پایگاه 598: «عَلی بَرَکَة الله» که فارسی زبان ها برای سهولت و نداشتن «تاء مربوطه» در رسم الخط، کلمه «بَرَکَة» آن را با حرف«ت» (مفتوحه) و به شکل« برکت» می نویسند در «سنت نبوی»(ص) از جمله اذکار و عباراتی معنوی به شمار می رفته که جهت خوش یُمنی ، فزونی و زیادت در کارها بیان می شده است.[1]
اما در طول تاریخ، برخی افراد ستمگر و جنایت پیشه نیز در لباس اسلام و معنویت و پیشبرد مقاصد شیطانی خود از این عبارت استفاده کرده اند که جز تباهی، ریاکاری، فتنه انگیزی و ستم پیشگی چیزی در برنداشته است و در این فرصت تنها به چند نمونه در ادامه اشاره می شود:
1- «معاویه» (م.60 ق.) خلیفه معروف «اُمَویان» و از دشمنان سر سخت و ناجوانمرد حضرت امیر مومنان علی(ع) و در اصل قاتل واقعی امام حسن مجتبی(ع) وکُشنده بسیاری از محبان و شیعیان امام علی(ع) در آن عصر، روزی به یکی از سرداران جنایتکار خود به نام «سُفیان بن عوف غامِدی»(م.52ق.) دستور عزیمت به جنگ داد و به وی گفت:
«سِر على بركة اللّه!»
( حرکت کن عَلی بَرَکَت الله!)
او نیز رهسپار شد و در سرزمین «رومیان» به هلاکت رسید.[2]
معاویه همچنین در فتنه قتل «عثمان»(سومین خلیفه سیاسی مسلمانان) یکی از یاران خود و به عبارتی یکی از دشمنان و مخالفان امام علی(ع) را به نام «عبدالله بن عامِر حَضرَمی»(م.59 ق.) را به شهر «بصره» فرستاد تا قتل عثمان را در نزد مردم و بزرگان آنجا به گردن امام علی(ع) بیاندازد لذا قبل از سفر و عزیمت بدو گفت:
«يا ابن الحضرمی سِر على برکة الله الي أهل البصرة!»
(ای پسر حَضرَمی به سوی مردم بصره حرکت کن علی برکت الله!)[3]
و نیز معاویه در ایام بیعت گرفتن مردم با خود و همچنین چانه زدن ها با امام علی(ع) بر سر خلافت برخی مناطق بلاد اسلامی در صورت بیعت با ایشان،نامه ای به جهت مشاوره و حمایت هر چه بیشتر خود به «عَمرو عاص»(م.43 ق.) نوشت که در آن زمان در « فلسطین» زندگی می کرد زیرا می دانست که او هم حیله گر است و هم دشمنی و کینه توزی شدیدی نسبت به امام علی(ع) دارد لذا در بخشی از آن نامه خطاب به عمرو عاص آورد:
«فاقدم على بركة اللّه!»
(پس [در زمینه حمایت و مشاوره در امر بیعت مردم با من و همچنین جلوگیری از نفوذ و قدرت علی(ع) علیه من] اقدام کن علی برکت الله!) [4]
2- «یزید پسر معاویه» (م.64 ق.) خلیفه ستمگر و معروف اموی که قاتل اصلی امام حسین(ع) و اصحاب گرامی ایشان در فاجعه جانسوز «کربلا» بود،روزی یارانش از وی پرسیدند طبق چه نشانه و علامتی متوجه شویم که دیگر نمی خواهی در نزد تو حضور داشته باشیم و در کنارت بنشینیم؟ یزید در پاسخ گفت:
«إذا قلت على بركة اللّه!»
(زمانی که گفتم علی برکت الله)[5]
یزید همچنین یکی از سرداران خونخوار و سفاک خود به نام «مُسلِم بن عُقبَه»(م.63 ق.)را برای قتل عام مردم«مدینه» فرستاد که او آن جا را به خاک و خون کشید و قبل از عزیمت،یزید به او گفت :
«فسِر على بركة الله»
(پس رهسپار شو علی برکت الله!)[6]
۳_«حَجّاج بن یوسف ثَقَفی» از دشمنان قسم خورده شیعیان بود و بسیاری از آنان را در عراق شکنجه و همچنین به قتل رساند، زمانی که به مدینه و مکه لشگرکشی کرد تا «ابن زُبَیر» (م.۷۳ق.) از مخالفان بنی امیه و دشمن امام علی (ع) در جنگ جمل را شکست دهد، ابن زبیر به سپاهیان خود گفت:
«احملوا علی برکة الله!»
(حمله کنید علی برکت الله) [۷]
4- «وَلید بن عبدالملک بن مَروان» ششمین خلیفه از سلسله امویان (تیره بنی مروان) و از قاتلان و چهره های خونخوار و جنایتکار در تاریخ اسلام است که تا سال 96 ق. خلیفه مسلمانان بود. این شخص جنایت پیشه، قاتل اصلی امام سجاد(ع) نیز به شمار می رود. بعد از آن که پدرش «عبدالملک بن مروان»(م.86 ق.) هلاک شد، بالای منبر رفت و بعد از حمد و ثنای خداوند،مردم را به خلافت خود بر مسلمانان فراخواند و گفت :
«انهضوا فبايعوا على بركة اللّه!»
(برخیزید و آنگاه[با من] بیعت کنید علی برکت الله!)[8]
5- «منصور»(م.158 ق.)دومین خلیفه جنایتکار و ستم پیشه «عباسیان» بود که در دوران خلافت او بسیاری از شیعیان اهل بیت(ع) به شکل های فجیع به قتل رسیدند و در واقع وی قاتل اصلی امام صادق(ع) نیز محسوب می شود.منصور عباسی،پایتخت خلافت اسلامی را به شهر «بغداد»انتقال داد و زیر بنای آن و امکانات مورد نظر را جهت این مرکزیت فراهم نمود.وی در زمانی که به افتتاح اولیه پایتخت آمده بود، بعد از یادکرد نام خدا و سپاسگزاری و بیان این که زمین به خواست خدا به هر بنده ای که بخواهد به ارث می رسد و عاقبت نیک مختص اهل تقوا است، آنگاه گفت:
«ابنوا على بركة اللّه!»
[این پایتخت(بغداد)] را بنا کنید علی برکت الله![9]
نویسنده و محقق: سید مرتضی میرسراجی(دانشجوی دکترای تخصصی الهیات و معارف اسلامی،علوم قرآن و حدیث)
پی نوشت
[1] المحاسن، ج 2، ص 354،المسترشد، ص 464،الطرائف، ج 1، ص 146و ... .
[2] الاخبار الموفقیات، ص 114.
[3] الغارات، ج 2 ،ص 258.
[4] جمهرة رسائل العرب ، ج 1، ص 343 و الامامة و السیاسة، ج 1 ،ص 115.
[5] العقد الفرید، ج 2، ص 5.
[6] الامامة و السیاسة، ج ،1 ص 231.
[7] تاریخ الموصل، ج ،1 ص 129.
[8] البیان و التبیین، ج 1، ص 321.
[9] البدایة و النهایة، ج 10، ص 97.