به گزارش سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، متن پیشرو گزیده ای از بیانات آیتالله میرباقری است که در ادامه می آید:
«موضوع اصلِ نزاعِ جبههٔ مؤمنین و جبههٔ استکبار بر سر چيست؟ بر سرِ توحيد است. بر سرِ امكانات طبيعي نيست. محور این نزاع، انبياء و شياطين هستند.»
مابِهِالنزاع چيست؟ اصلش انسانها هستند. موسای كليم وقتی میآيد، نمیگويد: نيل را به من واگذار كن، نمیفرمايد: حكومت مصر را به من بده، میفرمايد: «أرسل معي بني اسرائيل». سلطهٔ خود را از سر اين آدمها بردار. آن خيمهٔ تاريكي كه زدی، كه راه هدايت و فهم را بستی، آن را کنار بزن. وجود مقدس اميرالمؤمنين (عليه افضل صلوات المصلین) وقتی آن دوره را در خطبه شقشقيه تصوير میكنند، میگويند: دورهٔ تاريكی كور بود. هم فضا ظلمانی است و هم بصيرت و بصر انسانها گرفته شده است. دعوا سر اين است كه میخواهند فضا را روشن كنند، بصيرتها و بصرها را هم برگردانند، انسانها حقايق را بفهمند و راه بيفتند. مابِهِالنزاع در درجهٔ اوّل، انسان است و البته در درجهٔ بعد هم، اين امكانات و فاعلهای تَبَعی و اين مقدوراتی كه خدا برای انسان آفريده است؛ اينها در درجهٔ بعد هستند.
دعوا سر زمين و آب و خاك و امكانات طبيعی نيست، دعوا سر پرستش و كفر است، دعوا سر استكبار و خشوع است، موضوع اصلیاش هم انسانها هستند. شياطين میخواهند انسانها را به استكبار و تعزّز و لذّت نفس و خودپرستی دعوت كنند، كه در سايهٔ اين دعوت به خودپرستي و لذّت نفس، ولايت و سلطهٔ خودشان جاری بشود چون «إنّ عبادي ليس لك عليهم سلطان» از اول خدای متعال به شيطان فرموده است كه من دست تو را براي سلطه بر بندگانم باز نگذاشتهام، لذا او برای اينكه سلطه خودش را گسترش بدهد، اوّل دعوت به كفر میكند، اوّل دعوت به استكبار میكند، تا سلطهٔ خودش تحقق پيدا بكند.
دنيای مدرن هم همينطوری است، آرمانهايی را كه براي بشر مدرن بعد از جريان تجدد تعريف كردهاند ببينيد. اساسش بر اساس نفسپرستی است، خودپرستی است. چرا انسان به خودپرستی دعوت میكنند؟ چه كسانی دعوت میكنند؟ مصلحان؟ يا آنهايی كه دنبال سلطهجويی هستند؟ البته ممكن است يك جمعی هم باشند كه باور داشته باشند، اصلاح يعنی همين. اينها خطرناكترين جمعيّت هستند، خطرناكترين جمعيّت آن كسانی هستند كه «وإذا قيل لهم لا تفسدوا في الأرض قالوا إنّما نحن مصلحون الا إنّهم هم المفسدون ولكن لا يشعرون». آنهايی هستند كه فساد خودشان را صلاح میدانند و شعور اين را هم ندارند. اينها زيانبارترين مردم هستند.
پس، اين هم موضوع درگيری است. موضوع درگيری، جامعهٔ انساني است، ارادههای انسانی است؛ انبياء میخواهند ارادههای انساني را رشد بدهند تا مقام قرب و لقاء ببرند، میخواهند عبادت را در جامعه گسترش بدهند، در ارواح انسانها، در رفتارشان، در احساسشان، در عملشان، آن هم نه در خلوت و در زندگی فردي خودشان! در همهٔ حوزههای حيات اجتماعیشان، میخواهند بشر به پرستش مشاع اجتماعی برسد. يك پرستش اجتماعی شكل بگيرد، زندگی اجتماعی بشر، همكاری بشر، همدلی بشر، همفكری بشر، در جهتِ قرب باشد، میخواهند كارآمدی جامعه در پرستش خدای متعال افزايش پيدا كند و البته قاعدتاً بايد امكانات طبيعی هم در اختيار جامعهٔ مؤمنين قرار بگيرد؛ خدای متعال اين امكانات را هم برای بندگی خلق كرده است نه برای شيطنت. لذا وقتی بشر رو به بندگی میآورد همه اين امكانات در اختيار او قرار میگيرد؛ عصر ظهور را ببينيد، فرمود: زمين خزائن خودش را بيرون میريزد، آسمان، بركات خودش را نازل میكند؛ آن خيراتی كه در متن هستی بوده است و از كفار دريغ میشده است، آنها در اختيار مؤمنين قرار میگيرد. اين موضوعِ اصلیِ نزاع نيست، موضوعِ فرعیِ نزاع است، بلکه موضوع تبعِ است. دعوا سر مقدورات نيست: اوّل، دعوا سر انسان است، دعوا سر توحيد و كفر است.
در قدم بعد، موضوع دعوا سر چيست؟ بر سر خلافت و ولايت است. همهٔ انبياء آمدهاند ولايت الهی در عالم جاری بشود، و مؤمنين از اين ولايت برخوردار بشوند،. شيطان نمیخواهد اين ولايت نور بر ارادهٔ مؤمنين جاری بشود و مؤمنين تحت اين سرپرستی نور قرار بگيرند. ملاحظه فرموديد: شيطان، وقتی به آدم سجده نكرد، به خدای متعال عرضه داشت «لأقعدن لهم صراطك المستقيم» من مینشينم بر سر راه مستقيم اين بندگان تو. راه مستقيم چيست؟ روايات متعدد را ببينيد كه میفرمايند: بهخصوص در اينجا، راه مستقيم يعنی اميرالمؤمنين(ع)، يعنی ولايت حقّه و خلافت مطلقهٔ الهي. من نمیگذارم مردم تحت ولايت ولی تو قرار بگيرند، من نمیگذارم انسانها تحت هدايت خليفهٔ تو قرار بگيرند، نمیگذارم خلافت الهی در ارادههای انسانی جاری بشود.»