کد خبر: ۴۴۲۳۶۰
زمان انتشار: ۱۵:۵۱     ۲۰ خرداد ۱۳۹۷
در گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمین دکتر واعظی بررسی شد:
رییس دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، رویکرد مساله محوری و نتایج اجرای طرح قطب های فکری فرهنگی در این دفتر را تبیین کرد.
به گزارش پایگاه 598، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم به عنوان نماد روشنفکري حوزه در افق چشم انداز بيست ساله نظام، تصوير آينده خود را با رويکردي فعال و پويا و با هوشمندي نسبت به چالش هاي پيش رو و معطوف به توسعه دينمداري در جامعه که از ضرورت هاي تمدن سازي اسلامي و لازمه تحقق چشم انداز بيست ساله نظام است، ترسيم نموده است به گونه اي که مهم ترين فراز اصلي آن «اصلي ترين تامين کننده نيازهاي معرفتي و انساني(نرم افزاري) عرصه فرهنگ جهت توسعه و تعميق دين مداري مي باشد».
با تصويب هيات امناي دفتر تبليغات اسلامي، رويکرد مساله محوري در برنامه هاي اين دفتر اتخاذ گرديد و با انجام مطالعات گسترده در حوزه فرهنگ و با عنايت به ظرفيت هاي بالفعل و بالقوه مجموعه، مسائلي کليدي بعنوان محور برنامه ها و اقدامات اين دفتر انتخاب گرديد.
از اين رو به منظور بررسي ضرورت و روند حرکت به سمت مسالهمحوري و تحول سازماني و همچنين نتايج حاصل از اين حرکت و دستاوردهاي تاسيس قطب هاي فکري و فرهنگي با حجت الاسلام والمسلمين احمد واعظي «رييس دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم» به گفت وگو نشسته ايم که در ادامه از پيش رو مي گذرانيم:

**ضرورت حرکت به سمت مسئله محوري در نهادي مثل دفتر تبليغات اسلامي از نظر هيأت امناء و جنابعالي چه بوده است؟
 بسم الله الرحمن الرحيم؛ با تشکر از فعاليت هاي جنابعالي و دوستانتان در روابط عمومي دفتر تبليغات اسلامي پاسخ به اين پرسش برميگردد به اين که ما يک مروري بر تاريخچه دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم داشته باشيم که به عنوان يک نهاد انقلابي که در ارديبهشت سال58 به پشتيباني امام خميني(ره) تأسيس شد و در اين سال ها فعاليتش معطوف به تبليغ دين و نشر فرهنگ انقلاب در اقصي نقاط کشور و پشتيباني از جبهه ها و اعزام مبلغ به جبههها وامثال ذلک شده است و به مرور با توجه به شرايطي که پيش ميآمد، اين نهاد با توجه به وظايفي که تشخيص مي داد بخشهايي را تأسيس مي کرد و به تعبير بنده دفتر تبليغات اسلامي وظيفه گرا بود و حسب وظيفه و نياز، اقدام به تأسيس بخش ها و مراکز ميکرد و به تدريج اين وظيفه گرايي باعث شد که دفتر در مسير کارکردگرايي افتاده به اين معني که براي هر بخش و نهاد و يا مرکز تأسيس شده يک کارکردهايي را تعريف کند.
وقتي دانشگاه باقرالعلوم(ع) و پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامي و مؤسسه امام رضا(ع) و شعب و نمايندگي هايي تأسيس مي شود و مدرسه معصوميه به عنوان حوزه علميه خواهران و بوستان کتاب و بخش فرهنگي هنري و ديگر مراکز اگر هر کدام از اينها کارکردهايي برايش تعريف مي شود، تا قبل از تأسيس قطب هاي علمي و فرهنگي و مسأله محوري ما با رويکرد وظيفه گرايانه و کارکرد گرايانه در دفتر روبرو هستيم.
تشخيص ما اين بود که الان وضعيت دفتر مانند جزاير پراکنده اي بود که هر کدام رسالت ها و وظايف و کارکردهاي خود را دنبال ميکنند در حالي که نياز به تغيير آهنگ ديده مي شد؛ آن تغيير اين بود که از کارکرد محوري به سمت مسأله محوري حرکت کنيم. يعني در مرحله و گام اول تشخيص دهيم که در جامعه امروز ايران چه فهرستي از مسائل مهم و اساسي فرهنگي و علمي وجود دارد و در گام دوم ببينيم که مزيت نسبي دفتر در کجاست و چه بخش از اين مسائل را دفتر تبليغات اسلامي بايد عهده دار شود.
