کد خبر: ۴۴۸۸۵
زمان انتشار: ۱۳:۳۸     ۲۱ اسفند ۱۳۹۰
قرار دادن عربستان در مقابل ایران باعث می‌شود تا جبهه‌ی کشورهای اسلامی محافظه کار و مدافع وضع موجود، در برابر کشورهایی که خواهان تغییر وضعیت فعلی و پایان سلطه‌گری آمریکا هستند، تقویت گردد.

برهان، دنیای غرب و در رأس آن ها آمریکا به دنبال قرار دادن عربستان در نوک پیکان حمله غرب علیه ایران هستند. اما کشور ایالات متحده‌ی آمریکا در چه شرایطی قرار دارد که باعث شده دشمنی دیرینه‌ی خود با ایران را از راه عربستان دنبال نماید. چه امری موجب گردیده تا آمریکا باز هم همانند برهه‌هایی در گذشته تلاش نماید تا اهداف خود را از راه متحدان منطقه‌ای و با هزینه‌ی آن‌ها تأمین نماید؟

ایران که تا پیش از وقوع انقلاب اسلامی، متحد قدیمی آمریکا در منطقه محسوب می‌شد، پس از پیروزی انقلاب بزرگ‌ترین معارض ایدئولوژیک آمریکا قلمداد گردید و این تعارض به‌ قدری جدی و عمیق شد که غرب را به سوی اتحاد با بلوک کمونیستی برای مهار کردن ایران در جنگ با عراق سوق داد. چرا که ایران یک نیروی ایدئولوژیک تازه به همراه اهداف و اصول جدید بود، اما غرب هم‌چنان می‌خواست بر اصول کهنه‌ی استعلایی خود پافشاری کند و همین مسأله باعث گردید که هیچ گونه مفاهمه‌ای میان ایدئولوژی انقلابی ایران و ایدئولوژی امپریالیستی آمریکا برقرار نشود. از این رو از همان فردای پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، جهان غرب و در رأس آن ایالات متحده‌ی آمریکا همواره تلاش کرده است تا با بهره‌گیری از ابزارها و شیوه‌های مختلف به مهار ایران پرداخته و به خیال خود به هدف نهایی‌اش که همانا سرنگونی جمهوری اسلامی ایران می‌باشد، نزدیک‌تر گردد.

ایالات متحده‌ی آمریکا در راستای دست‌یابی به هدف واهی یاد شده، یک روز با لیبرال‌های دولت موقت وارد مذاکره می‌شود، روزی به فکر حمله به ایران می‌افتد، زمانی ایران را در محور شرارت قرار می‌دهد؛ روزی دیگر مسأله‌ی هسته‌ای ایران را بهانه می‌کند، در زمانی ایران را ناقض حقوق بشر و مدافع اقدام‌های تروریستی معرفی می‌کند و در هنگامه‌ای دیگر با اعمال تحریم‌های اقتصادی تلاش در پیشبرد اهداف خود دارد، ابزارها و ترفندهایی که تا کنون نتوانسته است ذره‌ای در اراده‌ی پولادین جمهوری اسلامی ایران و پای‌بندی مردم به آرمان‌های انقلاب خللی وارد نماید.

اما در کنار سایر ابزارهای یاد شده، آنچه از مدت‌ها پیش مد نظر آمریکا قرار گرفته و در ماه‌های گذشته با جدیت بیش‌تری دنبال شده است؛ بهره‌گیری از کارت عربستان سعودی در جهت بازی و مقابله با ایران می‌باشد، امری که به اعتقاد کارشناسان و تحلیل‌گران عرصه‌ی روابط بین الملل، می‌تواند ابعاد و تبعات بسیار زیادی داشته باشد. با مد نظر قرار دادن مطالب یاد شده و با اذعان به این که در شرایط فعلی، عربستان سعودی در نوک پیکان حمله‌ی غرب و آمریکا به ایران قرار گرفته و به مثابه مهره‌ی ایالات متحده‌ی آمریکا نقش ایفا می‌کند، در این یادداشت تلاش می‌شود تا در حد امکان از سویی به واکاوی اهداف غرب و آمریکا از جدال با ایران از کانال عربستان پرداخته شده و از سویی دیگر دلایل جذابیت و پتانسیل‌های عربستان برای ایفای این کار ویژه را بررسی نماییم.

