرستي ندارد تا از وي نگهداري کند، کمک هاي خود
را به اين شماره حساب واريز کنند.
کارشناسان پليس فتا با ديدن اين
صفحه اجتماعي و تصاوير درج شده در آن به موضوع مشکوک شدند و بررسي خود را
براي اطلاع از صحت و سقم ادعاهاي نامبرده آغاز کردند.
ماموران پس
از تحقيقات فراوان و بررسي شماره حساب متهم، دريافتند که اين شماره حساب
متعلق به يک پسر جوان است. بنابراين با شناسايي محل زندگي وي، او را دستگير
کردند.
متهم دستگير شده در بازجويي ها صراحتا به جرم خود اعتراف
کرد و گفت: بيکارم و به منظور کسب آسان درآمد چنين نقشه اي به ذهنم خطور
کرد.
در مورد دوم نيز پسر جواني در همدان پس از عضو شدن در يکي از
شبکه هاي اجتماعي، تعدادي عکس با پوشش نامناسب و زننده از زناني که هويت آن
ها نامعلوم است در صفحه اي که ايجاد کرده بود، قرار داده و در اين صفحه
ضمن معرفي خود به عنوان دختري جوان تقاضاي برقراري رابطه نامشروع با
کاربراني که تمايل به انجام آن دارند، کرده و در آن صفحه شماره حسابي را
قيد کرده بود تا به منظور برقراري ارتباط مبلغي را به اين شماره حساب واريز
کنند.
اين گزارش حاکي است با توجه به حساسيت موضوع و از آن جا که
بعيد به نظر مي رسيد زن جواني با انتشار عکس هاي خود در اينترنت چنين
درخواست هاي شرم آوري را مطرح کند، گروهي از کارآگاهان پليس فتا به دستور
سرهنگ وطني رئيس پليس فتاي استان همدان مامور شناسايي اين فرد شدند و پس از
رصد آدرس اينترنتي و شماره حساب متهم، محل سکونت وي را شناسايي و او را که
پسري جوان بود دستگير کردند.
اين متهم نيز هدف خود از اين اقدام را کلاهبرداري و کسب درآمد ذکر کرد .
انتقام گيري فيس بوکي پس از شکست عشقي
تحقيقات درباره انتشار تصاوير خصوصي دختري جوان در فيس بوک به دستگيري خواستگار سابق او منجر شد.
چندي
قبل دختر جواني به نام سيمين به دادسراي رسيدگي به جرايم رايانه اي تهران
رفت و مدعي شد فرد ناشناسي تصاوير خصوصي اش را در فيس بوک منتشر کرده است.
او در اين باره گفت: چند روز قبل وقتي مي خواستم وارد صفحه فيس بوکم شوم
فهميدم رمز عبور آن تغيير کرده است. تلاش هايم بي فايده بود و متوجه شدم
فيس بوکم هک شده است. اين همه ماجرا نبود. چرا که چند روز بعد تعداد زيادي
عکس خصوصي از من در اين صفحه نمايش داده شد و اين کار باعث آبروريزي شد.
نمي دانم چه کسي اين نقشه را کشيده تا با آبرويم بازي کند.
به دنبال
اين شکوائيه پرونده به کارشناسان پليس فتا سپرده شد تا آن ها عامل انتشار
تصاوير خصوصي دختر جوان را شناسايي کنند. از سوي ديگر چگونگي هک شدن صفحه
فيس بوک شاکي نيز مرموز به نظر مي رسيد و نشان مي داد فردي با انگيزه
انتقام جويي دست به اين کار زده است.
از اين رو دختر جوان به
دادسرا فراخوانده شد تا در اين باره پاسخگو باشد. او به داديار پرونده گفت
طي چند ماه گذشته با هيچ کس درگيري و خصومتي نداشته است و به هيچ کس مظنون
نيست.
اما بررسي ها حاکي از آن بود که در پشت پرده اين ماجرا يک
آشنا قرار دارد.با گذشت چند روز از آغاز تحقيقات دختر جوان بار ديگر به
دادسرا رفت و خواستگارش را به عنوان مظنون معرفي کرد.
او در اين
باره گفت: ۳ ماه قبل جواني به نام کامران به خواستگاري ام آمد. در همان
جلسه اول او از پدرم اجازه گرفت تا در اتاق ديگري با من صحبت کند. آن روز
حرف هاي ما به درازا کشيد و حتي درباره فيس بوک با يکديگر صحبت کرديم و من
به طور ناخودآگاه رمز عبور فيس بوکم را به کامران گفتم. جلسه خواستگاري به
خوبي پيش رفت اما چند روز بعد وقتي پدرم درباره کامران تحقيق کرد به اين
نتيجه رسيد که او نمي تواند همسر مناسبي براي من باشد. به همين دليل به او
جواب رد داديم. به احتمال زياد کامران که از جواب منفي ما ناراحت شده بود
براي انتقام جويي دست به اين کار زده است.
اطلاعات تازه دختر جوان
تحقيقات پليسي را وارد مرحله تازه اي کرد و چند روز بعد به دستگيري کامران
منجر شد. او ابتدا دست داشتن در انتشار تصاوير خصوصي دختر جوان را انکار مي
کرد اما وقتي مأموران رايانه او را بازرسي کردند راهي براي کتمان واقعيت
وجود نداشت.
