فارس، نمایندگان مجلس شورای اسلامی در روز دوشنبه 15 اسفندماه به بررسی مواد مراعا مانده از لایحه حمایت خانواده پرداخته و ماده 22 این لایحه را که یکی از مواد جنجالی لایحه مذکور بود را برسی و تصویب کردند.
وکلای ملت در ماده 22 مقرر کردند که نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران در جهت استحکام نظام خانواده از نکاح دائم حمایت میکند و نکاح موقت نیز با لحاظ شرایطی ذیل الزامی است.
1- بار دار شدن زوجه
2- توافق طرفین
3- شرایط ضمن عقد
نمایندگان مجلس شورای اسلامی همچنین در تبصره ذیل این ماده مصوبه کردند که ثبت نکاح موقت باید در دفاتر اسناد رسمی ازدواج و یا ازدواج و طلاق و با آئین نامهای که بعداً تصویب خواهد شد، به ثبت برسد.
باید توجه داشت که در ماده 22 لایحه جدید نکاح موقت نیز تابع موازین شرعی و مقررات قانون مدنی است، چرا که پیش از این، در صورت بچهدار شدن زوجه از ازدواج موقت، او برای الحاق بچه به پدر باید انجام نکاح موقت را اثبات میکرد، اما با قانون جدید این مساله الزامی و به لحاظ حقوقی مساله مقداری منظمتر شده است، در این مورد خاص میتوان گفت این قانون به نفع زن محسوب میشود.
البته با قانون جدید، اگر یک زوج ازدواج موقت خود را ثبت نکرده باشند، میتوانند با استناد به این قانون البته در صورتی که زن خالی از موانع نکاح (باکره نبودن، نداشتن شوهر، پایان مدت زمان عده) باشد، در صورتی که مورد بازخواست قانون قرار گیرند، به صرف اعلام زوجین ادعای آن قابلپذیرش است، نکته مهم دیگر در این رابطه این است که برخی عنوان میکنند که فرزندان حاصل از ازدواج موقت از پدران خود ارثی نمیبرند، در صورتی که قانون حق دریافت ارث را برای فرزندان حاصل از ازدواج موقت قایل شده و در کنار دریافت ارث، اثبات پدر نیز با طی شدن مراحل قانونی در محاکم قضایی قابل پیگیری است.
حال با این توضیحات بر آن شدیم که به بررسی چالشها و آسیبهای ازدواج موقت یا همان متعه و چند همسری در جامعه اسلامی بپردازیم، به همین منظور با حجتالاسلام والمسلمین «حمید احمدی جلفائی» پژوهشگر مؤسسه دارالحدیث که به تازگی کتابی درباره «متعه» تألیف کرده است، گفتوگو کردیم که مشروح آن در پی میآید:
نمیتوان اصل قضیه ازدواج موقت را منکر شد
* ازدواج موقت و چند همسری در اسلام و ایران از چه جایگاهی برخوردار است؟
- موضوع ازدواج موقت و چند همسری در اسلام، موضوعی بسیار حساس است و متأسفانه در این زمینه از دیرباز افراط و تفریطها و سوء استفادههای بسیاری صورت گرفته است.
بنده قبل از هر چیز در اینجا از همه کسانی که بحث بنده را میخوانند، تقاضا دارم تا آخر بحث حوصله کرده و از هرگونه قضاوت عجولانه پرهیز کنند.
در ابتدا به عنوان مقدمه عرض میکنم، سنت ازدواج موقت یا متعه در اسلام از یک طرف به عنوان یکی از سنتهای بسیار دقیق و کارشناسی شده اسلامی است و نمیتوان اصل آن را به هیچ وجه در اسلام انکار کرد، چون آیات و روایات بسیار زیادی داریم که بر جواز این مسئله حکم دادهاند و از طرف دیگر به عقل، تجربه و نیز مطابق برخی روایات اسلامی توسعه بدون لحاظ شرایط و قیدهای لازم و مهندسی متناسب با آن موجب پیدایش برخی آفات و پیامدهای اجتماعی و به ویژه خانوادگی خواهد شد.
بنابراین این بحث، بحث بسیار دقیقی را می طلبد و متناسب با آن فهم جامعه اسلامی و قانون گذاران نیز بایستی از آن دقیق باشد.