از اينرو در هيأت امنا به کمک مرکز برنامه ريزي دفتر مطالعاتي انجام شد و مسائل کشور در حوزه فرهنگ و دين را احصاء کرديم و در ميان اين سلسله از مسائل، ده دوازده موضوع را انتخاب کرديم و به عنوان مسائلي که دفتر بايد در جهت کمک به حل اين مسائل تلاش کند، در نظر گرفتيم. 
اين مسائل عبارتند از: فرق انحرافي و باور هاي انحرافي در جامعه، ضعف اخلاق فردي و اجتماعي، مسائلي که در رابطه با نظام سياسي اسلامي وجود دارد، مسائل اجتماعي ايران اسلامي، بحث علوم انساني اسلامي، بحث تقويت علوم اسلامي، بحث تحکيم نظام خانواده، بسط فرهنگ قرآني و موارد ديگري فهرست شد و گفتيم که دفتر تبليغات اسلامي بايد به سمت کمک به حل اين مسائل برود.
در مرحله بعد براي هر تعداد از مسائلي که به هم نزديک بود يک قطب درست کرديم و براي هر مسأله يک ميز تخصصي درست شد که در اين ميزها از افراد صاحب نظر از ميان مديران دفتر و از ميان هيأت علمي و افراد صاحب نظر بيرون از سازمان دعوت کرديم و حول هر مسئله صاحب نظران حدود 6 ماه بحث و گفت وگو کردند و رفت و برگشت ميان صف هاي دفتر و اين ميزها فراهم آمد و يک بسته جامع اقدامات 5 ساله براي هر مسأله طراحي شد.
ضرورت اين که به اين سمت حرکت کنيم به خاطر بحث تجميع قواي خودمان و به خدمت گرفتن صف هاي متکثر براي اهداف مشخص بود؛ زيرا پيش از اين که مسأله محوري اتفاق بيفتد هر صف و هر مرکز کارکردهاي خودش را دنبال مي کرد ولي الان اين اتفاق افتاده است که بخش هاي مختلف دفتر پراکنده نباشند و براي حل مسائل خاصي تجميع شوند. مثلا وقتي مي گوييم بايد براي تحکيم نظام خانواده کار کنيم، مسأله آن ميز شد بحث طلاق و اين که ما کاري کنيم که طلاق در کشور کاهش پيدا کند؛ که اين کار هم احتياج به کار پژوهشي دارد و هم نياز به کار آموزشي و کادرسازي دارد و بايد مبلغاني آموزش ببينند و براي اين منظور در بدنه جامعه کار کنند که در اين جا پاي معاونت فرهنگي و تبليغي به ميان مي آيد.
از طرف ديگر لازم است از ظرفيت هنر هم استفاده شود که در اينجا پاي مرکز فرهنگي و هنري به ميان مي آيد و همچنين بايد از ظرفيت فضاي مجازي هم استفاده شود که پاي اداره کل تبليغ نوين به ميان مي آيد؛ يک وقت مي بينيم که براي يک مسأله بخشهايي که قبلا با هم کاري نداشتند الان با هم کار ميکنند.
مثلا در رابطه با مبارزه با فرق انحرافي وقتي مسأله وهابيت و جريانهاي تکفيري مطرح شد، ما طراحي کرديم که 5 سال در اين زمينه در کشور کار کنيم که هم کار پژوهشي و هم کار آموزشي و هم کار تبليغي و هم کار هنري و هم کار در فضاي مجازي بايد صورت بگيرد يعني در واقع مسأله محوري حلقه وصل شد که بخش هاي مجزاي دفتر که در گذشته جزاير پراکنده اي با وظايف و کارکردهاي خاص بودند الان حول يک مسئله با هم همکاري کنند.
 

**روند حرکت به سمت تحول سازماني دفتر را چگونه ارزيابي مي کنيد؟
واژه تحول سازماني با مسأله محوري فرق دارد. تحول سازماني ابعاد و ارکان مختلفي دارد؛ مثلا براي تحول در سازمان بايد بهره وري را در آن سازمان افزايش دهيم که يک ضلعش چابک سازي است و بايد سازمان خود را از حالت بسط نارواي تشکيلاتي و ساختاري و بدنه کمتحرک و گسترده به سازماني چابک تبديل کند. 
ضلع ديگرِ تحول سازماني بحث يادگيرنده بودن سازماني است و ضلع ديگر هم بحث اصلاح فرايندها است؛ يکي از ابعاد تحول سازماني اين است که سازمان قوانين و فرايندهاي خود را اصلاح کند که اگر بروکراسي گسترده در آن سازمان وجود دارد با اصلاح فرايندها آن بروکراسي تعديل شود و جاي خود را به فرايندهاي مؤثر و سريع و دقيق بدهد؛ بنابراين براي تحولات سازماني بايد اتفاقات متعددي بيفتد ولي فکر ما اين است که مقوله مسأله محورکردن سازمان، گام بسيار بلندي به سمت تحول سازماني است.
وقتي سازماني مسأله محور شد يعني زمينه يادگيرنده بودن سازمان را فراهم کرده ايم زيرا سازمان وقتي مي خواهد يک مسئله را حل کند با محيط و فعاليت هاي متنوع درگير مي شود و مي تواند از محيط ياد بگيرد و با آزمون و خطا دانش سازماني خود را بالا ببرد. وقتي سازمان را مسأله محور مي کنيد مجبور به اصلاح فرايندها ميشويد؛ زيرا فرايند انجام امور بر اساس کارکردگرايي با مسأله محوري فرق دارد و بايد اصلاح فرايند کنيم و بخش هاي زائد را حذف کنيم و بخش هايي را پر تحرک کنيم؛ به نظر من گر چه تحول سازماني مقوله اي فراتر از مسأله محوري است ولي مسأله محور کردن سازمان، دالاني است که تحول سازماني را تسريع ميکند و زمينه هاي تحول سازماني را ايجاد مي کند.

**راه اندازي سامانه قطب هاي فکري فرهنگي در دفتر به چه صورتي انجام گرفت؟ تدابير شما به منظور کاهش آسيب ها و يا مخالفت هاي احتمالي چه بوده است؟
به طور کلي هر وقت در هر سازماني که شما بخواهيد ايده و طرحي نو را پياده کنيد طبعاَ سازمان خو گرفته به نظم موجود مقاومت ميکند که اصطلاحا به آن change resistance يعني مقاومت در مقابل تغيير ميگويند که حتي در زندگي فردي افراد هم وجود دارد و چه در زندگي فردي و چه در زندگي اجتماعي و چه در زندگي سازماني، افراد وقتي به يک روش خو مي کنند و وقتي ايده نو و طرحي نو ارائه مي کنند، افراد مقاومت مي کنند و در اين صورت به ناچار بايد اقناع سازماني صورت بگيرد.
مسأله محوري يک ايده نخبگاني بود و در هيأت امنا پخت و پز شد و در زماني که بنده تصميم گرفتم اين ايده را اجرايي کنم که در اوايل سال 93 بود، يک خلاقيت هايي را به خرج داديم و ايده قطب ها را مطرح کرديم و گفتيم که در قالب ميزهاي تخصصي اجرا شود؛ اين طرح قطب ها کاملاَ بديع است و هيچ جا مسبوق به سابقه نيست و کاملا بومي و ابتکاري است و از درون خلاقيت هاي محيطي دفتر تبليغات اسلامي جوشيده است و با يک همفکري جمعي خاص غنا پيدا کرد، تا وقتي که براي خودمان ابعاد اين طرح جديد روشن شد و يک ذهنيت جمعي روشني پيدا کرديم و به يک وفاقي رسيديم و در مرحله بعد ما رؤساي قطب ها را تعيين کرديم و آنها هم به اين قصه ورود پيدا کردند و تدريجاَ کار را به جلو برديم.
وقتي کار براي خودمان روشن شد بايد مديران را قانع مي کرديم که اين کار زمان برد و طبيعي  بود که اين کار زمان ببرد زيرا وقتي افرادي که با کارکردهاي خاص خو گرفته اند را شما بخواهيد در فضاي جديدي بياوريد که کار کنند، در مقابل اين کار موضع مي گيرند؛ به طور کلي فرايند اقناع سازماني حدود 6 ماه طول کشيد و مديران ارشد را دو روز به وسف برديم و جلسات فشرده اي داشتيم و کم کم بدنه مديريتي دفتر با اين ايده آشنا شد و همراه شد و سعي کرديم کار را پيش ببريم و بحمدالله الان در مجموعه جا افتاده است و البته ممکن است نارسايي ها و ضعف هايي داشته باشد ولي به عقيده بنده که مجري اين طرح هستم تا کنون نتيجه بخش بوده است.
يکي از هدف گذاري هاي اصلي هيأت امنا در بحث قطب ها اين است که روزي برسد که هفتاد درصد برنامه هايي که در دفتر اجرا ميشود، قطبي باشد و الان طبق آمار رسمي مرکز برنامه ريزي ما از 70 درصد عبور کرديم و بيش از 70 درصد از بودجه دفتر از مسير قطبها صورت مي گيرد و الان هيچ برنامه جديدي در دفتر اجرا نمي شود مگر اين که از مسير قطب ها باشد؛ يعني ما از برنامههاي پراکنده به سمت برنامه هاي جهت دار حرکت کرديم و بايد تلاش کنيم اين برنامه ها بتواند بيشتر اثربخش باشد و بتواند اثر خود را در جامعه بگذارد.
