سرویس فرهنگی پایگاه 598؛ صنعت سینما در آمریکا یک صنعت کاملا خصوصی است. برخلاف بسیاری صنایع، حتی در گذشته و به شکل تاریخی هم به شکل خصوصی شکل گرفته است. این یعنی اگر رابرت دنیرو برای بازی در یک فیلم حتی 30 ملیون دلار هم دستمزد بگیرد، این پول از ثروت عمومی پرداخت نشده است. قرار است این پول از محل انواع مختلف فروش فیلم پرداخت شود. لذا این وسط اگر یک فیلم دچار شکست تجاری شود، به اموال عمومی آسیب نمی رسد. دولت آمریکا هم نمی تواند چندان به سینماگران منت بگذارد.
اما در ایران کاملا برعکس است! سینما یک صنعت ضررده است و تنها به یمن تزریق دلارهای نفتی و اخیرا با شبهه پولشویی و فساد مالی (در مورد منابع مالی سریال شهرزاد مطالعه کنید) سرپا است. ضررها همه از جیب مردم ایران پرداخت می شود تا بازیگران ایران با دریافت های نجومی اقامت آمریکا و کانادا بگیرند و در این کشورها زندگی کنند و فرزند آوری داشته باشند
1- بدون تزریق پول نفت، حجم اقتصادی سینمای ایرانی شاید یک دهم مقدار فعلی هم نبود. مطمئن هم باشید اگر سرنوشت خودشیفته ها جلوچشمشان نبود، بسیاری به کل از ایران مهاجرت می کردند. اما مشکل این است که کسی که زبان مادریش انگلیسی نیست، بسیار به سختی می تواند از سینمای آمریکا امرار معاش کند.
مقصر این وضعیت اول از همه جمهوری اسلامی است. درست است بازیگران این وسط دارند سواری می گیرند، اما ریشه مشکل این است نظام جمهوری اسلامی پول های مردم ایران را به ثمن بخس در اختیار آنها می گذارند. شاید حتی عده ای بگویند زرنگی است که پولت را از جمهوری اسلامی بگیری و در آمریکا زندگی کنی و تازه ضد نظام یا منتقد نظام هم باشی! اما با راهی که شیخ ص ل پیش گرفته، فعلا انتقاد از بسیاری ساده نیست. فکر می کنید چرا نوشته ام ص ل؟ با این وجود برای بنده عجیب است که چطور این جماعت رانتی با پررویی همیشه طلب کارند؟ اگر بنا به پاسخگویی است، این جماعت اول از همه باید حساب و کتاب پول هایی را که حیف و میل کرده اند را پس بدهند. مثلا معلمین ایران حق دارند از خانم #علیدوستی بپرسند که شفاف سازی کند پول های آنها خرج دستمزد ایشان شده است یا نه؟
اخیرا دیدم یک مجری گمنام صدا و سیما به نمایندگی از این جماعت طلب کار سعی داشت از مسعود فراستی انتقام بگیرد! ممکن است نقدهای فراستی وارد نباشد، اما همین که یکی پیدا شد از این جماعت رانتی-نفتی حساب بکشد و آنها را وادار به پاسخگویی در قبال عملکرد حرفه ای کند، امر بسیار مثبتی است.
این مجری بی مقدار به جایی که سعی کند با حمله به فراستی خود را مشهور کند، باید قدم بردی را بردارد و از خانم تهمینه میلانی که مردم ایران را عقده ای معرفی کرد بپرسد که هزینه فیلم های ایشان از کجا تامین می شود؟ فرای نقد فنی، عملکرد اقتصادی سینماگران ایران چطور توجیه می شود؟ می گویم بی مقدار، چون انتقاد از شخصیت برای برخورد با تفکر یک شخصیت، پستی است.
2- بسیاری سینماگران ایران از طریق مهاجرت کلاس EB به آمریکا مهاجرت می کنند. در این کلاس مهاجرتی، متقاضی باید به دولت آمریکا نشان دهد که دارای توانایی برتر در زمینه کاری خود است. گستره زمینه کاری خیلی وسیع است. مثلا یک بازیگر، باید نشان دهد در فیلم های متعدد نقش داشته است و جوایز متعدد برنده شده است. لذا مهاجرت بازیگران ایرانی به واسطه اموال عمومی ممکن می شود. چون بدیهی است اگر فیلم ها ساخته نشود، این بازیگران چیزی برای تشکیل پرونده مهاجرتی نخواهند داشت.
پ.ن.1: ممکن است عده ای از این جماعت بگویند، که گفته اند، با حذف سکس و خشونت از سینمای ایران، دیگر جذابیت گذشته برای مخاطب وجود ندارد و مشتری نداشتن سینما تقصیر آنها نیست. اما مگر در دوره پهلوی که این چیزها عادی بود، سینمای ایران خصوصی اداره می شد؟
پ.ن.2: به نظر بنده بسیاری از سینماگران ایران باید دست مسعود دهنمکی را ببوسند! هر چقدر هم فیلم های او را بی مایه بدانیم، نمی شود انکار کرد او با کشاندن گروهی از مردم به سینما، آغازگر تولید سبک فیلم های کمدی بود که منجر به تولید تعداد فیلم سودده در سینمای ایران شد.