مهران رجبی بازیگر سیما و سینما برای همه اهالی هنر، چهرهای آشناست.
کارشناسی رشته گرافیک از دانشگاه تهران و کارشناسی ارشد همین رشته را از
دانشگاه تربیت مدرس دارد. شاید بتوان گفت که ویژگی خاص این بازیگر آن است
که بسیار راحت و واقعی بازی میکند. این موضوع مورد تصریح رهبر فرزانه
انقلاب در عیادت جمعی از دستاندرکاران سینما از ایشان در بیمارستان هم
بود. بازی او در فیلم زیر نور ماه که نقش یک روحانی را داشت یا در فیلم
معراجیها که به عقیده او بهترین فیلم دفاع مقدسی است مورد توجه مردم و
کارشناسان قرار گرفت. این بازیگر فیلمهای کمدی از وضعیت فعلی سینمای کشور
بهشدت انتقاد میکند و معتقد است که اخلاق از سینما پریده است. گفتوگو با
وی را از مقایسه سینمای جنگ در ایران و جهان آغاز کردیم.
من از دیدن فیلمهای جنگی آلمان خیلی لذت میبرم. کارگردانی و متن
عالی دارند، همیشه آرزو میکردم ما هم فیلمهایی مثل آنها بسازیم.
فیلمهایی که حمله آنها را به روسیه نشان میدهد یا دفاع پارتیزانی
ایتالیاییها و فرانسویها یا جنگهایی که انگلستان یا فرانسه کردهاند، در
فیلمهای آنها بهخوبی به تصویر کشیده شده است. برخی کشورهای دیگر هم در
این ژانر فیلمهای عالی دارند. ما هم باید فیلمهایی بسازیم که مردم دنیا
با دیدن آنها لذت ببرند همانطور که ما از دیدن برخی فیلمهای آنها لذت
میبریم. البته باید بگویم که ما ارزشها و معیارهای خاص خودمان را داریم،
اما میتوانیم فیلمهایی بسازیم که بیننده جهانی داشته باشد. چون اساساً
ما در جنگ به اصولی پایبند بودیم که همه جهان به آن اصول احترام میگذارد.
در حالی که غربیها در جنگ به بسیاری از اصول انسانی پایبند نبوده و
نیستند. در فیلمهای آنها میبینیم اصول جوانمردی را در جنگ رعایت
نمیکنند، به قول معروف نامردی میکنند. رفتاری که آنها با اسیران جنگی
دارند، ما اجازه نداریم و نمیتوانیم.
ما هم میتوانیم به هنگام دستگیری اسیران، آنها را اذیت کنیم طوری که
بیننده بگوید دم شما گرم! اما ما معتقدیم که با اسیر باید رفتاری انسانی و
اسلامی داشته باشیم. فیلمها را هم باید بر همین اساس بسازیم نه اینکه برای
جذابیت فیلم، طور دیگری رفتار شود. به هر حال ما در ساخت فیلمهای جذاب از
نظر افکار عمومی داخلی و خارجی، برخی محدودیتهای محتوایی یا فناوری را در
جذاب کردن فیلمها داریم که آنها ندارند.
برای گسترش فرهنگ دفاع مقدس در جامعه و انتقال آن به نسلهای آینده، علاوه بر ساختن فیلم چه راهکارهایی پیشنهاد میدهید؟
اتفاقاً چندی پیش با یکی از دوستان از خیابانی عبور میکردیم که تابلویی
دیدم که عبارت «طریقالقدس» روی آن نوشته شده بود. ممکن است خیلیها
بیتفاوت از کنار این تابلو عبور کنند، اما خیلیها نگاه دیگری به آن
خواهند داشت. به دوست همراهم گفتم من در این عملیات بودم. اتفاقاً جزو
نیروهای خطشکن هم بودم. این تابلو برای امثال من یادآور خاطرات بسیاری از
جوانمردی، ایثار، جهاد، شهادت، پیروزی و سرافرازی است. برخی فقط شعار
میدهند که «چو ایران مباشد تن من مباد» یا شعارها و شعرهای مشابه
میگویند، اما در عمل اقدامی نمیکنند، اما امثال من عمل کردند. عدهای جان
خود را در این راه تقدیم کردند. عدهای هم ماندند که باید آن خاطرات را
زنده نگه دارند و به نسلهای آینده منتقل کنند.