ازدواج موقت و چند همسری در جهت حفظ حقوق مردان و زنان است
نکته نخست اینکه؛ با توجه به عموم روایات اسلامی و آیات قرآن به این عقیده رسیدهام که از نظر اسلام سنتهایی مثل ازدواج موقت و یا سنت چند همسری با رعایت محدوده و شرایط و قیود آن سنتهایی هستند که کاملاً در جهت دفاع از حقوق زنان و مردان و به ویژه در جهت حفظ ارکان خانواده ترسیم شدهاند، منتها اگر اصول، شرایط و قیود لازم مورد رعایت قرار نگیرند، بدیهی است که در این صورت علاوه بر اینکه آثار و برکاتی که شارع از ترکیب این دو سنت در نظر داشته، حاصل نخواهد شد، بلکه عواقب و پیامدهای وخیمی نیز در ابعاد فردی و اجتماعی گریبانگیر جامعه خواهد شد.
نکته دوم اینکه؛ وقتی ما با یک موضوع بسیار حساسی مثل ازدواج موقت یا متعه سر و کار داریم، بدیهی است که نمیتوانیم در مورد این مسئله فقط با تمسک به آیات و روایات و بدون پویایی لازم و درک مشخصههای زمان و مکان و فرهنگهای متعدد نظریهپردازی کنیم، بلکه در این زمینه باید بررسیهای فقهی با بررسیهای حقوقی، اجتماعی، روانشناسی، جامعه شناسی و غیره همراه باشد.
اولویت اسلام ازدواج دائم و تکهمسری است
مسئله دیگر این که ما باید اعتراف کنیم که در زمینه نظریهپردازی و پژوهش در مورد برخی از موضوعات فرهنگی که مهمترین آنها ازدواج موقت و چند همسری در اسلام است، محققین ما تلاش کافی در این زمینه را به خرج ندادند، چرا که ما همچنان در این زمینه شاهد پراکندهگوییها، تعارضها و ناهمسانیهای دامنه داری در بخشهای مختلف اداری، حقوقی و ترویجی هستیم، از این رو، این رسالت همه محققین است که در این زمینه به صورت گروهی از قشرهای مختلف حقوقی، فقهی و علوم اجتماعی بیایند، بنشینند و پس از بررسیهای لازم به نظریههای متعادل و قابل تزریق به جامعه دست یافته و به جوامع اسلامی ارائه دهند.
بنده در این مجال سعی میکنم تا متناسب با وسع و تلاش علمی خود به یک سری یافتههایی که حاصل مطالعه چندین ساله است، اشارههایی داشته باشم.
اولین نکتهای که در این جا قابل پردازش است، اینکه علی رغم برخی نظریهپردازان داخلی و خارجی که اسلام را به عدم پافشاری در وفاداری در کانون خانواده متهم نمودهاند، آن چه که از مطالعه مجموع آیات و روایات اسلامی در زمینه خانواده و به ویژه بازکاوی حکمتها، فلسفهها، موارد آسیب شناسی و شرایط خاص ازدواج دائم و ازدواج موقت و چند همسری در اسلام فهمیده میشود، این است که از نظر اسلام بهترین مدل بهرهبرداری از عنصر شهوت و عشق مجازی و یا ازدواج و تشکیل خانواده و نیز کم آسیبترین آنها، همان ازدواج دائم تک همسری است؛ یعنی به عبارتی دیگر عشق انحصاری زن و مرد نسبت به همدیگر که با وفاداری همیشگی همراه باشد.
سنت متعه جزو سنتهای جبرانی و تکمیلی است
چند قرینه روایی در این باره عرض میکنم که مطلوبیت این مساله را از منظر اسلام روشن میکند و نشان میدهد که طرحریزی سنتهایی مثل ازدواج موقت و یا چند همسری در اسلام تنها به عنوان سنتهای جبرانی، جانبی و تکمیلی هستند و اصل اساسی همان است که عرض شد.
اولین قرینه این که خود اهل بیت علیهمالسلام در برخی روایات، برخی از اصحاب خودشان را از متعه نهی کردهاند، بنابراین ما بایستی این روایات را هم در کنار روایاتی که ازدواج متعه و چند همسری را تشویق میکنند، ببینیم. از آن جمله در کتاب «کافی» آمده است که معصوم(ع) در جواب برخی اصحاب که عرض کردهاند، ما میخواهیم متعه یا ازدواج موقت انجام دهیم، فرموده است: «شما دیگر چرا!، شما که همسرتان خوب و سالم است»، از مفهوم این بیان امام(ع) کاملاً واضح میشود که ازدواج موقت حکم جبرانی و جانبی دارد و مقید به یک شرایط خاصی است، که البته قبول داریم که شرع احراز این شرایط را به عهده خود مکلف نهاده و نیز برخی مسائل فردی همچون نیاز شدید شهوانی و یا عدم تناسب جنسی با همسران دایم و مانند آن را در این ضرورتها درک کرده است.
