اقتصاد ایران برای خروج از وضع کنونی، حداقل نیازمند دو دسته سیاست عاجل
است: سیاستهای تحول عینیت و تحول ذهنیت. هر یک از تغییرات به تنهایی کارگر
نخواهد افتاد. اگر فعالان اقتصادی بهویژه راهبران و هوشمندان بازارها،
انتظارات متفاوت و چشم انداز دیگری از ماههای آتی پیدا کنند و اگر
سیاستهای پولی، ارزی، بودجهای، تجاری و تولیدی متفاوتی بهصورت جدی و
فوری در دستور کار اقتصاد واقعی قرار بگیرد، میتوان امیدوار بود. در گذشته
هم اثر اجرای یک سیاست واقعی را در اوضاع دیدهایم و هم اثر تغییر
انتظارات را (مثل آرام شدن نرخ ارز در تابستان 1392). روشن است که مقصود از
مدیریت ذهنیت اعتماد، نه گفتاردرمانی است و نه انتقال اخبار غلط و
خوشایندیهای موهوم، زیرا این روش منهدمکننده اعتماد و ذهنیت بلندمدت
خواهد بود. سرزدن یک دروغ از پیامآور، تمام اخبار و آموزههای قبل و بعد
را زیر سؤال خواهد برد.
باید دانست که در بلندمدت سهم سیاستهای تحول عینیت اقتصاد بسیار بیشتر است
و متغیرهای رشد و بیکاری و تورم و غیره را این سیاستها میسازند اما اکثر
نوسانهای کوتاه مدت اتفاقاً ریشه در دستکاری ذهنیت فعالان اقتصادی و توده
مردم دارد. علیرغم وجود درآمدهای ارزی اگر اکثریت جامعه باور داشته باشد
که نرخ ارز تا عدد بهمان بالا خواهد رفت، یحتمل اثر این ذهنیت بر آن عینیت
میچربد و اگر بیشتر باور داشته باشد که نرخ به سقف خود رسیده است، احتمال
بالارفتن نرخ کم است ولو اینکه در واقعیت اتفاقی رخ نداده باشد. هیچ نظامی
حتی چنانچه در جنگ اقتصادی هم نباشد، افسار ذهنیت اقتصاد را بهدست
کانالهای هدایت شده از بیرون نمیسپارد. در کتاب هنر تحریمها، نفیو
مثالهایی از برنامه هدایت ذهنیت اقتصاد ایران ارائه کرده که در جای خود
جالب است.
در ادبیات متعارف جهانی، سیاستگذاران اقتصادی از بانک مرکزی و سازمان
بودجه گرفته تا سایر وزارتخانهها مکلف میشوند که (communication policy)
تهیه کنند یعنی همان سیاست ارتباطی با خواص و عوام. نه تنها وزارت اقتصاد و
بانک مرکزی و سایرین سیاست ارتباطی تدوین میکنند بلکه هر ساله نیز برای
میزان موفقیت یا علل ناکامی خود گزارش منتشر میکنند و اساساً متون
راهنمایی برای سایر کشورها وجود دارد که چگونه باید سیاست ارتباطی نگاشت و
چه تجاربی در کشورها برای پیاده سازی سیاست ارتباطی وجود دارد. این نوشته
از آن جهت به این موضوع اشاره دارد که در ماههای گذشته بیشتر تحلیلگران
اقتصادی به تجویز یا نقد سیاستهای بخش عینی پرداختهاند، حال آنکه
متغیرهای بخش عینی اینقدر در 6ماهه نخست 1397 تغییر نکرده که موجب چند
برابر شدن نرخ ارز و سایر قیمتها شود. این تأثیر القایی ترس پیش از تحول
عینیت اقتصاد است (منصور بالرعب)، مانند سقوط کنندهای که هنوز به زمین
برخورد نکرده، قالب تهی میکند.
رییسجمهوری ایالات متحده با چنین دانشی نسبت به قدرت تخریبی (یا سازنده)
سیاست ارتباطی از 12 ماه قبل برنامه تحول ذهنیت اقتصاد ایران را کلید زد:
در 21 مهرماه 96 شروع به تهدید خروج از برجام کرد، 22 دی 96 نیز اعلام کرد
آخرین سه ماه است که قانون را تمدید میکند، 18 اردیبهشت 97 وعده تحریمهای
مردادماه و آبان ماه 97 را داد و احتمالاً در آبان نیز برای بخش دیگری از
سناریوی تحریمی، زمانی در آینده تعیین خواهد کرد. این مسیر یعنی یک سال
ذهنیت سازی برای شروع تحولات عینی.
واقعیت آن است که دولت و مجلس و سایر قوا در سیاست ارتباطی سالهای اخیر در
ترازی بسیار پایین عمل کردهاند، حتی پایینتر از تجارب پیشین خودمان.
دوستی به نویسنده میگفت در ماههای شروع طرح هدفمندی یارانهها، رئیس وقت
سازمان هدفمندی، بدون انتشار عمومی، یک روز در هفته را فقط و فقط با
سردبیران اقتصادی صداوسیما، روزنامهها و سایتها میگذراند و برنامهای از
پیش تدوین شده را به پیش میبرد. ما امروز در شرایط اقتصادی بس خطیرتر،
تقریباً مدیریت ذهنیت اقتصاد را به فراموشی سپردهایم، از اهالی سطح پایین
رسانهها تا رییس بزرگترین رسانه کشور از عدم اطلاع نسبت به برنامههای
جاری و آتی اقتصاد و عدم حضور و مشارکت سیاستگذاران گلایهمندند. در مقابل
وقتی کارشناسان میدانند از ساعت 17 غروب تا 11 صبح فردا نرخ قابل اعتمادی
در بازار ارز و طلا شکل نمیگیرد، صدها کانال مشغول راپورت افزایش و کاهش
شبانه و صبحانه نرخها
هستند.
در زمانی که کارشناسان بیرون دولت و مسوولان دولت مشغول بحث بر سر
سیاستهای تحول عینی اقتصاد هستند، جای الزام فوری به تدوین سیاست ارتباطی،
خالی است: سیاستی که در این 6ماه بیش از کاستیهای عینی برای اقتصاد و
مردم ما هزینهزا بوده است و همچنان در دستور کار.
منبع:صبح نو