نتیجه آن دفاع هم این شد که حالا یک کشور واقعاً قدرتمند هستیم. اگر اقتدار
نداشتیم، ایران را شخم میزدند و به صغیر و کبیر رحم نمیکردند. به برکت
آن رشادتها و شجاعتهای بچههای رزمنده بود که من امروز احساس غرور
میکنم. بیان خاطرات یکی از راههای انتقال فرهنگ دفاع مقدس به نسل جدید
است. ولی این هم باید هنرمندانه انجام شود.
خاطرهای دارید که برای ما تعریف کنید؟
خاطرهای را از همین عملیات طریقالقدس میگویم. من نیروی خطشکن بودم.
خطشکن یعنی وقتی از خاکریز خودت که گذشتی، دیگر هیچ مانعی بین شما و دشمن
وجود ندارد. یا باید از میدان مین و کانالها و کمینهای دشمن بگذرید و خط
دشمن را فتح کنید یا شهید و اسیر و مجروح میشوید، راه دیگری نیست. به
عبارتی دو راه پیش روی نیروهای خطشکن است: یا شهادت یا شکستن خط. با این
اوصاف آن شب ما راه افتادیم. خاکریز خودمان را پشت سر گذاشتیم. یادم است،
بیش از یک ساعت طول کشید تا فاصله ۷۰۰ متری تا خط دشمن را طی کنیم. وقتی به
خاکریز دشمن رسیدیم، دیدیم حدود ۴ متر ارتفاع دارد. یک دیوار خاکی صاف
روبهروی ما بود که آن طرفش هم بعثیها در سنگر خودشان بودند. از گروهان ۴۵
نفری ما، حدود ۱۰ نفر در بین راه بر اثر انفجار مین شهید شدند. بالاخره به
بالای خاکریز رسیدیم. اتفاقاً در همان حال و هوای بمباران و تیراندازی من
در ذهنم آنچه میگذشت را مرور میکردم تا دقیق به خاطر بسپارم. از خط دشمن
گذشتیم، بعد هم بیش از ۲۶ کیلومتر دیگر راه رفتیم تا به دروازه شهر بستان
رسیدیم. آن شب هرگز از خاطرم نمیرود. من کمک بیسیمچی و تکتیرانداز بودم.
دائم هم کنار فرمانده بودم، در یک دست اسلحه و در دست دیگر برگه رمز را
داشتم. به نوعی محافظ فرمانده هم بودم که نامش آقای نمازی بود. در طول مسیر
بعثیهای زیادی را میدیدیم، اما درگیر نشدیم، چون در صورت درگیری عملیات
لو میرفت. در طول مسیر وقتی به یک خاکریز عراقیها رسیدیم، سه نفر از ما
به بالای خاکریز رفتیم تا ببینیم آن طرف چه خبر است که دیدیم چند نیروی
بعثی زیر نور چراغ پیکنیک در حال بازی پاسور هستند. میتوانستیم بهراحتی
آنها را بزنیم، اما ما را از هرگونه درگیری منع کرده بودند. بعثیها را
دور زدیم. وقتی عملیات آغاز شد آنها در محاصره ما بودند، برای همین ضمن
آزادی بستان، تعداد زیادی اسیر هم گرفتیم که حدس میزنم آن چند نفر که در
حال بازی پاسور بودند هم جزو اسرا بودند. شب بهیادماندنیای برای من شد.
فیلمهای جنگی چقدر توانسته در ترسیم فضای جبهه و دفاع مقدس حق مطلب را ادا کند؟
حق مطلب ادا نشده است و شاید هم هرگز نشود. همه کارگردانها همین نظر را
دارند، اما نمیتوان هم سکوت کرد. این فیلمهایی که میبینیم، یعنی اینکه
ما ساکت نیستیم، دغدغه وجود دارد که این کارها را انجام دهیم تا آن فرهنگ
حفظ شود و به نسلهای بعدی منتقل شود، اما حق مطلب ادا نمیشود. دفاع مقدس
خیلی وسیعتر و عمیقتر از بازی امثال ما و نوشته نویسندگان است.
بهترین فیلم دفاع مقدسی که دیدهاید کدام است؟
به نظر من معراجیها که خودم هم در آن بازی کردهام، آن بخش جنگیاش یعنی
حضور در جبهه واقعاً واقعی بود. من که در جبهه هم حضور داشتم کاملاً آن بخش
را با وجودم حس و لمس کردم. برایم واقعی و قشنگ بود.
به عنوان یک بازیگر فضای فرهنگی و اخلاقی سینمای ما را چگونه میبینید؟
خوب نیست. اخلاق به آن معنا که ما تعریف میکنیم و در کتاب معراجالسعاده
به آن اشاره شده است که باید بگویم در این زمینه هیچی نداریم. میتوانم
بگویم اخلاق در سینما پر! اما به قول شاعر «قطره علمی که بخشیدی ز. پیش،
متصل گردان به دریاهای خویش»؛ باید از خدا بخواهیم ما را هدایت کند و ما
را متصل کند به دریای فضایل و اخلاق و ما را به سرمنزل مقصود رهنمون کند.
چقدر سینمای ما را تقویتکننده فرهنگ جامعه میدانید؟
نگاه به سینما این است که سینما صنعتی است که باید پول و سرمایه تولید کند.
البته نگاه فرهنگی هم وجود دارد، اما برخی از افرادی که اکنون در سینما
سرمایهگذاری میکنند دغدغه بالا بردن سطح فرهنگی جامعه را ندارند. بیشترین
دغدغهشان پول درآوردن است. میگویند فلان فیلم ۱۸ میلیارد فروش کرده حالا
ما بیاییم فیلمنامهای پیدا کنیم که ۲۵ میلیارد فروش کند. حالا هر حرفی هم
در آن زده شد، مهم نیست. مهم این است که مردم را به سینما بکشانیم تا
بروند فیلم را ببینند و بخندند، ما هم پولی به جیب بزنیم. غالباً اینگونه
است. البته برخی هستند که عذاب میکشند و دغدغههای فرهنگی دارند، اما با
این هزینههای میلیاردی و با وام بانکی ۲۰ درصد سود درآمدی ندارند که
بخواهند فیلم بسازند و قسط بانک را پس بدهند. خود من هم از این وامها
گرفتهام. ۱۰۰ میلیون وام میخواستم گفتند ۱۰۰ میلیون با سود ۲۵ درصد
میدهیم و شما باید ۳۲۰ میلیون پس بدهید. گفتم آن ۲۸ میلیون تومان من که در
بانک است چی میشود، گفتند به آن ۱۸ درصد سود تعلق میگیرد. واقعاً
بانکداری بدون ربا درست کردهایم! گفتم صبر کنم تا این پول من با سود شما
۱۰۰ میلیون شود که بیشتر صرف میکند. خندید و گفت: اختیار با شماست! با این
وامها که نمیشود فیلم فرهنگی ساخت.
خیلیها از کمدی سخیف در سینما میگویند. برخی هم استدلال میکنند
که وضع اقتصادی خوب نیست باید مردم را به هر طریقی شده شاد نگه داریم. شما
بازیگر کمدی هستید. به نظر شما چرا کمدی در سینما به این ورطه افتاده است؟
آیا استدلال مذکور را قبول دارید؟
نه من این را قبول ندارم. خنداندن مردم به چه قیمتی؟ با حرف زشت هم عدهای
میخندند. این دلیل نمیشود که زشت حرف بزنیم. مثل آقای عطاران که یک بار
از همین حرفها زد. از کوزه همان برون تراود که در اوست. قطعاً من مهران
رجبی از آن حرفها نمیتوانم بزنم. من اگر بخواهم حرفی بزنم، نمیگویم قرآن
و حدیث میگویم، اما از مثنوی و حافظ و غزلیات شمس میخوانم نه آنطور
حرفها را. اینها نشانه فقر فرهنگی است. زمامداران فرهنگی همه چیز را رها
کردهاند. وزارت ارشاد و صدا و سیما باید هزینه کنند تا فیلمهای کمدی خوب
بسازند. آقایان دنبال میز و تاج و تخت خودشان هستند، اهل استعفا هم نیستند.