 

**اکنون بعد از گذشت چند سال از اجراي طرح قطبهاي فکري و فرهنگي و استقرار اين سامانه، نتايج تحول را چگونه ارزيابي ميکنيد و چه نمره اي به خود و مجموعه ميدهيد؟
اگر بخواهم فهرستي از دستاوردهاي اين طرح بدهم، اولينش پويش سازماني و تحرک سازماني و مقابله با روزمرگي است؛ تمام نهادهاي انقلابي و سازمان ها به شکل طبيعي در معرض رخوت، رکود و روزمرگي هستند و هميشه اين طور است که سازمان هاي انقلابي و نهادهايي که بر اساس اهداف ايدئولوژيک و اهداف انقلابي تأسيس ميشوند اولش گرمي و حرارت و شور و نشاط است و آرام آرام اين شور و نشاط کم مي شود و روز مرگي و نخوت حاکم مي شود؛ بنابراين بر عهده مديران ارشد اين نهادها است که روح تحرک و نشاط و پويش را در مجموعه بدمند و به نظر من، کمترين کارکرد مسأله محوري و قطبهاي فکري و فرهنگي در دفتر تبليغات اسلامي اين بود که به سمت حل مسائل جامعه بروند و فکر کنند و طرح بدهند و ايدهپردازي کنند؛ بنابراين ما هيأت علمي و مديران ارشد و مياني و صف ها را پاي کار آورديم که براي حل مسائل و مشکلات اجتماعي از قبيل افزايش طلاق و فرق انحرافي و ضعف اخلاق فردي و اجتماعي تلاش کنند و اين يک تحرک و پويش  است و يکي از دستاوردهاي مهم مسأله محوري در دفتر تبليغات اسلامي محسوب مي شود.
دستاورد ديگر، توجه بيشتر به حوزه فرهنگ عمومي جامعه است؛ دفتر تبليغات اسلامي در طول تاريخ تأسيس خود هميشه بين نخبهگرايي و عطف توجه به فرهنگ عمومي در نوسان بوده است؛ در يک برهههايي اين دفتر بيشتر نخبه گرا شده يعني در پژوهشها و آموزش ها به سمت کارهاي آکادميک و مخاطبين نخبه رفته است. به نظر من اين مسأله محوري کمک کرد که کفه فرهنگ عمومي و کار دفتر براي فرهنگ عمومي به کفه نخبه گرايي و کار براي مخاطبين نخبه و خاص بچربد، نه اين که ما فتيله نخبه گرايي را در دفتر خاموش کنيم بلکه آهنگ رشد نخبه گرايي را کند کرديم زيرا باز هم دفتر تبليغات اسلامي محصولات زيادي را براي فضاي نخبگاني توليد ميکند ولي با مسأله محوري به سمت حوزه فرهنگ عمومي جهت دارتر شد و اين که ما بيشتر به آسيب هاي اجتماعي و مسائلي که بدنه فرهنگي جامعه با آن درگير است توجه کنيم. دستاورد ديگر مسأله محوري که خيلي ها از آن غفلت مي کنند کادرسازي و تقويت بعد راهبردي مديران است؛ در فضاي وظيفه گرايي و کارکردگرايي مدير عطف توجه مي کند به وظايفي که بر عهده اش است و آن کار را انجام مي دهد ولي ما کاري کرديم که مديران ميانه به فضاي تفکر راهبردي بيايند و در فضاي طراحي جهت کمک به حل مسائل راهبردي کشور کمک کنند و اين باعث مي شود که به مرور و ممارست بين اين ها خود به خود بر اساس يادگيرنده بودن سازماني، ما کادر سازي مي کنيم و الان من به جرأت مي گويم که من خودم رشد را در مديران خودم ملموس مي بينم که وقتي اين ها در جلساتي بيرون از مجموعه شرکت مي کنند به لحاظ تجربه اي و ديد راهبردي نسبت به گذشته تقويت شده اند و اين نتيجه طبيعي است.