 چرایی توسل آمریکا به عربستان در تقابل با ایران

اما کشور ایالات متحده‌ی آمریکا در چه شرایطی قرار دارد که باعث شده دشمنی دیرینه‌ی خود با ایران را از راه عربستان دنبال نماید. چه امری موجب گردیده تا آمریکا باز هم همانند برهه‌هایی در گذشته تلاش نماید تا اهداف خود را از راه متحدان منطقه‌ای و با هزینه‌ی آن‌ها تأمین نماید؟ در این راستا باید توجه داشت که با وقوع موج جدید بحران اقتصادی در آمریکا از سال 2007 میلادی و زمین‌گیر شدن این کشور در عراق و افغانستان و از سوی دیگر با نزدیک شدن به انتخابات ریاست جمهوری در این کشور و اعتراض‌های فزاینده‌ی داخلی در مورد هزینه‌های نظامی گزاف این کشور از جیب مالیات دهندگان آمریکایی و سایر درخواست‌های معترضان جنبش تسخیر وال استریت و از آنجا که در تفکر دولت مردان آمریکایی دشمنی با ایران تعطیل بردار نمی‌باشد، از این رو مجموع شرایط یاد شده در کنار ده‌ها دلیل دیگر باعث گردیده تا در برهه‌ی فعلی ایالات متحده‌ی آمریکا حجم زیادی از تخم مرغ‌های خود را در سبد عربستان جای داده و در جهت تداوم سیاست همیشگی خود که همانا دشمنی با ایران و ایدئولوژی اسلامی است، از این مهره بهره جوید.

به این ترتیب که هر چند در غرب بر سر هزینه‌های بالای تقابل و جنگ ایالات متحده‌ی آمریکا و ناتو با ایران بحث می‌شود، اما اگر چنین جنگی به جای آن که به طور مستقیم توسط ایالات متحده‌ی آمریکا و ناتو صورت گیرد، توسط طرف ثالثی رهبری و اجرا شود، به همان میزان هزینه‌ای که جنگ مستقیم برای غرب به همراه داشت، این جنگ منفعت برای آن‌ها به همراه خواهد آورد.

در واقع اگر یکی از ریشه‌های عدم توان ایالات متحده‌ی آمریکا در مهار بحران مالی خود را بتوان در هزینه‌های متحمل شده توسط وی در عراق و افغانستان جست‌وجو نمود؛ به طور حتم وقوع یک جنگ عظیم در منطقه بین ایران و اعراب، باعث خروج ایالات متحده‌ی آمریکا و حتی اروپا از بحران به وجود آمده خواهد شد. اما سؤالی که در اینجا مطرح می‌شود این است که؛ از آنجا که آمریکا در منطقه‌ی خلیج فارس دارای پایگاه‌ها و متحدان بسیاری می‌باشد چرا بر آن شده است تا این هدف را از راه عربستان دنبال کند؟

چرایی انتخاب عربستان در خط مقدم غرب و آمریکا علیه ایران

اولین و مهم‌ترین دلیلی که باعث شده است تا آمریکا این هدف را به وسیله‌ی عربستان دنبال کند، همانا ایجاد شکاف در بین کشورهای اسلامی و تبدیل آن‌ها به دو دسته از کشورهای محافظه کار و انقلابی می‌باشد؛ به طوری که قرار دادن عربستان در مقابل ایران باعث می‌شود تا جبهه‌ی کشورهای اسلامی محافظه کار و مدافع وضع موجود در برابر کشورهایی که خواهان تغییر وضعیت فعلی و پایان سلطه‌گری آمریکا هستند، تقویت گردد و از آنجا که عربستان سعودی در بین کشورهای عربی جهان تسنن دارای نوعی مرجعیت و جایگاه قابل قبول است، انتخاب این کشور چندان عجیب و غیر منتظره به نظر نمی‌رسد.

