سیاست اگر از جنس قدرتطلبش باشد لاجرم باید آمیختهای از
«دروغ»، «فریب» و «استفاده از هر ابزاری برای رسیدن به هدف» شود. در این
بین فرقی نمیکند این وسیله «شعارها» و «وعدههای بیپشتوانه» باشد یا
انسانهایی که حالا از گذر رسانه به چهرههای پرمخاطبی تبدیل شدهاند
که نامشان در دنیای جدید «سلبریتی» است و میتوانند میداندار بازیهای
تبلیغاتی شوند!
میتوان برای کسب نتیجه و رسیدن به هدف آنها را ردیف کرد تا ستارههای
میدان سیاست باشند و در همایشها و میتینگهای سیاسی برایشان جایگاه ویژه
تعریف کرد و دوربینها را روی آنها زوم کرد و برایشان دست تکان داد و با
آنها سلفی گرفت! سلفی با آنها در زمینی که سیاست از گذر هیجان و نه عقلانیت
است؛ میتواند نتیجهبخش باشد و برای جناح سیاسی اصلاحطلب قدرت به ارمغان
آورد و همه اینها البته نامش «توسعه سیاسی» است! برای همین است که از سوی
اصلاحطلبان، تهرانیها توسعهیافتهترین اقشار جامعه ایرانی هستند؛
همانهایی که «تَکرار» را سریعتر «تکرار» میکنند و دابسمش «تکرار
سلبریتیها» راحتتر بر آنها موثر است.
«سلبریتی هست اساسا چون دیده میشود!» و این بازی سیاست هم برای او
کمفایده نیست، چون در گذرگاه یک اتفاق مهم و تاریخی بیشتر در معرض دید
عموم قرار میگیرد! اما امان از روزی که آبها از آسیاب هیجانات سیاسی
بیفتد و عقلانیت حکمفرما شود و آنهایی که تا دیروز تکرار میکردند «پشیمان»
از تکرار خود شوند! اینجاست که سازوکار دوم این جناح قدرتطلب فعال میشود
که «آخر تو چه از سیاست میدانی که حرف میزنی؟»، «تو را چه به سیاست؟!»،
«شهر شلوغ شده است و در نبود احزاب، [قورباغه] هفت تیرکش شدهای!» و... به
قول معروف این از فحش هم برای سلبریتیهایی که همه چیزشان را به میدان
سیاست آوردند تا روحانی رأی بیاورد بدتر است که به آنها بگویید «مگر
سلبریتیهای پشیمان از رای به روحانی چقدر در رای آوردن او تاثیر
داشتهاند؟» حالا دیگر زمان آن میرسد که این جناح سیاسی این گزاره تاریخی
خود را تَکرار کند که «کاری نکنید که بگویم از سالن بیرونتان کنند!» و
برای اینکه در جرگه ما بمانید تنها میتوانید طوطیوار فقط تکرار کنید و نه
بیشتر!
سیاست ماکیاولی اصلاحطلبانه همینقدر کثیف است! و سلبریتی محترم تا
آنجایی ارج و قرب دارد که بتواند نردبان قدرت شود و نه بیشتر؛ یعنی تا همان
جایی که از رأیش عکس گرفت و در صندوق انداخت!
اینکه سلبریتیها نباید میداندار سیاست باشند گزارهای است منطقی و معقول!
اینکه آنها پیچیدگیهای امر سیاسی را درک نمیکنند و با سیاست عوامانه و
هیجانی برخورد میکنند مشخص است، اینکه اساسا سیاست هم برای آنها ابزار
خودنمایی است و نه بیشتر هم عیان است! اما سوال اینجاست که چه کسی
سلبریتیها را میداندار سیاست و در بحبوحه هیجانی انتخابات از چهره آنها
سوءاستفاده کرد؟! چه کسی آنها را مرجع تصمیمگیریهای مردم قرار داد و یک
اتفاق مهم که سرنوشت 4 ساله و بلکه بیشتر یک جامعه را به مبتذلترین
وجه ممکن رقم زد، ایجاد کرد؟! اینکه همه توان رسانهای و لجستیک خود را
برای رأیآوری روحانی بهکار بگیری و حالا که وضع تغییری نکرده، بلکه بدتر
از پیش نیز شده است، از زیر بار مسؤولیت خطاهای دولت شانه خالی کنی؟! انگار
نه خانی آمده و نه خانی رفته است!
سلبریتیها در رمانها و فیلمنامههایی که درباره «عشق و خیانت»
خواندهاند زیاد با این عبارت مواجه شده بودند که «فلانی بعد از آنکه بهره
و لذتش را ازم برد مثل یه دستمال کاغذی باهام رفتار کرد و منو انداخت دور»
اما حالا در مواجهه با اصلاحطلبان این را به عینه حس کردند که برای
این جماعت قدرتطلب حتی ارزشی پستتر از آن دستمال کاغذی یک بار مصرف
دارند.