« … شما این فرصت ومسئولیت را دارید تا در این دنیا اثرگذار باشید. برای گرفتن انگیزه، میتوانید به شخصی نگاه کنید که حضور او در این کنفرانس مایه افتخار است، دوست من، «شیمون پرز».
«پرز» در دنیایی بسیار متفاوت با اینجا، در یک دهکده کوچک یهودی در کشور لهستان و چند سال پس از پایان جنگ جهانی اول متولد شد. اما قلب او همیشه با اسرائیل، سرزمین تاریخی یهودیان، بوده و…
هنگامی که یک پسربچه بود، از خشکی و دریا به سوی «خانه» مهاجرت کرد. وی در طول زندگی خویش برای استقلال اسرائیل، و برای صلح و امنیت، جنگیده است. به عنوان عضو «هاگانا»، عضو «کنست» (پارلمان اسرائیل)؛ به عنوان وزیر دفاع و امور خارجه؛ به عنوان نخست وزیر و به عنوان رئیس جمهور، شیمون به ایجاد کشوری که امروزه شکوفا شده است، کمک کرد: کشور یهودی اسرائیل.»
این سخنان که در وهله اول ذهن هر خوانندهای را به سمت و سوی یک عضو رسمی آژانس یهود میکشاند؛ سخنان یک یهودی صهیونیست دوآتشه نیست، حرفهای کسیاست که خود را رئیسجمهور قدرتمندترین کشور جهان میداند، اینها گوشهای از سخنان باراک اوباما، رئیس جمهور آمریکاست که همین چند روز پیش در اجلاس سالیانه بزرگترین لابی صهیونیستی در آمریکا موسوم به آیپک (AIPAC ) ایراد شدهاست.
سخنانی که در آن اوباما برای خوشنود ساختن هزاران صهیونیست در نخستین گامهای دوره جدید انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، دولت ایران را به وحشی کردن مردمش متهم کرد و تلویحا، همانند جرج دبیلو بوش، ایرانیان را وحشی خواند.
ریشههایی که باید شناخت
پل فیندلی در کتاب جنجالی خود با نام « آنها جرأت کردهاند سخن بگویند!»[۱] مینویسد:« نخستوزیر اسرائیل بر سیاست خارجی ایالات متحده در خاورمیانه بسی بیشتر نفوذ دارد تا در کشور خودش!» اگر چه این گفته کمی اغراق آمیز مینماید اما پرده از واقعیتی بر میدارد که تمامی پژوهشگران عرصه سیاست کم و بیش از آن مطلعند؛ واقعیتی که اذعان دارد اسرائیل از سوی گروههای فشار ویژهای در سراسر غرب حمایت میشود. این گروههای فشار به ویژه در آمریکا از فعالیت گسترده و ارگانیکی برخوردارند که معروفترین شکل بروز آن آیپک است.
آیپک نام اختصاری کمیته روابط عمومی آمریکا و اسرائیل است. در حال حاضر حدود ۶۰ هزار عضو در آمریکا داردو آنقدر مهم و ذینفوذ هست که رؤسای جمهور آمریکا، به ویژه در ایام انتخابات برای دریوزهگی به سراغش بیایند. شبکهای کاملا افراطی که میکوشد از تمام ظرفیت موجود برای تقویت اسرائیل در آمریکا بهره ببرد.
آنها عموما اعتقادی به رفتارهای توام با مدارا ندارند و براندازیهای نرم، خواستهای صهیونیستی آنها را ارضاء نمیکند؛ شاید به همین دلیل است که با برخی یهودیان سرشناس حامی اسرائیل در آمریکا، نظیر جرج سوروس، ارتباط خوبی برقرار نکردهاند. بسیاری بر این باورند که آیپک تنها لایه بیرونی شبکهای است که می کوشد دنیا را در مسیر اراده خویش حرکت دهد، چیزی شبیه به نظریات جان کلمن [۲]
روزی که آیپک آمد!
