کد خبر: ۴۴۶۳۶۰
زمان انتشار: ۰۸:۵۶     ۲۱ شهريور ۱۳۹۷
روز دوم محرم؛ زینب(س) رسید به کربلا
امام حسین(ع) روز دوم محرم سال ۶۱ ه ق به سرزمین کربلا وارد شد. به خاطر همین روز دوم محرم، روز ورود به کربلا نام گذاری شده است. روز دوم، نماد پایداری است.
حسینیه‌ی 598/ پس از توقفی کوتاه در منزلگاه «البِیضة»،امام(ع) و همراهانش سوار بر مرکب شدند و با شتاب حرکت کردند تا اینکه نزدیک ظهر به سرزمین «نینوا» رسیدند، در این زمان سواری مسلح از دور پدیدار شد که کمانی بر شانه داشت و از کوفه می آمد؛ همه آمدن آن مرد را به نظاره نشستند تا اینکه نزدیک شد. سوار بی آنکه به امام حسین(ع) و اصحابش سلام کند، به حر و همراهانش سلام کرد و بعد نامه ای را به دست حر داد. در این نامه ابن زیاد خطاب به حر نوشته بود که: «چون نامه من به تو رسید و فرستاده من نزد تو آمد، بر حسین(ع) سخت گیر، و او را فرود نیاور مگر در بیابان بی حصار و بدون آب! به فرستاده ام دستور داده ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بیاورد، والسلام.»

حر خدمت امام حسین(ع) آمد و نامه ابن زیاد را برای آن حضرت(ع) قرائت کرد، امام(ع) به او فرمود: "بگذار در «نینوا» و یا «غاضریه» و یا در شُفَیّه فرود آییم." حر گفت: "ممکن نیست، زیرا عبیدالله، این آورنده نامه را بر من جاسوس گمارده است!"

زهیر گفت: "به خدا سوگند چنان می بینم که پس از این، کار بر ما سخت تر گردد، یابن رسول الله(ص)! اکنون جنگ با این گروه[حر و یارانش] برای ما آسان تر است از جنگ با آنهایی که از پی این گروه می آیند، به جان خودم سوگند که در پی اینان کسانی می آیند که ما را طاقت مبارزه با آنها نیست." امام(ع) فرمود: «درست می گويي اي زهير؛ ولي من آغاز كننده جنگ نخواهم بود.» زهیر گفت: "در این نزدیکی و در کنار فرات آبادی است که دارای استحکامات طبیعی است به گونه ای که فرات از همه طرف به آن احاطه دارد مگر از یک طرف." امام حسین(ع) فرمود: "نام این آبادی چیست؟" عرض کرد: «عقر». امام(ع) فرمود: "پناه می برم به خدا از "عقر!"


آنگاه، حضرت(ع) متوجه حر شدند و فرمودند: «با ما اندكي بيا. سپس، فرود می آييم.» پس با هم حركت كردند تا به كربلا رسيدند. حُر و يارانش، جلوي [کاروان] امام حسين(ع) ايستادند و آنان را از ادامه مسير، باز داشتند. حُر گفت: "همين جا فرود آی كه فرات، نزديك است." امام(ع) فرمود: «نام اينجا چيست؟» گفتند: كربلا فرمود: اين جا، جايگاه كَرْب (رنج) و بَلاست. پدرم هنگام حركتش به سوي صِفّين، از اين جا گذشت و من با او بودم. ايستاد و از نام آن پرسيد. نامش را به او گفتند. پس فرمود: «اينجا، جايگاه فرود آمدن مَركب هايشان، و اينجا، جايگاه ريخته شدن خون هايشان است.» موضوع را پرسيدند. فرمود: «كارواني از خاندان محمّد(ص)، اين جا فرود می ­آيند.» سپس امام حسين(ع) فرمود: «اينجا، جايگاه مَركبها و بار و بُنه ماست و [ اينجا]قتلگاه مردانمان و جاى ريخته شدن خونمان است.». آنگاه فرمان داد كه بارهايش را در آن جا، فرود آوردند. آن روز مصادف بود با پنج شنبه، دوم محرّم و به نقلی دیگر مصادف با روز چهارشنبه، اوّل محرّم سال 61  بود.

نقل شده که پس از منزل گرفتن در کربلا، امام حسین(ع) فرزندان و برادران و اهل بیتش را جمع کرد و به آنان نگاهی کرد و گریست سپس فرمود: «اللهم انا عترة نبیک محمد(ص) قد اخرجنا و طردنا و ازعجنا عن حرم جدنا و تعدت بنی امیه علینا اللهم فخذ لنا بحقنا و انصرنا علی القوم الظالمین؛ خداوندا بدرستی که ما عترت و خاندان پیامبرت محمد(ص) هستیم که [از شهر و دیارمان] اخراجمان کردند و پریشان و سرگردان از حرم جدمان[رسول خدا(ص)] بیرون شدیم و  بنی امیه به ما تعرض کردند؛ خدایا پس حقمان را از آنان بگیر و ما را برابر ظالمان یاری ده.» بعد رو به اصحاب کرده فرمودند: «الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درت معائشهم فاذا محصول بالبلاء قل الدیانون؛ مردم بندگان دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان؛ حمایت و پشتیبانی از دین تا آنجاست که زندگی شان در رفاه است پس هرگاه بلاء و سختی حادث شود دینداران کم می شوند.»
 

در تاریخ آمده که امام حسین (ع) قبل از شهادتش، همه زمین کربلا را از ساکنین غاضریه و نینوی به مبلغ شصت هزار درهم خریداری کرد و به خود آنان صدقه داد و با آنها شرط کرد که مردم را به محل قبر آن حضرت راهنمایی کنند و از آن زائران به مدت سه روز پذیرایی نمایند؛ لذا حرم و مزار امام حسین (ع) و یارانش در این شهر می باشد.

سکانس حركت كاروان امام حسین(ع) به كربلا در فیلم مختار نامه

ذکر مصیبت ورود کاروان امام حسین علیه السلام به کرب و بلاء توسط آيت الله مجتبي تهراني:
 
امام حسين و خاندانشان امروز، يعني روز دوم وارد کربلا شدند.ابی مخنف می­نویسد وقتی که وارد کربلا شد، دید مرکب تکان نمی­ خورد.هرکاری كه کردند نمی­ رفت.مرکب دوم هم نمی­ رفت، مرکب سوم هم همين­طور.

این تعبیر را دیدم که می­ گوید:"فلم یزل یرکب فرساً فرسا حتی رکب سته افرس”
شش مركب عوض کرد، دید نمی­ روند.رو کرد و گفت: "ای موضع هذا”اینجا کجا است؟ همه اینها دقیقاً حساب شده بود.یکی گفت شاط الفرات، گفت نه اسم دیگری هم دارد؟ قاضریه،گفت نه اسم دیگری هم دارد؟

یکی گفت به آن کربلاء هم می­ گویند..دارد: "فتنفس السعداء و بکی بکاءً شدیدا”، نفس راحتي کشید، به مقصدش رسید،امّا شروع کرد به گریه کردن، شدید گریه کرد.

گفت: "و الله ارض کرب و بلا”بله به خدا قسم همین است، این زمین، زمین کربلاء است..شروع کرد این جملات را گفتن:
"هاهنا یقتل رجالنا” اینجا مردهای ما را می­ کشند،"هاهنا یذبح اطفالنا”

اینجا بچه­ هایمان را سر می­ برند، نگفت می­ کشند.ببین کجا را هدف گیری کرده است.حتی خصوصیات را هم در جملاتش می ­آورد و می­ گوید، این اشاره به همان موقعی است که علی اصغرش را روی دست گرفته بود،طلب آب کرد؛

"فرماه حرمله بن کاهل الاسدی بسهم له ثلاث شعب فذبح الطفل من الااذن الی الاذن”

مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ- مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ- فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّه‌
كسى كه در راه ما می خواهد جانش را ببخشد و خود را آماده دیدار با خدا كند پس باید با من بیاید زیرا كه من با خواست خدا فردا صبح روانه خواهم شد.

روایت سیدمرتضی خوانساری از ماجرای ورود کاروان به کربلا
 



نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها