به گزارش پایگاه 598، با
توجه به دولتی بودن اقتصاد ایران، همواره انتخاب و تغییر افراد دولت، از
رئیسجمهوری تا وزرا و معاونان، چالشی اساسی برای فعالان و کارشناسان حوزه
اقتصاد است. زیرا معمولا با تغییر کابینه در ایران، تمام شرایط تغییر
میکند و به جای اینکه دولتها بنای ساختهشده توسط دولت پیش از خود را
تکمیل کنند، آن را تخریب میکنند و تلاش میکنند بنایی نو بسازند».
در
ادامه گزارش آرمان آمده است: «نگاهی تاریخی به آنچه طی چند دهه در اقتصاد
ایران گذشته است میتواند گواهی بر این سخن باشد. به عنوان مثال پس از ۱۶
سال از سیاستهای سازنده و اصلاحگرانه اقتصاد کشور بر لبه صعود به قلههای
جهانی قرار گرفته بود، اما در سال ۸۴ تغییر رئیسجمهوری باعث شد تا به طور
کلی برنامههای اقتصادی کشور تغییر کند و بار دیگر اقتصاد ایران در نقطه
صفر قرار بگیرد. نقطهای که در پایان هشت سال فعالیت احمدینژاد و یارانش،
روی نقطه منفی منحنی اقتصاد قرار گرفت و باعث شد در سال ۹۲ دولت تدبیر و
امید با وجود رشد منفی اقتصاد، تورم، رکود، فشار جهانی علیه ایران، رشد
فزاینده بیکاری، نارضایتیهای عمومی، نومیدی فعالان اقتصادی و... سکان
هدایت اقتصاد را بر عهده بگیرد».
نویسنده
گزارش افزوده است: «با اینکه پس از گذشت بیش از پنج سال بسیاری از این
معضلات حل شدهاند، اما همچنان مشکلاتی وجود دارد که دولت باید در مسیر
اصلاح آنها گام بردارد».
در
این زمینه گفتنیهایی است که به اختصار به آنها میپردازیم، نخست آن که
دیگر هیچ کس نمیپذیرد تقصیر بیلیاقتیها و کارهای انجام نشده را به گردن
دیگران و دولتهای گذشته بیندازند و از زیر بار پاسخگویی شانه خالی کنند،
این بهانه دیگر تکراری شده است.
نکته
دوم این که اگر اقتصاد در دولت اصلاحات در مسیر اوج و شکوفایی قرار داشته
چرا مردم در سال 1384 به روش و منش دیگری رای دادند که درست بر عکس
دولتهای پیش از آن قرار داشته است؟!
نکته
سوم اگر در دولت اصلاحات اقتصاد رو به رشد بوده است چرا امروز که همان
دولتمردان و وزرای دولتهای سازندگی و اصلاحات مصدر امور هستند نمیتوانند
با آن سیاستها و کیاستها امور را رو به راه کرده و مشکلات را حل کنند و
نه تنها این گونه نمیشود که بر میزان مشکلات هر روز بیشتر از دیروز افزوده
میشود؟! نیاز به تصریح ندارد که اکثر دولتمردان کنونی در دولتهای
سازندگی و اصلاحات نیز مصدر امور بودهاند و همان سیاستها باعث مشکلات
کنونی شده است.