بنیانگذاران آیپک کاسههای از آش داغتری بودند که به بهانه تحقق وعده بالفور، سنگ بنای ایجاد یک دولت یهودی در فلسطین را از سال ۱۹۴۲، و شش سال پیش از ایجاد رژیم صهیونیستی به سینه میزدند. کلکسیونی از یهودیان افراطی و مسیحیان اوانجلیست و طرفداران نظریه هزارهگرایی که با پولهای هنگفتی حمایت و پشتیبانی میشدند.
بنابراین با وجود آنکه تأسیس رسمی سازمان آنها به ۱۹۵۲ و با رهبری آی.ال.کِنِن، بازمیگردد؛ حضور معنوی و فکر سیاسی آنها از مدتها قبل در آمریکا ارائه شده و طرفدارانی داشت.
اما پشت پرده این طرفداریها و سرازیر شدن بیمهابای دلارهای صهیونیستی، چیزی بیشتر از علاقه به بازگشت یهودیان و تشکیل حکومت یهودی برای تحقق هزاره گرایی است، صهیونیستهای برجسته و سرمایهدار در حقیقت به دنبال ایجاد یک پایگاه غیردولتی برای رژیم صهیونیستی در غرب هستند، پایگاهی که مدعی تمایل عمومی به صهیونیسم باشد و بتواند هر نوع مخالفتی را با ابزار مردمی، که طبعا سازگاری بیشتری با خوی دموکرات مآبانه مورد ادعای غربیها دارد، در نطفه خفه کنند.
آنها توانستند با لابی قدرتمندی که شکل گرفته بود سیاستهای خاورمیانهای اسرائیل را تا حدود زیادی به آمریکا دیکته کنند. کلمنت آتلی، نخستوزیر اسبق انگلیس، در کتابی که به سال ۱۹۶۱ در لندن منتشر کرد [۳] مینویسد :« سیاست ایالات متحده در فلسطین را رأی یهودیان و اعانات چند تجارتخانه بزرگ یهودی شکل میدهند»
نفوذ این لابی همزمان با تشکیل رژیم صهیونیستی به شکلی روشن و آشکار بروز کرد. آنها دیگر ابایی نداشتند تا برای رسیدن به خواستههایشان با پرخاش هرآنچه میخواهند را از رؤسای جمهور آمریکا مطالبه کنند. اما این رعب و وحشت در میان یهودیانی که چندان با ایشان همراهی نداشتند جایگاهی نیافت.
از ۳۵ هزار یهودی آمریکایی و کانادایی که با تبلیغ و حمایت آنها در همان سالهای نخستین راهی سرزمینهای اشغالی شدند، تنها ۵۴۰۰ نفر ماندگار شده و بقیه عطای وطن ملی یهود را به لقایش بخشیدند. با این حال آیپک توانست با یاری همراهان مسیحی و افراطیاش بر تفکرات سیاسی دولتمردان آمریکا تأثیرگذار باشد. به لطف فشارهای بیشرمانه آنها بود که رژیم صهیونیستی در سازمان ملل پذیرفتهشد.
جایی برای باجخواهی
مهمترین عرصه فعالیت آیپک، انتخابات ریاستجمهوری آمریکاست. دلارهای صهیونیستی، به همراه حمایت غاطبه یهودیان آمریکایی، در کنار همراهی میلیونها مسیحی افراطی که چشم به دهان امثال «گری فالویل» دوختهاند، نامزدهای ریاستجمهوری آمریکا را واداشته است تا از دوره ترومن به این سو، همواره مجیزگوی این تشکیلات باشند.
ترومن که در سال ۱۹۴۶(پایان جنگ جهانی دوم) خود را در دوره انتخابات در میان حصار و خیمه سنگین لابیهای صهیونیستی مشاهده کردهبود، برای بقای ریاستش در حمایت از آنها در دوره بعدی تردید نکرد، او خطاب به دیپلماتهای عربی که از او حمایت بیشتر میخواستند گفت:« متأسفم آقایان، اما من باید به صدها هزار آدم که در انتظار کامیابی صهیونیسم هستند، پاسخگو باشم. من در میان انتخاب کنندگان خود حتی چند هزار عرب ندارم.» و این به اصلی بیبدیل درمیان رؤسای جمهور بعدی مبدل شد.