يک دستاورد ديگر، حذف و توقف کارهاي کم اثر در مجموعه است؛ ما براي اين که فعاليت هاي دفتر را به سمت برنامه هاي قطب ها و ميزهاي تخصصي و برنامه هاي مسأله محور سوق دهيم، مجبور بوديم که در برنامه هاي جاري خودمان تجديد نظر کنيم و دستور داديم به تمام مراکز خودمان که کارهاي خود را اولويت يک و دو کنند؛ مثلا اگر مجموعه اي 6 نشريه در يک برهه بيرون مي داد الان که نشريات مخاطب ندارند بخشي از اين نشريات را حذف کرديم و با توجه به اين که جامعه و ذائقه و نيازهاي آن تغيير کرده، چرا بايد راهي را که در يک برهه خوب بوده و الان کارآيي ندارد الي الابد ادامه دهيم. 
مثلا ما در دانشگاه باقرالعلوم(ع) گروه معارف را تعطيل کرديم زيرا در سال 84 که به اين نتيجه رسيديم که دانشگاه باقرالعلوم(ع) دانشجوي معارف تربيت کند به درخواست نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها  قرار بود که کمک کند که اين نياز در کشور تأمين شود ولي بعدها نهاد رهبري در دانشگاه ها، دانشگاه معارف را تاسيس کرد و دانشگاه تهران هم دانشکده معارف درست کرد و ما ديديم که نياز نيست و اين کار را متوقف و برخي از نشريات را تعطيل کرديم و اين هم يکي از فعاليتهاي خوب قطب ها بود که پالايش کرد و برخي از برنامه هاي کم اثر را کنار گذاشت و فعاليت هاي مجموعه را جهت حل مسائل مطرح شده در قطبهاي دفتر تبليغات اسلامي جهت‎دار کرد.
 
**نظر مقام معظم رهبري«مد ظله العالي» در خصوص طرح تحول در دفتر و تاسيس قطب هاي فکري فرهنگي چه بوده است؟
از همان اول که بنده اين طرح را دنبال کردم، يک نوشته اي نوشتم و اين طرح را توضيح دادم و در دفتر حضرت آقا، خدمت حجت الاسلام والمسلمين حجازي تحويل دادم و وقتي ايشان طرح را خواندند همان جا گفتند «تحول يعني اين؛ اگر بتوانيد اجرايش کنيد». 
طرح هاي اين چنيني، 5 درصد مربوط به نوشتن و طراحي طرح است و 95 درصد اجرايي کردن طرح ملاک است و ما خيلي پايمردي کرديم تا اين طرح را اجرايي کرديم و يکي از دلايلي که من محکم پاي اجراي اين طرح ايستادهام، تأييدي بود که مقام معظم رهبري «مد ظله العالي» داشتند و در يکي از جلساتي که خدمت ايشان رسيدم در بين گزارشي که مربوط به دفتر مي دادم، به اين فراز رسيدم که ما طرح تحولي هم در دفتر کليد زده ايم که ايشان نگذاشتند جمله من تمام شود و فرمودند که «من خوانده ام و مطلع هستم و خيلي طرح خوبي است و چرا برخي با تو مخالفت مي کنند؟». يعني ايشان از جزئيات هم مطلع بودند و وقتي من ديدم که خود حضرت آقا پشتيباني مي کنند، من با انرژي بيشتري اين کار را دنبال کردم؛ يعني وقتي خواستِ هيأت امنا بود، به لحاظ شرعي و قانوني محکم شديم و حمايت حضرت آقا سبب شد که با انرژي بهتر و بيشتري کار را جلو ببريم.

**در پايان اگر نکته اي هست بفرماييد.
تشکر مي کنم از شما و اميدواريم که اين تجربه که تا حد نسبي تجربه موفقي بوده است چون هيچ وقت انسان نبايد کار خود را کامل بداند هميشه احساس رضامندي از روند کار، آغاز کم تحرکي و نخوت و رکود است. ما همانگونه که در عرصه اخلاق و تدين بايد نسبت به خود مطالبهگر باشيم و نبايد حالت غرور و از خود راضي بودن را داشته باشيم؛ از خود راضي بودن در فضاي سازماني هم امر ناپسندي است؛ بنابراين هميشه بايد احساس عقب ماندگي کنيم و نسبت به وظايف خود احساس قصور کنيم ولي اگر بخواهيم منصفانه به اين مسأله نگاه کنيم من به بحث مسأله محوري در دفتر تبليغات اسلامي نمره مثبتي مي دهم زيرا اين حرکت، حرکتي رو به جلو است و داريم ضعفهايش را مي گيريم و اميدواريم تجربه اي موفق و الگويي براي ديگر نهادهاي علمي و فرهنگي شود تا از اين تجربه بهره مند شوند.
 

گفت وگو از : محمدرضا قربان زاده

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها