از همان
دوران ریاست جمهوری هاشمی است که وی بهعنوان منادی و نماد اشرافی گیری در میان دولتمردان
و مردم کوچه و بازار استراتژی "مانور تجمل" را توأمان با تأسیس جریان
تکنوکرات های تحصیلکرده اروپا و آمریکا و با عنوان "کارگزاران سازندگی"
نوع نگاه نظری و عملی مسئولان را در یک مهندسی معکوس ابتدا در قالب سکولاریسم عملی
و سپس به وادی سکولاریسم نظری کشانید.
در تبیین این موضوع به نکات ذیل اشارهکرده و خواهیم گفت که چرا آبمان با روحانی با تمام سوابق حضور وی در روحانیت مبارز و مناصب حساس حکومتی و دولتی در یک جوی نمیرود:
1- دولتهاشمی نوعی سکولاریسم را در جامعه آغاز کرد که در آن برخلاف رویه علمی که از نظریه به عمل رهنمون میشوند ابتدا سکولاریسم عملی را وارد میدان میکنند به این معنی که ابتدا از حیث سبک زندگی جهتگیری دنیاگرایانِ را در پیش میگیرند که در آن کاخنشینی، میهمانیهای آنچنانی، رفتارهای اشرافی گرایانه آقازادهها، فعالیتهای تجاری و اقتصادی گسترده آقازادهها با استفاده از رانتهای اطلاعاتی پدران و مادران "قدر قدرتشان"، وجود نوعی زندگی دو زیستی با کسب تابعیتهای دوگانه برخی دولتمردان و فرزندانشان در داخل و خارج از کشور و ... امری عادی تلقی میشود و سپس برای توجیه این سبک زندگی دنیایی از ادبیات تئوریک سکولاریسم نظری کمک میگیرند.
2- سکولاریسم پنهان دوران هاشمی که در بسترهای اقتصادی بازخوانی میشد در سالهای پایانی خود با تورم نزدیک به 50% خود موجبات شورشهای اجتماعی در برخی شهرهای کشور را فراهم آورد و نشان داد که لیبرالیسم بومیشده ایرانی آقایان نتیجهای جز تورمهای حاد و بیکاری شدید در پی ندارد به همین خاطر میبینیم که دولت اصلاحات با شعار آزادیهای مدنی و سیاسی و در مواضعی بهظاهر عکس دولتهاشمی انتخابات را میبرد و برای 8 سال هم پاستور را قرق خود میکند این دوران برخلاف دوران هاشمی فرهنگ و دین مردم به اسم دمکراسی و تساهل و تسامح مورد شدیدترین حملات قرار میگیرد خداوند قابل نقد و محاکمه میشود و حریم نبوت و امامت نیز از این نعمات دمکراسی غربگرایان بینصیب نمیماند. در حقیقت میتوان دوران دولت اصلاحات را دوران تکمیل شدن پازلی دانست که ادامهدهنده راه هاشمی در ابعاد سیاسی – اجتماعی آن بوده است. شایانذکر است که این دوران هم از نماد شورشهای اجتماعی بیبهره نماند و فتنه 18 تیز 78 نقطه اوج این شباهتهای دو دولتهاشمی و خاتمی بود. بقول یکی دولتمردان اصلاحات دولت آنان هر 9 روز یک بحران داشت و این یعنی 288 بحران در طول دوران دولت اصلاحات! (1)
3- سکولاریسم پنهان دوران هاشمی و خاتمی با تلفیقی از دولتهای هاشمی و خاتمی در اهداف، عملکردها، روابط و تعامل با خارج و خصوصاً غرب و آمریکا و ... و حتی در بهکارگیری ژنرالهای پیر در مناصب وزارتی با همان سیره و افکار نامبرده شده در دولت اعتدال حسن روحانی در سال 92 روی کار آمد تا مردم یکبار دیگر و علیرغم تمام مشکلات اقتصادی و سیاسی دوران سازندگی و اصلاحات آزموده را دوباره بیازمایند لذا اگر دوباره با فتنههای خیابانی، بحرانهای اقتصادی حاد، تورم و رکود در اقتصاد و معیشت مردم، روند رو به تزاید اشرافی گری، روحیات و خلقیات متکبرانه با مردم روبرو شویم امر غریبی نخواهد بود و البته خود ما مردم باید اول خود را مورد استنطاق و بازجویی قرار دهیم که چرا علیرغم تجربه 16 ساله دولتهای سازندگی و اصلاحات بعد از پایان جنگ و 4 سال سکون و بیتحرکی دولت حسن روحانی در امور اقتصادی – معیشتی دوباره به این جریان رأی دادیم. تجربهای که تاون آن دوباره بروز همان نمایشهای خیابانی و سیاسی اصلاحاتیون و اعتدالیون و تحمل رکود و تورمهای لجامگسیخته البته با پیچیدگیها و خطراتی دوچندان برای نظام و انقلاب اسلامی به این معنا که اگر در آن دوران میدان ظهور و بروز مشکلات یادشده تهران و برخی کلانشهرها و بدون خطرات امنیتی – مسلحانه بودیم در این دوران علاوه بر آن خصوصیات، "استراتژی کابویهای بیهویت و وابسته به اجنبی" نیز اضافهشده است.
به همین خاطر است که میگوییم با دولت روحانی - نه شخص او- آبمان در یک جوی نمیرود زیرا دولتش ادامهدهنده راهی بود که ما ملت ایران خاطره خوشی از آن دولتها نداشتهایم. ما بیگانه با بحرانهای خیابانی و تورمی و رکودی و امنیتی نبوده و نیستم اما اینکه چرا باید ملت ما باید راهرفته را در یک دور باطل دوباره تکرار کنند قطعاً باید دلایل آن را در عملکرد جریانات سیاسی و نهادینه نشدن احزاب سیاسی و ناقص بودن درک سیاستمدارانمان در منافع و امنیت ملی جستجو کرد. در هیچیک از کشورهای مدعی دمکراسی هیچگاه انتخاباتها، کاندیداها و روسای جمهوری و نمایندگان مجالس و بحرانهای میدانی تبدیل بهنوعی براندازی کور و رفتارهای اپوزیسیونی – براندازانِ مسئولان قوای مجریه و مقننه نمیشود درحالیکه در کشور ما مجلس ششم، مرحوم هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی هریک در نقشهای اپوزیسیونی تلاش کردهاند تا به آرزوی دیرینه غربگرایان وطنی جامعه عمل بپوشانند و حسن روحانی هم بهعنوان شاگرد خلف مکتب هاشمی و همشاگردی محمد خاتمی با اجرایی کردن نوعی سکولاریسم پنهان مبتنی بر جدایی دین از سیاست کشور را بهجایی رسانیده است که دعوت به وحدت در برابر دشمن بدون تغییر مسیر و تغییر افکار حسن روحانی و گروهش امکان ظهور و بروز ندارد.
منابع:
1- حقشناس: اگر خاتمی هر 9 روز یک بحران داشت/ خبرگزاری آنا/ 13 تیرماه 1395/ کد خبر: 110170