عشق اول از نظر اسلام اهمیت و حرمت ویژهای دارد
قرینه دیگر آن که در روایات اسلامی یکی از مسائلی که مورد ستایش قرار گرفته و به عنوان یکی از موهبات خوشبختی و آسایش مردان معرفی شده، قلت عیال و تعداد خانواده معرفی شده و در واقع به این اصل طبیعی اشاره شده که هر چه عیال مرد بیشتر شود، از آسایش او کاسته میشود.
یکی دیگر از مؤیدات این است که اهل بیت علیهمالسلام معمولاً تا زمانی که عشق اولشان در قید حیات بودند، کسی را متعه نمیکردند و یا به دنبال همسر مجدد نبودند، به عنوان مثال در روایات داریم تا زمانی که حضرت خدیجه سلام الله علیها در قید حیات بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم هیچ زن دیگری را برنگزیدند، با توجه به اینکه ازدواجهای خود اهلبیت علیهمالسلام از حکمتهای بسیار بلندی برخوردار بودند، همچنین حضرت علی علیهالسلام تا زمانی که حضرت فاطمه علیهاالسلام زنده بودند، ازدواج دیگری نکردند، حتی متعه دیگری را انجام ندادند، این نشان میدهد که عشق اول از نظر اسلام اهمیت و حرمت ویژهای دارد.
قرینه دیگر سیاق خود آیهای است که چند همسری را جایز شمرده شده است، از ابتدای آیه سوم سوره «نساء» که فرموده «وَ إِنْ خِفْتُمْ أَلاّ تُقْسِطُوا فِی الْیتامى...» فهمیده میشود که حکمت اصلی جایز شدن چند همسری در این آیه شریفه بحث سرپرستی یتیمان است و میفرماید اگر میترسید در مورد یتیمان جامعه که در آن زمان به خاطر جنگهای زیادی زنانی بیوه شده بودند و شوهرانشان را از دست داده بودند و سرپرستی نداشتند، این که در مورد آنها کوتاهی کنید ، مادر آنها را به همسری بگیرید تا به یتیمهای آنها خوب برسید، یعنی از این آیه شریفه فهمیده میشود که اصلاً دلیل نزول این آیه شریفه سرپرستی از یتیمان است که به عنوان یک ضرورت در جامعه آن زمان حاکم بوده است.
ازدواج مجدد منوط به رعایت قید «عدالت» است
مسئله مهم دیگر در ضمن این آیه شریفه اینکه اسلام ازدواج مجدد را مقید کرده، به قید بسیار مهم و پر محتوایی به نام عدالت که دغدغه آن خواه ناخواه دامنه این مساله را محدود می کند.میفرماید: «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً»؛ «اگر میترسید که بین زنان عدالت برقرار کنید به یک نفر اکتفا کنید».
با این که در صدر اسلام شرایط و پیش نیازهای ازدواج مجدد از لحاظ شرع، به خاطر ازیاد نسل مؤمنان و سرپرستی زنان بیوه و یتیمان محقق بوده و کاملاً نیاز به متعه و چند همسری دیده میشد، لذا با وجود این، آیه شریفه یک قید بسیار مهمی را پیش پای مؤمنان میگذارد و آن اینکه اگر نتوانید عدالت را رعایت کنید، تن به این کار ندهید.
پس با نتیجه به همه اینها و قرائن دیگر به جرأت این نظریه را میتوانیم، مطرح کنیم که بهترین مدل ازدواج و خانواده و کم چالشترین و کم آسیبترین ازدواجها در اسلام، همان ازدواج دائم و تک همسری است.
حمایت از بیوهزنان و یتیمان ملاک اصلی اسلام برای ازدواج موقت یا چند همسری است
* این سوال مطرح میشود که چرا اسلام سنت ازدواج موقت و چند همسری را جایز شمرده است، آیا به راستی به نفع بانوان است؟ چه حکمتهایی مدنظر اسلام بوده است؟
ـ سنت ازدواج موقت و جواز چند همسری در اسلام با حفظ شرایط و قیدهایی که اسلام گذاشته است، هم در جهت دفاع از حقوق زنان و هم در جهت دفاع از حقوق مردان است.
در کل حکمتهای تشریع این سنتها 3 دسته هستند:
1. یک دسته حکمتهای کلان اجتماعی است که به مهار فساد جنسی حاصل از فشار بنبستهای ارضای جنسی در برخی شرایط خاص بر میگردد و این شرایط را بعداً عرض میکنم؛ یعنی اسلام به خاطر اینکه گاهی زن یا مرد در شرایط بنبست ارضای جنسی در جامعه قرار میگیرد که با نبود این سنتها، به سراغ حرام و مفسدههای دیگر میرود، این نوع زمینههای بهرهبرداری جنسی را وضع کرده است، یعنی حمایت از کسانی مخصوصاً از جوانانی که از شرایط کافی برای ارضای سالم نیاز جنسی برخوردار نیستند.
و یا در یک شرایط خاص که ازیاد نسل مؤمنان ضروری میشود و جامعه اسلامی با کمبود جمعیت مواجه است، اسلام در این مواقع از این اهرم و ابزار در جهت ازیاد نسل مؤمنان استفاده میکند، کما اینکه مهمترین حکمت ازدواج متعدد مسلمانان درصدد اسلام به این قصه بر میگردد، چون در هر جنگی هزاران نفر کشته میشدند و آمار مسلمانانها کاهش پیدا میکرد، از این جهت اهل بیت علیهمالسلام تأکید داشتند، تا با حفظ شرایط، ازدواج موقت یا چند همسری بسیار صورت بگیرد.
اهمیت این مساله امروزه در ارتباط با برخی کشورها بیشتر روشن میشود، آن گاه که میشنویم، کشوری مثل «روسیه» چند سال پیش با کمترین رشد جمعیت روبرو شده بود و مجبور بود حتی پناهندگان جنسی را بپذیرد.
و حکمت کلان دیگر حمایت از یتیمان است که عرض شد، وقتی به دلایلی آمار بیوه زنان افزایش پیدا کرد، بچههای آنها یتیم هستند و از لحاظ اقتصادی و اجتماعی نیاز به یک سرپرست و یک حامی دارند و در چنین شرایطی سنتهای مذکور بهترین گزینه هستند.
ازدواج موقت راهی برای زنان ناامید از عشق دائمی است
2. دسته دوم حکمتهایی هستند که در جهت دفاع از حقوق قشرهایی معین از زنان در نظر گرفته شدهاند که نخستین آن ها حمایت از بیوه زنان جامعه میباشد و آنها را هم از لحاظ اقتصادی و هم اجتماعی و هم جنسی و عاطفی به بهترین شیوه مورد حمایت قرار میدهد.
یا قشر دوم، زنان ناامید از عشق دائمی یا انحصاری هستند که در هر جامعهای به خاطر برخورداری از یک سری عیوب و کمبودهای جسمانی و یا روحی و روانی از یافتن زوج دائمی نا امید هستند، مثل زنانی که از لحاظ جسمی مشکلاتی دارند یا معلول هستند یا از لحاظ زیبایی در یک شرایط بسیار پایینی هستند و یا کسانی که سن ازدواج آنها گذشته و از یافتن عشق دائمی ناامید شدهاند، بدیهی است که برای چنین زنانی یافتن زوج موقت یا همسردار، به نسبت راحتتر است و شانس بیشتری در آن دارند، لذا اسلام برای حمایت از این دسته زنان در شرایط خاص و با حفظ قیود و شرایط خاص این سنتها را پایهریزی کرده است.
قشر دیگر، زنان شوهرداری هستند که به دلایلی از امور شوهرداری و اشباع جنسی و عاطفی شوهران خود ناتوان هستند و خود نیز به عجز خود اعتراف دارند و به همان خاطر شوهران آنها در معرض فتنهها قرار گرفتهاند و بعضی از این دسته زنان همواره در عذاب وجدان معذبند و حتی حاضرند خود پا پیش گذاشته و برای شوهرانشان نیروی جبرانی پیدا کنند و به خاطر عجزی که دارند، زندگیشان از هم نپاشد و یا فرزندان آنها آسیب نبینند و نیز در حق شوهرانشان ظلم نکنند، چون بالاخره شوهر هم با هزار امید زن گرفته و انتظاراتی از او دارد و از لحاظ عدالت اسلامی مقبول نیست که این شوهر 40 سال، 70 سال یا بیشتر و کمتر به خاطر بیماری همسرش در عذاب باشد.
بنابراین این سنتها در چنین شرایطی به نوعی حمایت از چنین زنانی به حساب میآید چون اگر این سنتها نباشد، بسیاری از مردان در چنین شرایطی مجبورند تا بنیان خانواده را به هم ریخته و آن زن را طلاق داده و به فکر زندگی دیگر باشند.
لزوم نگاه ویژه به تفاهم جنسی در ازدواج
* چرا این سنتها دارای نقش حمایتی از بانوان است؟
- به خاطر اینکه معمولاً این دسته از زنان که از شوهرداری ناتوان هستند، اگر سنت ازدواج موقت و سنت چند همسری را اسلام نمیگذاشت، مجبور بودند که یا شوهرانشان آنها را طلاق دهند و معمولاً امکان یافتن زوجی دیگر برای این قبیل زنان هم کم است، اما با وجود این سنتها مرد میتواند با حفظ همان زن اول، مشکل خود را حل کند.
همچنین در بسیاری از مواقع چون شوهران توقع زناشویی از این دسته زنان دارند و آنها پاسخگو نیستند، با بنبست مواجه میشوند و معمولاً در رفتار طبیعی خودشان با این زنان مشکل پیدا میکنند و گاهی این پافشاری در نیازهای جنسی و عاطفی، موجب شدت یافتن مریضی همسران و یا توسعه دامنه نزاع و درگیری میشود.
3. اما دسته سوم از حکمتها در ارتباط با حقوق مردان در جامعه مطرح هستند.
صورت اول این حکمتها این گونه است که معمولاً بعضی زنان در جوامع اسلامی، بعد از ازدواج نسبت به حقوق جنسی و عاطفی شوهرانشان بی تفاوت میشوند، مخصوصا اگر این زنان احساس کنند، که راه برگشتی برای شوهران وجود ندارد و به قولی خرشان از پل گذشته است، بنابراین همچنین زنانی در جامعه از شرایط موجود سوء استفاده کرده و روز به روز نسبت به حقوق شوهران بیتفاوت میشوند، در چنین شرایطی اسلام سنت متعه و چند همسری را به عنوان تهدیدی بر علیه چنین زنانی و نیز حمایت از مردان گرفتار در دست آنها مطرح کرده تا وقتی این دسته از زنان قابل اصلاح نبودند، یک راه فرار برای شوهران موجود باشد و در واقع وجود این سنتها به عنوان بازدارنده تاثیر گذار باشند.
صورت دوم حمایت مردانی است که به دلایلی همسرانشان از عهده وظایف شوهرداری ناتوان هستند، نه اینکه بیتفاوت باشند، بلکه مثلاً مریضی روحی یا جسمی دارند، یا یک عدم توازن غیر قابل تحمل میان آنها از نظر قوه شهوانی وجود دارد که به خاطر عدم توجه به آن در امر ازدواج یا به خاطر ازدواجهای ناخواسته و جبری اتفاق افتاده و با حذف این سنتها مرد مجبور است تا کانون خانواده را بر هم زده و احتمالاً آسیبهای بسیاری برای آن دسته از بانوان و به ویژه فرزندان تحت تکفل فراهم آید.
این جاست که به اعتقاد بنده اسلام معتقد است، در امر ازدواج علاوه بر تفاهمهای اعتقادی، اخلاقی، اقتصادی، اجتماعی که مطرح میشود، بایستی یک تفاهم و توازن نسبی در زمینه قوه جنسی نیز بین زوجین مورد ملاحظه قرار بگیرد، متأسفانه آمارهایی که به طور غیر مستقیم از قضات و بعضی از نهادهای مرتبط دیگر حاصل شده، نشان میدهد که بخش قابل توجهی از طلاقها در ایران که دلیل آن عدم تفاهم اعلام میشود به این مساله بر میگردد.
صورت دیگر قضیه حمایت از مردانی است که همسران آنها عقیم هستند، خوب هر مردی دوست دارد که نسلش روی زمین ادامه پیدا کند و حالا اگر در شرایطی به فرض اینکه کسی نتواند خود را قانع کند به ابتر بودن، در چنین شرایطی اسلام به مردان حق میدهد تا زن دوم برگزینند.
زن با اثبات عدم تمکین شوهر میتواند بعد از طلاق ازدواج دیگری انجام دهد
* شبههای که در این زمینه پیش میآید، این است که چرا اسلام این ملاحظات را در مورد زنان به خرج نداده؟ آیا این نوعی تبعیض بین زن و مرد نیست؟ قبول داریم که گاهی این عدم توازن جنسی برعکس اتفاق میافتد و در واقع شوهران آنها از عهده ارضای قوه جنسی زنانشان بر نمیآیند، حال یا به خاطر مریضی خاصی یا از سر بیتفاوتی و مانند آن و یا اینکه علت فرزنددار نشدن از ناحیه مرد است و در واقع این جا مجموعهای خواستهها، آمالها و آرزوهای زن تلف میشود، اما آیا اسلام برای این قشر زنان هم فکری کرده است؟
- پاسخ این است که بله! در اسلام وجود این مشکل به همان اندازه برای زنان هم درک شده است، در چنین شرایطی اولاً زن میتواند با اثبات عدم تمکین شوهر یا با اثبات اینکه عیب از ناحیه شوهر است، تقاضای طلاق کند و از طریق قانون از مرد جدا شده و زوج دیگری را انتخاب کند.
*منتها چرا اسلام در اینجا به مرد آزادی مطلق داده، به گونهای که خودش میتواند دنبال همسر متعهای برود و یا زن خود را طلاق دهد، اما زن بایستی با نظارت قانون این کار را بکند؟
- این به چند دلیل است و یکی از آنها این است که زنان در خصوص مسئله جنسی، همان گونه که در روایات اسلامی آمده و روانشناسان و رفتارشناسان علوم انسانی نیز به این قضیه اعتراف کردهاند، هر چند که درجه شهوانی آنها نسبت به مردان بیشتر است، اما آنها معمولاً نسبت به مردان در مسائل جنسی صبورتر هستند و حتی آنها معمولاً در امر ازدواج علاوه بر معیارهای جسمی و جنسی، روحیات و علقیات مخصوصی دارند و به همان خاطر در تنگناهای جنسی آنها معمولاً صبر میکنند و این قدرت صبر در وجودشان بیشتر است.
وجود قید و شرط در اسلام برای ازدواج مجدد و موقت
ولی مردان نسبت به زنان در این قضیه از صبر کمتری برخوردارند، از طرفی دیگر زنان معمولاً در بیشتر جوامع با توجه به ماهیت جسمانی خود پس از جدایی آسیبپذیرتر هستند و معمولاً این زنان اگر از شوهران خود جدا شوند، نه تنها مشکلشان حل نمیشود، مشکلات احتمالی مضاعفی پیدا میکنند، به همان خاطر این گونه تصمیمات زنان به قضا و حاکم محول شده است، اما این گونه نیست که راه برای آنها بسته باشد.
با توجه به آنچه که تا به حال گفته شد، کاملا روشن میشود که وجود سنت ازدواج متعه و یا جواز چند همسری در اسلام همچون ازدواج اول و دائمی نیست که بدون هیچ قید و شرطی مطلوب باشد، بلکه علاوه بر آن که باید حکمتهای مذکور در آن لحاظ گردند، از آنجا که با برخی مقولههای دیگر حقوقی و ارزشی اصطکاک دارد، لازم است تا شرایط و قیود لازم در آنها شناسایی و مد نظر قرار گرفته شوند.
با توجه به عموم آموزههایی که به نوعی در متون اسلامی در ارتباط با خانواده و حقوق آن ترسیم شده میتوان گفت که مهمترین قید مطرح شده در این دو سنت علاوه بر ملاحظه حکمتهای مذکور مراعات حقوق اعضا و ارکان خانواده در خصوص زوجهای متأهل و اجتناب از شهوترانی افراطی و هوسبازی و فساد در خصوص مردان یا زنان غیر متاهل میباشد.
قید دوم در بحث از موارد آسیب شناسی این دو سنت بیشتر روشنخواهد شد، اما قید اول را به نظر میرسد، قرآن کریم با مطرح کردن واژه «عدالت» به عنوان مهمترین شرط هر دو نوع ازدواج دایمی و نیز عقدهای موقت و همچنین در بسیاری از آیات و روایات دیگر به خوبی بیان کرده است.