از طرف دیگر و از آنجا که تصمیم‌های مهم کشورهای عرب حوزه‌ی خلیج فارس اصولاً با مرجعیت شورای همکاری خلیج فارس اتخاذ می‌شود، از این رو جایگاه عربستان در این شورا و دارا بودن نوعی شیخوخیت در آن نیز می‌تواند در این تصمیم آمریکا و غرب مؤثر باشد. از طرف دیگر از گذشته‌های دور آمریکا و رژیم صهیونیستی تلاش کرده‌اند تا با ایجاد شکاف و دشمنی در بین کشورهای عربی و ایران و به راه انداختن جنگ عرب و عجم، از شکل‌گیری یک جبهه‌ی واحد در بین کشورهای اسلامی در مقابل اسراییل ممانعت به عمل آورند و جدال بین کشورهای اسلامی و اسراییل را به نبرد بین ایران و رژیم صهیونیستی تقلیل دهند.

 چرایی ورود عربستان به بازی ایران و آمریکا

اما در کنار عوامل یاد شده، عربستان سعودی نیز در شرایطی قرار دارد که این کشور را با آغوش باز پذیرای این نقش کرده است. مهم‌ترین بستر همانا وقوع بیداری اسلامی در منطقه و شکل‌گیری نطفه‌های آن در عربستان است، به گونه‌ای که اعتراض‌های مردمی در عربستان برضد رژیم آل‌سعود و الگو گیری آن از جمهوری اسلامی ایران از یک‌سو؛ و حمایت معنوی ایران از شیعیان معترض در عربستان و ترس آل‌سعود از تبدیل شدن جمهوری اسلامی به مثابه یک الگوی موفق در میان سایر کشورهای اسلامی از سوی دیگر، عربستان را در پذیرش این نقش مشتاق نموده است.

در عین حال نباید متزلزل شدن پایه‌های حکومت آل‌سعود و استمداد از دولت‌های غربی و تقاضای مساعدت از آن‌ها برای محافظت از دیکتاتوری ظالمانه‌ی خود را نادیده گرفت؛ چرا که جنگ قدرت در خاندان سلطنتی و نامبهم بودن سرنوشت قدرت پس از «ملک عبدالله» از یک‌سو و افزایش شکاف‌ها در محافل مذهبی عربستان و وجود نابرابری‌های اجتماعی از سویی دیگر، که باعث شکل‌گیری اعتراض‌ها و ناآرامی‌ها در این کشور شده است، نیز مزید بر علت است که عربستان سعودی در جهت رسیدن به نوعی انسجام داخلی از راه معطوف کردن توجهات به یک درگیری خارجی و تبدیل شدن به نوک پیکان حمله‌ی غرب به ایران، پذیرای پیشنهاد ایالات متحده باشد.

از جهت دیگر نیز همان گونه که از ماه‌ها قبل شاهد آن هستیم با شکل‌گیری جنبش تسخیر وال استریت در آمریکا که یکی از مهم‌ترین خواسته‌های آن کاستن از هزینه‌های نظامی آمریکا و پایان دادن به جنگ طلبی‌های این کشور می‌باشد- به گونه‌ای که در اجلاس سالانه‌ی آیپک که از 4 تا 6 مارس 2012م. در نیویورک برگزار شد، از یک‌سو آیپک خواهان تسریع در حمله به ایران شده و از سوی دیگر شاخه‌ای از جنبش تسخیر وال استریت با عنوان جنبش تسخیر آیپک به شدت مخالفت خود را با حمله به ایران اعلام کرده است و از طرف دیگر «اوباما» در جهت ابقای ریاست جمهوری خود برای یک دوره‌ی دیگر باید در جهت خواست آیپک حرکت نماید- از این رو مجموع این شرایط اوباما و آمریکا را واداشته است تا به دنبال راهی باشند تا همزمان حمله به ایران و پاسخ‌گویی به خواست معترضان را دنبال کنند؛ به این ترتیب که با واگذاری این مسؤولیت به یک طرف ثالث خود از خارج گود به مدیریت آن بپردازند.

اما در عین حال نباید از تلاش غرب برای تبدیل تقابل غرب با شرق، به تقابل شرق سنی با شرق شیعه نیز غافل ماند، به گونه‌ای که آمریکا درصدد است تا با ایجاد شکاف و تفرقه در بین کشورهای اسلامی، با هزینه کشورهای اسلامی به ایران ضربه بزند و در نهایت خود جریان امور را در دست بگیرد. همین طور مروری بر تاریخ روابط بین الملل نشان می‌دهد که کشورهای مسلط در زمان قرار گرفتن هژمون در سراشیبی انحطاط و لزوم جایگزین کردن آن با یک قدرت تازه نفس، این مهم را از راه ایجاد جنگ پیگیری می‌کنند؛ هر چند که تجربه ثابت کرده است که ضرورتی ندارد این جنگ لزوماً میان قدرت‌های مسلط سیستم بین الملل به وقوع پیوندد.

به گونه‌ای که با شکل‌گیری جنگ جهانی اول امپراطوری عثمانی از سیستم حذف گردید و در جنگ جهانی دوم نیز علی‌رغم این‌که آمریکا و انگلستان در یک جبهه و در کنار هم با آلمان هیتلری و هم پیمانانش می‌جنگیدند، اما نتیجه‌ی جنگ به این صورت رقم خورد که قدرت به طور مسالمت آمیز از انگلستان به آمریکا منتقل گردید و در زمان حاضر که آمریکا به دلایل مختلف قادر به تأمین هزینه‌های امنیت در مناطق مختلف و فراهم آوردن امکان موج سواری دیگر کشورها نمی‌باشد، از این رو ایجاد جنگ بین ایران و عربستان می‌تواند آغازگر دوره‌ای جدید در نظام بین الملل و این بار احتمالاً با سرمداری چین و یا چین- هند به طور مشترک باشد. این نظر هر چند ممکن است بسیار غریب و غیر ممکن به نظر برسد؛ اما نگاه واقع بینانه به وضعیت فعلی ایالات متحده و باور به این که آمریکا واقعاً با مشکلات فراوانی در حوزه‌ی داخلی و عرصه‌ی خارجی روبه‌رو می‌باشد، می‌تواند این گزینه را نیز دارای ارزش تحلیلی نماید.

پیامدهای تبدیل شدن عربستان به مهره غرب برای این کشور

اما در هر صورت و ورای مباحث ذکر شده در بالا از یک‌سو؛ و تردید جدی در توانایی و قدرت عربستان سعودی حتی با وجود حمایت غرب، برای مقابله با ایران اسلامی از سویی دیگر، ایفای این نقش از سوی عربستان ضمن تحمیل هزینه‌های سنگین بر این کشور، با دامن زدن به وابستگی هر چه بیش‌تر این کشور به آمریکا و کاستن از مشروعیت داخلی آن می‌تواند سرنوشتی همانند رژیم «محمدرضا شاه» پهلوی را برای خاندان آل‌سعود به ارمغان آورد و مهم‌تر از این امر، وارد شدن عربستان به این بازی می‌تواند ضمن ایجاد چالش‌های جدید در جامعه‌ی اسلامی و فراهم آوردن فرصت برای بهره‌برداری غرب از این مسأله و با توجه به دشمنی دیرینه‌ی غرب با جهان اسلام، در نهایت عربستان را به قربانی بزرگ این کشمکش تبدیل نماید.

بنابراین در شرایطی که آمریکا و کشورهای غربی در طی چندین دهه دشمنی و عداوت خود با ایران، نتوانسته‌اند به اهداف واهی و پلید خود دست یابند، آیا پذیرش این نقش از سوی عربستان در شرایطی که این کشور با اعتراض‌ها و مشکلات بی‌شماری در عرصه‌ی داخلی روبه‌رو می‌باشد، نتیجه‌ای جز تسریع افول خاندان آل‌سعود در پی خواهد داشت؟

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها