با گران شدن نرخ دلار، اولین پیامی که به جامعه مخابره شد، گرانی گسترده
بهخصوص در کالاهای اساسی بود. همین اتفاق هم افتاد و قیمت بسیاری از اجناس
سر به فلک کشید. مردم هر روز صبح برای تأمین مایحتاج خود به مغازهها و
فروشگاهها میرفتند و شاهد قد کشیدن قیمتها بهموازات افزایش نرخ دلار
بودند. این سیر صعودی از جایی شروع شد که ارز 4200 تومانی به واردکنندگان
اختصاص یافت و مجالی را برای آنها فراهم کرد که با استفاده از دلار
ارزانقیمت، از بیسر و سامان بودن واردات نهایت بهره را ببرند و انبوهی از
کالاهای مصرفی و تجملاتی را به داخل سرازیر کنند. کشور ما از بیضابطه
بودن ورود کالاهای غیرضروری در رنج بود و این اتفاق هم مزید بر علت شد تا
علاوه برافزایش بیرویه واردات با دلار ارزانقیمت، همان کالاهای بیکیفیت
به چند برابر قیمت واقعی به فروش برسند. این یعنی یک بازی دو سر باخت. نه
واردات کاهش یافت و نه قیمت کالاهای اینچنینی؛ ضمن اینکه نرخ ارز شناور هم
با گامهای بلند رو به تزاید بود و انگار هیچ مانع و رادعی در مقابل خود
نمیدید.
پس از آنکه قیمت دلار به 18 الی 19 هزار تومان رسید، «نظارت» و «مهار»
بازار ارز باعث شد تا التهابات فروکش کرده و قیمتها با سرعت زیادی در
سرازیری بیفتند. برخورد قاطع قوه قضائیه با دانهدرشتهایی که هزینههای
معیشت مردم را سه یا چهار و حتی بیشتر کرده بودند نیز تأثیر بسزایی بر کاهش
نرخ ارز داشت و سیر نزولی آن را شتاب بخشید بهنحویکه اکنون قیمت آن در
کانال 9 تا 10 هزار تومان است.
این خبر بسیار خوبی بود و همه منتظر بودند که با نحیف شدن قیمت دلار، از
وزن قیمتها نیز کاسته شود اما اینگونه نشد. هرکسی را در هر جمع و محفلی
میدیدی میپرسید که چرا دلار ارزان شد ولی قیمتها نه ؟! سؤال خوب و
معناداری است که پاسخ آن میتواند گرهگشای نه اقتصاد و معضلات چندلایه و
تو در توی آن، بلکه بسیاری دیگر از مشکلات کشور باشد. دراینباره نمیتوان
از واقعیتهای ذیل صرفنظر کرد.
1. اگر به افزایش قیمت دلار برگردیم، یک عامل بیش از عوامل دیگر در آن نقش
داشت: «سوء مدیریت»! اساس حرف و بحث نویسنده این سطور آن است که اگر بناست
که قیمت ارز رها شود، حتماً باید با برنامه و بهصورت دقیق و گامبهگام به
ایستگاه اجرا برسد. کالاهای مصرفی، تجملی و مسافرتهای تفریحی به خارج از
کشور نمیتوانند مشمول ارز 4200 تومانی باشند و برای واردات کالاها و اقلام
اساسی باید نرخ آن حتی کمتر از 4200 تومان باشد تا بهتدریج همه مایحتاج
خود را در داخل تولید کنیم و نیاز به خروج ارز از کشور نداشته باشیم. این
تدبیر اگر گامبهگام و حسابشده عملیاتی شود، جواب میدهد ولی اگر مثل
بسیاری از طرحها و برنامهها، بالمره و بدون در نظر گرفتن جوانب و حواشی
پر رنگتر از متن آن باشد، اوضاع معیشتی را شبیه آنچه تجربه میکنیم در
تنگنا قرار میدهد. مدیریت که نباشد، انتظار برنامهریزی هم نابجاست و
اینکه گفته میشود علتالعلل حال و روز اقتصاد کشور به همین دلیل است، سخن
بسیار درست و دقیقی است. پس باید نتیجه گرفت که سوء مدیریتهاست که شرایط
بغرنج کنونی را به وجود آورده و طمع بدخواهان خارجی را برای تحریم و تهدید
بیشتر موجب شده است.
2. مگر رهبر معظم انقلاب به مسئولین اجرایی نفرمودند که از نظرات کارشناسان
اقتصادی استفاده شود ؟ چرا نمیشود ؟ آیا قحط الرجال آمده و نخبگان و
کارشناسانی که عمر خود را در راه انقلاب و با تحصیلات علمی و بهروز سر
کردهاند کنار کشیدهاند که برخی مسئولین بهتنهایی و در کنج یک اتاق به
این نتایج بیسر و ته و فاجعهبار میرسند ؟! اگر واقعاً شعار بهرهگیری از
نظرات کارکشتگان و کمّلین اقتصاد کشور درست است، کاری ندارد، یک یا دو
جلسه با حضور دهها تن از چهرههای این حوزه برگزار کنند و ببینند که
اکثریت قریب بهاتفاق آنها خواهند گفت که مقصر اصلی اینکه قیمت دلار افت
میکند ولی قیمت کالاها و اجناس همان بالا جا خوش کردهاند، عواملی بهجز
تحریم و کارشکنیهای آمریکاست. رأی اکثریت کارشناسان را بگیرند و بر همان
اساس عمل کنند. به فرموده رهبر حکیم انقلاب: «اکثر کارشناسان اقتصادی و
بسیاری از مسئولان متفق هستند که عامل همه این مشکلات تحریمها نیست بلکه
ناشی از مسائل درونی و نحوه مدیریت و سیاستگذاری اجرایی است. من نمیگویم
تحریمها اثر ندارد، اما عمده مشکلات اقتصادی اخیر مربوط به عملکردها است و
اگر عملکردها بهتر، با تدبیرتر، به هنگامتر و قویتر باشد، تحریمها
تأثیر زیادی نخواهد داشت و میتوان مقابل آن ایستاد.» (22 مرداد 97)
3. وقتی سکاندار انقلاب تأکید دارند که تحریمها اثر چندانی ندارند، آیا
نباید پرسید و مطالبه کرد که چرا همچنان مسئله تحریمها پر رنگ میشود ؟ در
پس پرده برنامهای برای لاپوشانی ضعفها و فرافکنی مشکلات وجود دارد یا
واقعاً برخی خود را به نادانی زدهاند ؟! در پس مصائب امروز ما در مسائل
اقتصادی، برخی تفکرات قرار دارند که بدون هیچ پردهپوشی و شرمی با
رسانههای داخلی و خارجی گفتگو میکنند و میگویند که تحریمها این بلا را
بر سر معیشت مردم آورده است. باید گفت بلا شمایید که نسخه شفابخش اقتصاد
مقاومتی و استقلال اقتصادی را رها کردهاید و فکر میکنید که با ارتباط با
کشورهای پر مشکل و پرمدعای اروپایی شقالقمر در معیشت مردم روی میدهد.
مادامیکه شاهبیت برخی از جریان های سیاسی ، گفتگو و مذاکره با آمریکا و
اروپا باشد و کار جهادی و شبانهروزی جای خود را به خمودگی بدهد، نمیتوان
انتظار معجزه داشت.
نکته پایانی اینکه امسال، سال «حمایت از کالای ایرانی» نامگذاری شده است.
اکنون که سه ماه تا پایان سال باقیمانده است ؛ آقایان چرا گزارشی از بیلان
کاری خود ارائه نمیدهند که در این مدت برای تحقق این شعار چه کردهاند ؟
که اگر از همان روز اول سال برای اجرای این شعار آستینها را بالا زده
بودند، امروز شرایط بهگونهای دیگر بود. کوتاهسخن اینکه عدم نظارت، سوء
مدیریت، بیتوجهی به نظرات کارشناسان، مستمسک قرار دادن تحریمها برای فرار
از مسئولیتها و اهمال در اجرای شعار سال و سیاستهای راهگشای اقتصاد
مقاومتی، بخش مهمی از عواملی هستند که اوضاع اقتصاد را به این نقطه رسانده
است؛ معضلاتی که راه برونرفت از آنها دقیقاً در نقطه مقابل آن، یعنی
نظارت و مدیریت جهادی، اهتمام به اقتصاد مقاومتی و استفاده از نظرات
کارشناسان قرار دارد.
منبع:حمایت