سرویس سیاسی پایگاه 598/ مجتبی دانشطلب؛ خاتمی وقتی میخواست به قدرت وارد شود شعار «زنده باد مخالف من» سر میداد اما همینکه قدرت به دستش افتاد برنامه «حذف هاشمی» را کلید زد، بدون اینکه خودش را با هاشمی رو در رو نشان بدهد. در سیاست ایران باب شده که خاتمی را شخصی بیعرضه و کم اراده توصیف میکنند اما این فقط در مورد وعدههای اقتصادی که به مردم داد میتواند درست باشد که از همان زمان هم موضوع لطیفههای مردم شد، اما در سیاست اتفاقا بسیار جدی و زیاده خواه عمل میکرد و همزمان قیافه خندان و مظلوم به خودش میگرفت. در عین حال که از مدارا و تحمل حرف میزد مشغول برنامهریزی برای به هم زدن قدرت و افزایش سهم خودش بود.
خاتمی زنجیرهای از روزنامههای وابسته به دولت اصلاحات راه انداخت تا جنگ قدرت را از پایین رقم بزند. با بازی با وزارت اطلاعات و پرونده قتلهای زنجیرهای برای نظام بحرانی خطرناک ایجاد کرد که واقعه ۱۸ تیر پیامدش آمد. حتی بعد از آن هم توانست تعداد زیادی از وابستگان به خودش را از سد تأیید صلاحیت بگذراند. انتخابات مجلس را طوری برگزار کرد که هاشمی در تهران ۳۰ام هم نشد عادل حتی به خودش هم رأی نداد. مهاجرانی را علیرغم مخالفتها به وزارت فرهنگ گماشت و با اصرار حفظش کرد. حتی وقتی قم علیهش تحصن کرد باز هم کوتاه نیامد و همین یک قلم نشان میدهد تا چه حد اهل ایستادن و بازی کردن بوده است.
هنر خاتمی تحریک آدمهای تندرو و اهل درگیری علیه نظام و عقب ایستادن و چانه زدن (پرزنت کردن خودش) بوده، نه تنها در دوره ریاستش که بعدتر در انتخابات ۸۸ هم همین سیاست را دنبال کرد. به نظر میرسد او با یک طراحی درست موسوی یکدنده و عصبی را جلو انداخت و خودش عقب ایستاد تا شاید ماهی قدرت را صید کند. در تمام آن تلاطم جز یک اظهارنظر درباره رفراندوم چیزی از او منتشر نشد که همان هم قابل تکذیب است و این شرایط، به حساب آوردن او جزو «سران فتنه» را دشوار کرده. بعد از آنهمه آشوب هم به سادگی در انتخابات مجلس نهم شرکت کرد و این اقدامش به شکل زیرکانهای رسانهای شد تا موقعیت بقایش را از دست ندهد.
خاتمی سیاست را در ایران استادیومی کرد و بحرانی مزمن و خطرناک درون نظام به وجود آورد. قبل از او سوت و کف، بلند کردن صدا و جیغ و داد دختران و پسران موضوعیتی نداشت، اما او رقابت سیاسی را به هواداری تنزل داد. خاتمی با وارد کردن گلهوار دانشجویان نزاعی کور مشابه دعوای آبی و قرمز رقم زد. استفاده از دانشجوی کم سن و سال، ناآگاه و رادیکال به عنوان ابزار زورآزمایی و بعد مظلوم نمایی از اهم موفقیتهای خاتمی بود. طرف مقابل هم بازی خورد و هنوز سعی میکند در همان عرصه مقابله کند. غلبه هو و جنجال، نپذیرفتن انتقاد، به خیابان کشیدن سیاست و آتش بازی بعد از باخت همه از آثار استادیومی شدن سیاست است.
بهترین مصداق استفاده از حربههای متنوع علیه نظام شخص محمد خاتمی بوده اما حکومت به دلیل سابقه و شاید نام خانوادگیش با او برخورد مناسبی نداشته، و حتی موضوع خلع لباسش به دلیل هتک لباس روحانیت را پیگیری نکرده است. بعید است کسی بتواند در عین نشان دادن چهرهای ملایم و منعطف به اندازه خاتمی از حداکثر توطئه و خرابکاری برای رسیدن به اهداف سیاسیاش استفاده کند. خاتمی در زبان بازی و هنر پیشگی هیچ کم ندارد و از همان دوره وزارتش که از حربه استعفا استفاده کرد نشان داد که تغییر بازی قدرت را بلد است، به حدی که اگر مردم واقعا حامی نظام نبودند او و اطرافیانش به راحتی ساختار قدرت در ایران را به هم میزدند.