نمیگویند من که با این همه امکانات نتوانستم کار فرهنگی خوبی انجام دهم،
نتوانستم چهار تا فیلم خوب تولید کنم پس استعفا میدهم. اینگونه نیستند.
وقتی اینطور است همه میروند در مسابقه پول درآوردن از سینما شرکت میکنند.
وقتی میگوییم چرا فیلم اینطوری میسازید، میگویند شما بروید فیلم آنطوری
بسازید!
مسئولان و سیاستگذاران فرهنگی در رواج اینگونه کمدیها نقش دارند؟
بله قطعاً نقش دارند. خیلی هم نقش دارند. این منافاتی با نقش عوامل سینما
مثل تهیهکنندگان، کارگردانان، فیلمنامهنویسان و بازیگران و دیگران ندارد.
همه دست به دست هم میدهند تا وضعیت اینگونه شود. هرکدام آجری در دست
دارند که روی هم میگذارند تا صنعت سینما پا بگیرد. منتها آجر اول را
مسئولان میگذارند. آجر اول اگر کج گذاشته شد تا ثریا میرود این دیوار کج!
پس اگر این دیوار کج است برای این است که آجر اول کج گذاشته شد.
برخی معتقدند جشنوارههای داخلی و خارجی نقش تعیینکنندهای در
تعیین رویکرد سینما دارند. یعنی فیلمسازان نگاه میکنند که چگونه فیلمی
بسازند تا در جشنوارهها برگزیده شود و جایزه بگیرد. چقدر با این نظر موافق
هستید؟
بله همینطور است. یک زمانی سیاهنمایی در فیلمها اصل بود. معتقد بودند
هرچه سیاهنمایی بیشتر، بهتر! بابت این سیاهنماییها هم از فلان جشنواره
جایزه هم میگرفتند. الان رویکرد غالب فیلمها استفاده از کلمات و عبارات
سخیفی است که خانوادهها نمیتوانند در کنار هم بنشینند و فیلم را تماشا
کنند. توجیه آنها این است که باید مردم را شاد کنیم، که باید گفت: اینگونه
خندهها از روی شادی نیست. شاد کردن مردم کار درستی است، اما نه با
شوخیهای مبتذل. این کوچک کردن مردم است. روح بزرگ با اینگونه شوخیها شاد
نمیشود بلکه عذاب هم میکشد.
اخیراً جشنواره سینمای مقاومت را داشتیم. جشنواره فیلمهای دفاع
مقدس را داریم. به نظر شما این جشنوارهها در رونق فیلمهای دفاع مقدسی
مؤثر هستند؟
هر جشنواره موضوعی در اعتلای آن موضوع مؤثر است. خارج از سینما هم همینطور
است. وقتی جشنواره صنعت هوایی میگذاریم، قطعاً دستاوردهایی برای این صنعت
خواهد داشت. جشنواره گل هم بگذارید همینطور است، اتفاقات خوبی میافتد.
جشنوارههای سینمایی هم موجب رونق صنعت هنر و فرهنگ میشود. مگر میشود
درباره فیلمهای دفاع مقدس و موضوع مقاومت جشنواره بگذاریم و این فیلمها
رونق نگیرد. اماای کاش دولت حمایت بیشتری از این جشنوارهها به عمل آورد
تا چراغ آنها نورانیتر شود. درخصوص جشنواره فیلمهای دفاع مقدس یا
جشنواره فیلمهای مقاومت چند نهاد و مرکز غیردولتی نقش اصلی را دارند.
نمیدانم چرا حضور دولتیها کمرنگ است. از دل این جشنوارهها میتوان خروجی
خوبی داشت. میتوان فراخوان داد تا بهترین قصهها و داستانها تبدیل به
فیلمنامه شود. البته بودجه میخواهد، باید پول خرج شود. بودجه فرهنگی کشور
هم کم نیست، اما معلوم هم نیست کجا هزینه میشود.