به گزارش پایگاه 598، روزنامه ایران نوشت: نمای هر ساختمان یک ساز میزند؛ یکی به سبک گوتیک درآورده، یکی به سبک ایرانباستان و سربازان هخامنشی، یکی سنگ مرمر و گرانیت، یکی آجر اخرایی و یکی هم نمای پیشساخته به شکل مقبره حافظ.
این شلختگی و سرگردانی فقط به معماری و نما ختم نمیشود و در درون برخی از خانهها هم میشود نشانههایی از آن یافت؛ پردههای رومی و مبل ترکیهای و تابلوی ارزانقیمتی از نقاشی آبستره.
چای لاهیجان را در چایساز مالزیایی دم میکنیم و در لیوانهای فرانسوی مینوشیم. برنج را در قابلمه مسی و خورش را در قابلمه تفلون آلمانی بار میگذاریم. آیا این موضوع در خلقیات ماهم دیده میشود؟ قاعدتاً بله. ما یک جاهایی از آن طرف غرب میافتیم و یک جاهایی از این طرف شرق. دقیقاً سبک زندگی ما چیست و با کدام معیاری قابل سنجش است؟
چطور میشود معجونی از همه فرهنگها ساخت؟ چطور میتوانیم با این همه آشفتگی احساس راحتی کنیم؟ چطور میشود موقع شوهر دادن دختر یک جور رفتار کرد و موقع زن گرفتن برای پسر یک جور دیگر؟ آیا میشود با همه المانهای فرهنگی و خلقیات و رفتارهای اجتماعی نه مطابق الگوهای ریشهدار بلکه به شکل یک مد روز عمل کرد؟
دکتر مجید صفارینیا، روانشناس اجتماعی در این باره چنین میگوید: «متأسفانه این پدیده سرگشتگی یا سردرگمی هویت، سالهای سال است دامنگیر جامعه ایرانی شده که معمولاً در کشورهای درحال توسعه و در مرحلهگذار اتفاق میافتد.
حتی برخی از کشورهای شرقی هم دچار چنین سرگشتگی هستند ولی در جامعه ما این پدیده رشد قابل توجهی داشته و باید برای آن چارهای اندیشید.ما نتوانستهایم از سنت، قهرمانان ملی و اساطیری، فرهنگهای مختلف طوایف مختلف بهره بگیریم و آنها را رشد بدهیم تا نسلهایی که متولد میشوند با فرهنگ ایرانی آشنا شوند و نتیجهاش میشود زندگی با معیار تلفیقی غربی- اسلامی- ایرانی!
برای شما مثالی میزنم؛ در کشور ژاپن اگر کسی با لباس ملی یا همان کیمونو تردد کند از پرداخت پول بلیت ناوگان حمل و نقل عمومی معاف میشود و این بدان معناست که برای تقویت فرهنگشان مردم تشویق میشوند. اما نکتهای که مغفول مانده این است که مردم ما به دلایل مختلف اجتماعی و اقتصادی در طول سالهای گذشته و همین طور بهدلیل محروم بودن از نشاط اجتماعی بهدنبال سرگرم شدن هستند.
حالا این سرگرمی نوع مبل باشد یا نمای ساختمان فرقی نمیکند. بحرانهای مختلف منجر به تغییرات ناملموس فرهنگی شده و باید برای آن کاری کنیم ولی چیزی که من میبینم این است که هیچکدام از مسئولان، هم و غمی برای این مسأله ندارند.»
دکتر احمد عابدی، جامعهشناسی که در مسائل فرهنگی تحقیق میکند معتقد است ایران بهدلیل اینکه دروازه شرق و غرب بوده و دارای فرهنگ و سننی غنی است، حتی پس از تاخت و تازهای مختلف دستخوش تغییر عمده نشده که هیچ بلکه توانسته فرهنگش را بر فرهنگ مهاجمان غالب کند.
او ادامه میدهد: «درحال حاضر بحران هویت کنونی کشور ناشی از بیهویتی نیست بلکه ناشی از بلاتکلیفی در یک فضای چندهویتی است. متأسفانه جامعه ما بر پایههای لرزانی از سه هویت ایرانی، اسلامی و غربی ایستاده و در هیچ یک عمیق نشده و با هر جریان یا فشاری به سمت یکی از این سه میرود و از آن دو دور میشود. ریشه افراط هم در همین نگرشهای سطحی نهفته است.
در کنار همه اینها، چندی است «جهانیشدن» نیز با امواج سهمگین خود پیش میآید تا بر بحران هویت ما زخمی دیگر وارد کند. گسترش ارتباطات و گردش آزاد اطلاعات در جهان، باعث شده مرز بین کشورها هم به مرور از میان برداشته شود. فضای جهانی امروز، بستر نوین پر از چالش و فرصتی است که در آن، هویت فرهنگی تمامی ملل در معرض تغییرات شگرف قرار گرفته است.
بعضی از فرهنگهای قدرتمندتر به سایر فرهنگها حملهور شدهاند البته نه با رویکرد تعمدی و خصمانه تهاجم فرهنگی، بلکه برای تصاحب بازارهای فرهنگی و رشد اقتصاد فرهنگیشان و برخی دیگر هم مثل ما حالت تدافعی به خود گرفتهاند و هر از گاهی تسلیم فرهنگهای مختلف میشوند که نمونههای آن را در ملاک و معیار زندگی مردم میبینیم.»
مسأله همچنان این است که جامعه ایرانی دقیقاً از چه سبک و سیاقی برای زندگی بهره میبرد؟ دوست دارد نمای خانهاش سبک گوتیک باشد، فرش زیرپایش دستباف ایرانی و مبلهایش ترکیهای باشد یا ایتالیایی؟ آیا ژاپنی کیمونو پوشی سراغ دارید کلاه باراتایی سرش بگذارد و آبگوشت ایرانی بخورد؟