به گزارش سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، متن پیشرو گفتاری از آیتا... میرباقری است که در ادامه می آید: «اگر كسی میخواهد وارد بيوت نور و بيوت معرفت شود، از بابش بايد وارد شود. فرمود: بابش ما هستيم. ولی اين باب، بابی است که هر کس بخواهد وارد شود، بيرون در، بايد همه چيزش را بريزد. قبل از داخل شدن، همه چيزِ انسان را از او میگيرند؛ يعنی او را از هوای نفس خلع میکنند، نفس را خلعِسلاح میکنند، و الا انسان نمیتواند از درب وارد شود.
تمدن امروزی، وادیِ تِيه است. اگر انسان «سُجَّدَاً» وارد نشد، گرفتار وادیِ تِيه میشود. وادیِ تِيه يعنی وادی سرگردانی. عالَم، جنود خداست، اگر كسی بخواهد در عالَم، بازی کند و «سُجَّدَاً» وارد نشود، او را در همه عالَم میچرخانند و سَرِ جای اَوّلش برمیگردانند! راه میرود ولی باز میبيند سَرِ جایِ اوّل است؛ همهٔ عالَم مأمور میشوند تا او را سرگردان کنند.
بعضیها قيافهٔ فيلسوف و دانشمند به خودشان میگيرند، اما وقتی جلو میروند دوباره همان آدمِ چهلسال قبل هستند؛ اين، تِيه است. آنهايی که با خدا راه میروند، در هر ثانيه سيری دارند، ولی شرطش «وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا» است. اصحاب عاشورا اينطوری بودند، ولي بقيه، اهل تِيه بودند. اصحاب سيدالشهدا(ع) بارشان را بستند و به وادی ولايت رسيدند؛ چون «سُجَّدَاً» وارد شدند؛ يعنی ورودشان با تواضع بود. كسی كه از اين وادی وارد شود، طاهر میشود، اما بيرون اين طريق، هميشه پليدی، حيرت و تِيه است.
اصحاب عاشورا کسانی بودند که از «باب الامام»، «سُجَّدَاً»، یعنی با تواضع، وارد شدند و همه چيزشان را بيرون در، ريختند. آنها همان شب عاشورا امتحانشان را دادند. حضرت فرمود: برويد! گفتند: ما اين جان را کجا ببريم، ما اين جان را تازه پيدا کردهايم، کجا معامله کنيم؟ اينها از اين باب وارد شدند. اگر كسی وارد اين وادی شد، تازه، سير شروع میشود. سراپردههای توحيد و - به تعبير روايات - حُجُب و سُرادقاتِ توحيد، بینهايت است. اين حُجُب و پردهها بايد يکیيکی با امام(ع) برداشته شود. اينكه اصحاب عاشورا تا کجا سير كردهاند، ما نمیفهميم، ولی همهٔشان اهلِ «وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا» بودهاند.»