آیپک در دوره کندی آنقدر پشتوانه داشت که کلوتزنیک را نزد جان.اف.کندی که در آن زمان سناتور بود و برای رقابتهای ریاست جمهوری آماده میشد بفرستد و رک و پوستکنده به او اعلام کند:« اگر شما چیزی را که ما مایلیم بگویید، میتوانید روی ما حساب کنید، وگرنه من و دوستانم تنها کسانی نخواهیم بود که به شما پشت خواهند کرد.» !!
وقتی کندی در برابر این خواسته تسلیم شد، کلوتزنیک مشاور انتخاباتی او گردید و در ۱۹۶۰، پانصد هزار دلار، که در آن زمان مبلغ قابل ملاحظهای بود، بابت فعالیتهای انتخاباتیاش دریافت کرد. لابی آیپک فعالیت گستردهای را برای انتخاب او انجام داد و علاوه بر آن ۸۰% رأی یهودیان آمریکا نیز به او اختصاص یافت. کندی پس از پیروزی در بهار ۱۹۶۱، در هتل والدرف آستوریای نیویورک چنین به مجیزگویی لابی صهیونیستی پرداخت:
« میدانم که به لطف آرای یهودیان برگزیده شدهام، من انتخاب خویش را به آنان مدیونم، به من بگویید که برای ملت یهود چه باید بکنم!» نکته جالب توجه این بود که یهودیان تنها ۲% از جمعیت آمریکا را تشکیل میدادند، پیدا بود که مسئله چیزی فراتر از آرای یهودیان برای کندی بودهاست؛ در واقع این دلارها بودند که تصویری ملموس از آرزوهای یهودیان صهیونیست را برای کندی، ترومن و سایرین ترسیم کرده بودند، نه رای دو درصد از جمعیت ایالات متحده آمریکا؛ چراکه اگر قرار باشد اینگونه بیندیشیم، سیاهان و سرخ پوستان درصد فوقالعاده بالاتری از جمعیت آمریکا را به خود اختصاص دادهاند، اما هیچگاه مرهون محبت و مهربانی امثال کندی نشده و هنوز هم با آنها به مانند یک شهروند دست چندم برخورد میشود.
جانسون رئیسجمهور بعدی پای را از این هم فراتر گذارد، و با حمایت همه جانبه از رژیم صهیونیستی و در جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷، عملا پردهها را فرو افکند. نیکسون نیز همین مشرب را در پیش گرفت و زمانی که « طرح راجرز» [۴] توسط گلدا مایر (نخستوزیر وقت رژیم صهیونیستی) رد شد، برای اطمینان خاطر صهیونیستها، ۴۵ فانتوم بیشتر به اسرائیل تحویل داد و ۸۰ بمبافکن اسکای هاوک را نیز بر آن افزود. [۵]
در خلال سالهای پس از اشغال فلسطین سطح کمکهای تسلیحاتی، فنی و مالی آمریکا به رژیم صهیونیستی هرساله افزایش داشته است و سران این رژیم در این راستا باید ازلابیهای صهیونیستی آمریکا و به ویژه آیپک ممنون باشند.
پیش به سوی تسلط محض
آیپک از ۱۹۷۵ به حرکتی چشمگیر در عرصه حمایت از رژیم صهیونیستی دست زد. آنها در ماه مه همین سال ۷۶ سناتور را واداشتند تا با امضای یک سند از فورد، رئیسجمهور وقت آمریکا بخواهند تا حمایتهای بیدریغ خود از اسرائیل را افزایش بخشد. رفتار خصمانه آنها با جیمی کارتر نشان داد که آنها در مسیر خواستههایشان با کسی شوخی ندارند.
