آنجا و اینجا چه اتفاقی افتاده بود؟ اتفاقی ساده: وزیر محترم بهداشت و نمایندگان محترم مجلس متوجه نبودند که چند صباحی است که دوره دیگری آغاز شده است. دوره رسانهها و حالا که آنها به عنوان مدیران و مسئولین مملکت بر صدر جامعه نشستهاند باید منتظر انعکاس کوچکترین حرکت شان در رسانههای مردمی با ابزار قدرتمند شبکههای اجتماعی باشند. این نکته بدیهی و ظاهرا ساده جدای از وجوه اخلاقی ناپسند چنین رفتارهایی بار دیگر به خاطر ما میآورد که دورافتادگی مسئولین کشور از رسانهها و عدم خودنگهداری ذاتی ایرانیها تا چه اندازه میتواند مستوجب هزینههای هنگفت برای سیستم شود. آیا وقت آن نرسیده است که در کنار همه دورههای تحلیل سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و خواندن این همه بولتن امنیتی در طول سال نکاتی رسانهای ساده و بدیهی اما ظاهرا غیرمعمول برای برخی از مسئولین یادآوری شود. مثلا گفته شود که وقتی شما در یک جمع چند نفره مشغول صحبت هستید به احتمال بالای ۹۹ درصد یک نفر از آنها که ممکن است شما او را نبینید در حال فیلمبرداری از شماست و اگر قدرت خویشتنداری و حد نگه داری ندارید یا اگر به چیزهایی معتقدید که در عرف اخلاقی جامعه ایران، ناپسند و زشت هستند بهتر است که ژست گرم گرفتن با مردم و حاضرجوابی را کنار بگذارید و به صحبت در جلسه های اداری اکتفا کنید. ماجرا به همین بدیهی و سادگی است.
این ها را البته بارها و بارها در همین یکی دو روز اخیر بسیاری از افراد متذکر شده اند و چیز جدیدی نیست – و البته رفتارهای آقای وزیر هم جدید نیست! اما نکته ای که این جا می خواهم به آن بپردازیم چیز دیگری است. یکی از توصیه هایی که به بسیاری از مدیران می شود این است که شما فقط حرف زدن، یا در مواردی مانند وزیر بهداشت، حرف بیجا نزدن را بلد باشید، کارهای مهم و اساسی را معاونین شما انجام خواهند داد. حال حکایت آقای وزیر بهداشت است که بعد از سال ها کار در کشور و البته بعد از چند سال وزارت، هنوز حتی حداقل بدیهیات درباره رسانه را نمی دانند.
یکی از پاسخ هایی که به اشتباهات قبلیِ آقای وزیر داده شده و احتمالاً به این یکی هم داده می شود، این است که شما در آن مجلس نبودید و در آن جا اصلاً از این شوخی چنین برداشتی نشد که در رسانه ها شده است. این حرف را حمل بر صحت می کنیم و می پذیریم که آن مرد نه تنها ناراحت نشده، که از صمیمیتِ وزیر با خودش خوشحال هم شده است.اینجا مسئله ای بسیار ساده اما مهم وجود دارد. تفاوتی وجود دارد بین حرف هایی که در جمعی خصوصی زده می شود و حرف هایی که در رسانه ها پخش می شوند. اینجا آن چه که مهم است، چیزی است به نام زمینه. وقتی من در جمعی نشسته ام و حرف های قبلی را شنیده ام و حرف های بعدی را هم می شنوم و زبان بدن دیگران را می بینم، قاعدتاً درک بهتری از شرایط دارم تا زمانی که تنها فیلم کوتاهی از یک شوخی می بینم که آن هم با موبایل گرفته شده و البته واضح نیست و همه افراد و زبان بدن آن ها مشخص نمی شوند. حتی اگر بپذیریم که شوخی وزیر در آن شرایط، کار بدی نبوده است و باعث رنجش خاطر آن مرد عزیز و رنج دیده نشده است، وقتی در رسانه پخش می شود همه آن چیزهایی را به یاد می آورد که در ابتدای این یادداشت به آن اشاره شد. ما یا نباید وزیری بعد از چند سال وزارت، این حداقل مهارت رسانه ای را کسب کرده باشد؟
آدم به یادِ آن حکایت بارها شنیده شده از همسر فلان لوییِ فرانسوی میافتد که وقتی به او گفتند رعیت نان ندارند بخورند، با همان بامزه بازیِ وزیر بسیار محترم بهداشت، گفت «خب، بیسکوییت بخورند». آن زمان تازه رسانهای نبود و بعد از دویست سیصد سال ما هنوز همسر لویی را شماتت میکنیم. حالا تازه عصر رسانههاست جناب وزیر و وکیل و مسئول جمهوری اسلامی و جه قدر سخت است که همچنان مشغول حرف زدن درباره بدیهیات هستیم و این البته فقط محدود به مسئولین و مدیران فرهنگی هم نمیشود؛ سلبریتیهای ایرانی چه از آن دخترکی که باد روسریاش را برد چه آن جوانک اهل شلوغبازیای که بارها مجبور به عذرخواهیهای رسمی به دلیل فیلمهای منتشر شدهاش شده است هم در این ندانستن سهیم هستند.
(دوباره تذکر میدهیم که این بحث ناظر به مباحث رسانهای مربوط است و قضاوت درباره اخلاقی بودن یا نبودن این اتفاقات بماند بر عهده اهلش.)