تصور بسیاری از افراد مذهبی از منصب قضاوت، امر بهشدت خطیری است که تا گمراهی فاصلهای ندارد و یا حتی مساوی گمراهی است و لذا نباید زیر بار مسئولیت آن رفت؛ البته این برداشت به احادیثی برمیگردد که در مورد منصب قضاوت در منابع دینی وجود دارد؛ اما از طرفی یکی از مناصب مهم یک حکومت اسلامی، منصب قضاوت است که اصلاح امور فراوان کشورداری وابسته به کارآمدی آن میباشد. در این وضعیت بسیاری از افراد متعهد مذهبی یعنی جامعه هدفی که باید وارد این حوزه شود به شدت از تحصیل مقدمات این رشته و سپس ورود به آن رویگردان هستند و معضلات ساختاری دستگاه قضایی نیز هرچه بیشتر این رویگردانی را تشدید میکند. از سویی به عقیده محققان و مطلعان ضعف کمی و کیفی نیروی انسانی قوه قضاییه در وضعیتی که پروندههای قضایی هرساله نجومیتر میشود اطاله دادرسی، نقض مکرر آرا و صدور احکام غیرعادلانه را شدت میبخشد امری که موجبات نارضایتی جدی مردم را در پی داشته است. در این میان لزوم بازخوانی احادیث مربوط به منصب قضا و استخراج برداشتی عالمانه از آنها که تناقضی در پی نداشته باشد ضروری است. البته این امر در توان نگارنده نیست و پرداختن به آن نیز از حوصله این نوشتار خارج است اما در حد توان با ذکر این احادیث سعی میشود سؤالاتی راهگشا پیرامون آنها طرح شود. معروفترین روایاتی که در مورد قضاوت وجود دارد و جامعه مذهبی نیز نسبت به آن آگاه هستند روایت زیر از امام صادق(ع) است.
و عنهم عن أحمد، عن أبيه رفعه عن أبي عبد الله عليه السلام قال: القضاه أربعه ثلاثه في النار و واحد في الجنه: رجل قضى بجور و هو يعلم في النار، و رجل قضى بجور و هو لا يعلم فهو في النار، و رجل قضى بالحق و هو لا يعلم فهو في النار و رجل قضى بالحق و هو يعلم فهو في الجنه. (وسائلالشیعه، ج 18، باب چهارم)
یعنی: قضات چهار دسته هستند: سه دسته آنها در آتش و یک دسته در بهشت میباشد. مردی که از روی علم به ظلم قضاوت میکند در آتش است؛ و مردی که از روی جهل به ظلم قضاوت میکند نیز در آتش است؛ و همچنین مردی که از روی جهل بهحق قضاوت میکند در آتش است؛ و دسته آخر مردی که از روی علم بهحق قضاوت میکند او در بهشت است.
با عنایت به متن، این روایت در مقام اهمیت داشتن دانش لازم و مبتنی بر روش صحیح قضاوت کردن سخن میگوید و نیز از داشتن تعهد کافی برای قضاوت صحبت به میان میآورد و اما به این معنا نیست که باید رأی قاضی لزوماً کاشف از واقعیت باشد؛ البته شکی نیست که قاضی باید تمام سعی خود را بکند تا رأی مطابق حق بدهد اما همانطور که اگر مجتهدی با بهکارگیری تمام وسع و توان خویش در مقدمات اجتهاد، حکم شرعی را استنباط کند، میتواند فتوا صادر کند و در فرضی هم که خلاف واقع درآید، معذوراست، قاضی نیز از این قاعده مستثنی نیست؛ اما بسیاری از افراد مذهبی گمان میکنند که طبق این روایت باید لزوماً قاضی طبق حق حکم بدهد.
البته یکی از مسائل دیگری هم که وضعیت مقام افتا و قضا را متفاوت میکند میتواند به فلسفه قضاوت برگردد در واقع یکی از سؤالات جدی که میتواند در شکلدهی آیین دادرسی نیز نقش مهم ایفا کند این است که هدف از قضاوت چیست آیا هدف از قضاوت برقراری عدالت بهطور کامل است یا اینکه فیصله دعوا بر عدالت مقدم است چرا که در عالم اجرا به علت محدودیتهای فراوان چون کثرت پرونده و کمبود نیرو و ... خاتمه یافتن دعوا ولو با مقدار اندکی بیعدالتی بر جریان داشتن دعوا تا سالیان دراز ارجحیت دارد و البته زمان نیز خود بخشی از حق طرفین دعواست که با تداوم دعوا، تضییع میشود و نیز عدم فیصله دعوا تا مدتهای طولانی، مخاطرات ذهنی و روحی زیادی نیز برای طرفین همراه دارد.
ذکر این نکته هم خالی از لطف نیست که یکی از باورهای نادرستی که عملاً در شکلدهی رفتار اقشار مذهبی نقش ایفا میکند این است که گویا صرفاً گناه و خطا با انجام یک عمل مردود روی میدهد و ترک عمل و فعل و فاصله گرفتن از انجام تکلیف موجب عمل ناپسند نمیشود در حالی که شانه خالی کردن از تکلیف شرعی همچون ارتکاب فعل حرام مستوجب عقوبت است و البته ترک فعلهایی نیز هست که مفاسد آن از انجام برخی گناهان بسیار بزرگتر و عمیقتر است. در همین خصوص تصدی منصب قضا بر افرادی که شایستگی قبول آن را دارند واجب کفایی محسوب میشود و عدم اقدام به آن نیز در وضعیت فعلی بی شک بر افراد واجد صلاحیت حرام می باشد. در همین مورد از نظر گذراندن سخنان امام خمینی بسیار مفید جلوه میکند
ایشان میفرماید:"باید عرض کنم که این قضاوت در اسلام بسیار اهمیت دارد و بسیار خطرناک است. اهمیت دارد که تمشیت امور مردم و رفع ظلمها و مخالفتها و اینها با دست اینها باید بررسی بشود و مظلوم از ظالم ممتاز بشود و حق اجرا پیدا بکند و خطرناک است؛ برای اینکه چنانچه ـ خداینخواسته ـ حکم برخلاف ما اَنزَلَ الله باشد، ولو در دو درهم، عَلیٰ حَدِّ الکُفْر و قاضی عَلیٰ شَفیرِ جَهَنَّم. بسیار خطرناک است، لکن امری است که واجب کفایی است و باید تکفل کرد. هر یک از اشخاصی که متصدی هستند اگر مجتهد عادل باشند، مستقلاً میتوانند و چنانچه مجتهد نباشند، آنها به تعیین مجتهد ـ در یکزمانی که ما فاقد هستیم، افرادی که تمام جهات را مستجمع باشند، با تعیین مجتهد ـ تصدّی میکنند. نباید از کاری که اهمیت دارد شانه خالی کرد. کار، آنکه اهمیت دارد در نظر شارع مقدس، این را نمیتوانیم ما از آن شانه خالی کنیم؛ واجب کفایی است. اگر شانه از زیرش خالی کردند، مورد مؤاخذه خواهند بود. باید تصدّی کرد. حتی در زمان بعضی از امرای سابق مثل خلفای بنیعباس و بنی امیّه و اینها، بعضی از اشخاص در خدمت آنها بهحسب ظاهر میرفتند ـ و اشخاص بسیار صحیحی بودند ـ برای جلوگیری از بعضی مظالم. اینطور نیست که اگر یک حکومتی هم ظالم شد، کسی بداند که میتواند رفع ظلمی از مردم بکند، میتواند یکراه صحیحی را پیش بگیرد، بتواند از آن شانه خالی کند."«25 / 5 / 59»
همانطور که در ابتدا ذکر شد برجسته کردن بیش از حد اهمیت منصب قضا (به حدی که بهزعم برخی قبول آن ملازم با گمراهی است)، موجب شده بسیاری از افراد مستعد و متعهد بعضاً از شدت دینداری و تقوا وارد این حیطه نشوند که این خود عملاً موجب میشود جمعیت آماری شرکتکنندگان در آزمون قضاوت از جهت کمّی کاهش پیدا کند و از سوی دیگر این امر کیفیت پذیرفتهشدگان را نیز تحت تأثیر قرار میدهد و از اینرو ترویج قرائت صحیح از روایات مربوط به ورود به منصب قضا، در بین جامعه مذهبی ضروری به نظر میرسد.
ذکر این نکته هم قابلتوجه است که جامعه مذهبی بهویژه جوانان انقلابی با توجه به آرمانگرایی و عدالتخواهیای که متأثر از دین مبین اسلام دارد به عملکرد دستگاه قضایی نقدهای فراوانی می داند اما با توجه به آنچه گفته شد یکی از معضلات دستگاه قضایی از اول انقلاب تاکنون مربوط به تفکر نادرست قشر مذهبی در مورد وظیفه اش در قبال دستگاه قضا میباشد.
در پایان مطالعه وصیتنامه امام خمینی(ره) در مورد مباحثی که ذکر شد بسیار راهگشا به نظر میرسد.
"به قضات محترم در عصر حاضر و اعصار آینده وصیت میکنم که با در نظر گرفتن احادیثی که از معصومین ـ صلوات الله علیهم ـ در اهمیت قضا و خطر عظیمی که قضاوت دارد و توجه و نظر به آنچه دربارۀ قضاوت به غیر حق واردشده است، این امر خطیر را تصدی نمایند و نگذارند این مقام به غیر اهلش سپرده شود؛ و کسانی که اهل هستند از تصدی این امر سرباز نزنند و به اشخاص غیر اهل میدان ندهند؛ و بدانند که همانطور که خطر این مقامْ بزرگ است اجر و فضل و ثواب آن نیز بزرگ است؛ و میدانند که تصدی قضا برای اهلش واجب کفایی است."«15 / 3 / 68»