قرآن وجود عدالت اقتصادی، اجتماعی و جنسی از سوی مرد را برای ازدواج مجدد ضروری میداند
متاسفانه بعضیها «عدالت» را بسیار سطحی گرفتهاند، این که در چنین آیه شریفهای که مهمترین آیه در این زمینه محسوب میشود، قیدی به عنوان «عدالت» مطرح شده، به نظر میرسد بسیار معنادار و هشدار دهنده است، «عدالت» تنها این نیست که مرد هرچه درآمد دارد، میان دو یا چند زن به تساوی تقسیم کند، بلکه با توجه به سیاق آیه و سایر روایات و آیاتی که در این زمینه آمده است، این نکته قابل اثبات است که مراد از «عدالت»، در اینجا در واقع احراز امکان ایجاد عدالت است و به خاطر همین است که در آیه شریفه میفرماید: «فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُوا فَواحِدَةً»؛ یعنی اگر از امکان تحقق عدالت مطمئن نشدید و بیم عدم مراعات آن را داشتید، پس در این صورت «فَواحِدَةً»؛ یعنی به یک زن اکتفا کنید.
این جا است که مفهوم «عدالت» مفهوم وسیعتری به خود میگیرد و به طور کلی میتوان آن را در سه بخش مختلف مورد بحث و بررسی قرار داد:
یک بخش از آن عدالت اقتصادی است، یعنی این که طرف شرایط مالی و اقتصادیش با برگزاری عدالت بین دو یا چند همسر متناسب باشد، خوب وقتی کسی شرایط زندگیاش به گونهای است که در تامین نیازهای اقتصادی زن اول خود مانده است، اگر چه از لحاظ ضرورتها سزاوار آن باشد که به دنبال زن دیگری برود، اما این کار او به نوعی ظلم به خانواده اول محسوب میشود، به خانواده اول او آسیب میزند.
بخش دوم عدالت جنسی و عاطفی است؛ یعنی مردانی که در تأمین نیازهای جنسی یا عاطفی زن اولشان ماندهاند، روی آوردن آنها به این دو سنت به نوعی ظلم به همسرانشان محسوب میشود.
بخش سوم عدالت، عدالت اجتماعی یا حفاظتی است، اسلام از این جهت که معمولاً مردان قوامون بر زنان هستند و نقش حفاظتی و آقا بالاسری در مورد آنان دارند و این نوع نقش مرد در حفظ آنان از برخی مشکلات اجتماعی و آسیبها و خطراتی که خانواده را تهدید میکند، بسیار مهم است، به این بعد عدالت نیز توجه دارد و به عنوان مثال مردی که شرایط شغلی یا روحی یا شرایط جسمی او به گونهای است که از عهده تامین این نوع نیاز خانواده اولی که دارد ناتوان است، از لحاظ عقلی و شرعی مطلوب نیست که دنبال عشق دیگری برود.
ازدواج موقت و چند همسری دارای آسیبهایی است
*شما اشاره داشتید، عدم مراعات شرایط و حکمتها و قیود این دو سنت اسلامی آفات بسیاری متوجه فرد و یا جوامع میشود، چگونه میتوان با حفظ این دو سنت از این دسته پیامدها مصون ماند؟
ببینید ابتدا باید این نکته را در نظر داشت که هر نوع سنت مقدسی ممکن است در صورت عدم مراعات شرایط و حد اعتدال آن با یک سری آفات و آسیبهای احتمالی همراه باشد که این ناشی از عدم فهم درست مکلفان از آن موضوع و عدم ملاحظه موارد آسیبشناسی میباشد و معاذ الله از نقص شریعت یا شارع مقدس نمیباشد.
به عنوان نمونه از منظر اسلام حتی نمازی که در شریعت آن قدر مورد ستایش واقع شده اگر شرایط و حدود متنی و فرامتنی آن مورد لحاظ قرار نگیرد و به حکمتها و آسیب شناسی آن دقت نشود، به فرموده روایات محکم اسلامی آفت میشود و از این رو است که در متن برخی روایتها میبینیم آمده است: «آفة الصلاة»؛ یعنی آفت نماز، یا آفت ایمان، و مانند آن، یعنی همین موضوع مقدسی که ما داریم، یک آفت و آسیبی دارد و در صورتی این آسیب گریبانگیر میشود، که فرد فهم درستی از این قضیه نداشته باشد و افراط و تفریط کند.
طبیعی است که این دو سنت جبرانی نیز از این قاعده جدا نیستند و در واقع عدم رعایت این مساله است که موجب شده بسیاری از نظاره کنندگان نسبت به این سنتها بینش بدی داشته و چهرهای مذموم از آنها را ارائه دهند، متأسفانه برخی از افراطها و تفریطها گاهی از سوی صدا و سیمای رسمی کشور نیز دامن زده می شود و گاه در پی تخریب اساسی آن و گاه با ترویج ناسنجیده دامن زده میشود.