خواستگار انتقام جو در اين باره گفت: من مي خواستم با
ازدواج کردن سر و ساماني به زندگي ام بدهم اما پدر سيمين با ازدواج ما
مخالفت و همه نقشه هايم را نقش بر آب کرد. چند روز بعد از شنيدن جواب رد
بود که ياد فيس بوک سيمين افتادم و نقشه انتقام از او و خانواده اش را
طراحي و اجرا کردم.
*گذشت از قاتل تازهداماد ميانسال
پسر جواني كه مستاجرش را به قتل رسانده بود پنجسال بعد از ارتكاب جنايت با بخشش اوليايدم مقتول از مرگ نجات پيدا كرد.
شامگاه
روز پنجشنبه 28 ارديبهشت سال 85 پسري جوان به نام فرهاد وقتي وارد خانهاش
در منطقه بيسيم تهران شد، فهميد مستاجرشان بار ديگر برخلاف تذكرهاي قبلي
همراه يك زن وارد منزل شده است. او كه از رفتارهاي مرد ميانسال به ستوه
آمده بود بلافاصله به طبقه دوم ساختمان رفت تا با محمدرضا صحبت كند اما
گفتوگوي آنها به درگيري منجر شد و لحظاتي بعد مرد مستاجر در حاليكه غرق
در خون بود به بيمارستان انتقال يافت و در آنجا باوجود تلاشهاي كادر
درماني جانش را از دست داد.
بعد از مرگ اين مرد كارآگاهان ويژه
مبارزه با قتل پليس آگاهي به ساختمان محل وقوع جنايت رفتند و تحقيقاتشان
را آغاز كردند. آنها در همان بدو امر فهميدند متهم همراه والدينش در اين
خانه زندگي ميكرد و از مدتها قبل با مستاجرشان كه مجرد بود، اختلاف داشت.
او بعد از درگيري خونين پا به فرار گذاشته بود به همين دليل تجسسها براي
به دام انداختن وي آغاز و فرهاد ساعاتي بعد در حاليكه در خياباني نزديك به
محل قتل پرسه ميزد دستگير شد.
او در بازجوييهاي اوليه اتهامش را
گردن گرفت و گفت: «مدتي بود محمدرضا زني را همراه خودش به خانه ميآورد.
اين كار او با اعتراض خانوادهام مواجه شده بود. من خودم چند بار به
مستاجرمان تذكر داده بودم اما او توجهي نميكرد و به كارهايش ادامه ميداد.
شب حادثه وقتي به خانه رفتم دوباره فهميدم محمدرضا آن زن را به خانهاش
آورده و مادرم در نبود من با مستاجرمان سر اين موضوع دعوا كرده است. وقتي
ماجرا را فهميدم خيلي عصباني شدم و سريع به طبقه بالا رفتم تا با محمدرضا
صحبت كنم اما او جواب درستي به حرفهايم نداد و از طرفي پسرخواندهاش با
شيشه نوشابه به طرفم حمله كرد. در اين درگيري شيشه شكست و من آن را به طرف
مستاجرمان پرت كردم كه وارد گردنش شد و او جان باخت.»
كارآگاهان در
ادامه تحقيقات به بازجويي از زني پرداختند كه زمان حادثه در خانه مقتول
بود. او گفت: «من و محمدرضا چندي قبل با هم آشنا شديم و بعد از مدتي تصميم
گرفتيم ازدواج كنيم. ظهر روز حادثه با هم به محضر رفتيم و عقد موقت كرديم و
اول شب با خريدن شام به خانه محمدرضا رفتيم اما ناگهان فرهاد وارد خانه ما
شد.
شوهرم سعي كرد به او بگويد من همسر قانوني وي هستم اما فرهاد
حرفهاي محمدرضا را باور نكرد و با شوهرم درگير شد و او را كشت.»بعد از
روشن شدن جزييات قتل پرونده در اختيار قضات شعبه 71 دادگاه كيفري استان
تهران قرار گرفت.
در جلسه دادگاه اولياي دم محمدرضا خواستار قصاص
فرهاد شدند و اين جوان نيز ضمن دفاع از خودش جزييات ماجرا را شرح داد و در
نهايت به مرگ محكوم شد ولي با اعتراض وي قضات ديوانعالي كشور حكم صادره را
نقض كردند و اين بار پسر جوان در شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران محاكمه
و مجددا به قصاص محكوم شد و اين حكم به تاييد ديوانعالي كشور نيز رسيد.
پس از آن فرهاد در زندان در انتظار مرگ بود و از سوي ديگر با كمك
خانوادهاش و با ابراز پشيماني از كاري كه انجام داده بود سعي ميكرد رضايت
اوليايدم مقتول را جلب كند. سرانجام اين اتفاق افتاد و اولياي دم ديروز
با مراجعه به دادسراي جنايي تهران اعلام كردند از قصاص و خونخواهي صرفنظر
كردهاند. به اين ترتيب پسر جوان بار ديگر به زندگي بازگشت.