کارتر به سبب فروختن هواپیماهای F15 به مصر ( در دوره سادات) و آواکس به عربستان سعودی مورد شماتت لابی قرار گرفت [۶]، و در دوره بعد علاوه بر کاستهشدن کمکهای مالی، ۵۵% از آراء یهودیان را نیز از دست داد و در برابر ریگان که با خاصهخرجی شگفتآوری، ۶۰۰ میلیوندلار اعتبار نظامی بلاعوض را به رژیمصهیونیستی اختصاص داده بود، شکست خورد.
حالا دیگر آیپک و لابی صهیونیستها، برای تمامی کسانی که میخواستند نامزد ریاستجمهوری آمریکا باشند مفهوم ویژهای یافتهبود، مفهومی که به آنها میگفت:« برای رسیدن به کرسی مورد نظر اول باید دم آیپک را دید!! » این است که میبینیم در برابر چشمان بهتزده میلیونها آمریکایی، این رئیسجمهور آمریکاست که امنیت یک نیمهکشور پردردسر را، با امنیت سرزمینی وسیع برابر طاق میزند، و این اوباماست که با حضور در اجلاس سالیانه آنها به راه و نظر آنها ادای احترام میکند و در جملاتی عمق نفوذ آیپک را اینگونه ترسیم میکند که:« به خاطر کارآمد بودن «آیپک» در اجرایی کردن مأموریتش، میتوانید منتظر باشید که در چند روز آینده، بسیاری از مقامات برجسته، سخنان فاخری درباره تعهدشان به رابطه آمریکا و اسرائیل بگویند. اما اگر میخواهید تعهد من را بسنجید، نیازی نیست حرفهایم را باور کنید؛ به اعمالم نگاه کنید. چرا که من در طول سه سال گذشته، در مسند ریاستجمهوری آمریکا، تعهدم به اسرائیل را حفظ کردهام.»
او اعمال کرده و نکرده خود را ملتمسانه به رخ طرفداران صهیونیسم میکشد و همچون اسلافش میکوشد تا با جلب رضایت آنها امکان انتخاب مجدد را برای خود فراهم آورد، رضایتی که با به دست آوردنش بیش از ۸۰% رسانههای پرمخاطب آمریکا و میلیونها دلار پول یامفت را در اختیار خواهد داشت.
پی نوشت:
[۱] They dare to speak out
[2] مامور سیا و نویسنده کتاب « کمیته ۳۰۰» که در آن از سازمانی جهانی سخن به میان میآورد که درصدد است دنیا را با پول و زور در اختیار بگیرد؛ برخی این نظریات را توهم توطئه دانسته اند اما نمیتوان از کنار تمام اشارات و کنایات آن با چنین ادعایی گذشت. ن ک به : کولمن، جان – کمیته ۳۰۰ – ترجمه دکتر یحیی شمس – نشر علم
[۳] A Prime Minister remembers ( یک نخستوزیر به یاد میآورد)
[۴] طرحی که در سال ۱۹۷۰ به وسیله ویلیام راجرز وزیر امور خارجه وقت آمریکا برای حل مناقشه صهیونیستها و فلسطینیان ارائه شد. این طرح که بر گرفته از قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت بود ضمن درخواست از کشورهای عربی برای به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی، از سران این رژیم میخواست تا به مفاد قطعنامه وعمل کرده به مرزهای قبلی عقب بنشینند، این طرح تنها به دلیل همین درخواست از سوی رژیم صهیونیستی رد شد.
[۵] گارودی، روژه – تاریخ یک ارتداد – نشر رسا – ص ۲۱۹
[۶] حال آنکه وی از کشورهای یادشده تعهد گرفته بود که این هواپیماها تنها زیر نظر آمریکائیها به پرواز درآیند و پرواز آنها بر روی خاک سوریه، اردن و فلسطین اشغالی ممنوع باشد
جواد نوائیان رودسری/
منبع : رصد