توسعه شهوترانی، کاهش اعتماد زوجین به یکدیگر و کاهش ازدواجهای دائم از جمله آسیبهای ازدواج موقت است
در این جا به برخی از موارد آسیبشناسی این موضوع بسنده میکنم:
1. آسیب روحی و اجتماعی همسران شوهردار در خانواده در صورت عدم ملاحظه شرایط و قیود و حکمتها.
2. آسیب تربیتی فرزندان، این که اگر ازدواح مجدد یا موقت با شرایط و قیدها و حکمتهای آن ناخوانایی داشته باشد، معمولاً فرزندانی که در خانوادههای اول هستند، به خاطر نقش کمتر پدر در خانواده و یا به خاطر عدم رعایت عدالت یا عدم امکان ایجاد عدالت از لحاظ تربیتی آسیب جدی میبینند و این مساله لطمه بسیار بزرگی را به جامعه خواهد زد.
3. کاهش اعتماد عمومی زوجین به همدیگر و سستی ارکان خانواده، از آن جا که رکن اساسی زندگی زناشویی و خانواده در جامعه اعتماد زن و شوهر نسبت به یکدیگر بوده و تنها چیزی است که زن یا شوهر را در تحمل بعضی از مشکلات خانوادگی و کوتاهیها یا تقصیرهای طرف مقابل یاری میدهد، همین اعتماد و امید به وفاداری است، بدیهی که این دو سنت بدون رعایت شرایط و قیود آن و توسعه و تشویق بی رویه، با این رکن خانواده اصطکاک پیدا میکند و در نتیجه چنین پیوندی با کوچکترین بهانه از هم خواهد پاشید.
4. توسعه شهوترانی و هوسبازی در جوامع اسلامی که علاوه بر همه آسیبهای دیگر به تضعیف ارکان اقتصادی و سیاسی و فرهنگی جوامع خواهد انجامید.
5. کاهش سطح ازدواجهای دائم و ریشه دار در صورت توسعه بی رویه و کج فهمی از مقوله ازدواج موقت، بدیهی است که هر چه ازدواجهای موقت در جامعه با آسانی و بدون هیچ قید و بندی همراه باشد، جوانان به خاطر فرار از یکسری بارهای حقوقی و الزامات قانونی از ازدواج دایمی گریزان خواهند شد.
6. احتمال برخی سوء استفادههای حقوقی و جنسی از ناحیه هر دو طرف در صورت عدم ترسیم نظام حقوقی مشخص برای این سنتها به ویژه برای ازدواج موقت، با توجه به اینکه معمولاً در جامعه ایران و بیشتر جوامع اسلامی دیگر ازدواج موقت معمولاً به صورت پنهانی انجام میگیرد و نیز بینش متعادل و منصفانهای از این سنتها در میان عرف برقرار نشده، بدیهی است که ضمن توسعه برخی روابط نامشروع در قالب این سنتها و تهدید جدی این نابسامانی بر علیه دختران دوشیزه، احتمال سوء استفاده برای مردان و زنان از همدیگر و گریز از تعهدات حقوقی بسیار است و در مواقعی نیز شنیده شده که این آسیب حتی موجب آسیبهای روحی و روانی خاصی برای طرفین شده و یا حتی هنجارهایی همچون باجگیری از طرفین و مانند آن به این آسیبها افزوده میشوند.
راهکاری در این زمینه به ذهن بنده میرسد و این راهکار موجب میشود که رویکرد منفی به این سنت نیز کم شود و از آسیبهای خانوادگی نیز بکاهد، پیشنهاد میکنم، مسئولان فرهنگی جامعه البته نه به صورت علنی، بلکه به صورت های غیر مستقیم واجدین شرایط این نوع سنتها را به سمتی سوق دهند که مطابق آن طرفین یک سری روابط عرفی رایج در ازدواج دائم را در ازدواج موقت نیز جاری کنند، مثلاً سنتی مثل خواستگاری یا شاهد گرفتن و مانند آن، مثلاً یک مردی زنش مشکل دارد، مثلاً زنش مریض است و یا زنش را از دست داده و بنا بر شرایطی نمیخواهد ازدواج دائم کند و میخواهد ازدواج موقت کند، دختران اینها یا برخی فامیلها و آشنایان از هر دو طرف شاهد عقد موقت آنها شوند.