مساله پیامرسانهای داخلی، مساله فنی و مخاطب نداشتن و غیره نیست. باید از مالکان سرویسهای وبلاگنویسی که در دورهای با اقبال زیادی مواجه شدهاند پرسید که حاکمیت با اعمالِ نگاهِ نظارتی سنتی و حذف و فیلترینگ افسارگسیخت چه بلایی بر سر مخاطبان و رشد سرویس آنها آورد.
عدم درک فضای اجتماعی جدید، نگاه قضایی امنیتیِ سنتی و قدیمی، نگاه کنترلی اشتباه به اجتماع، عدم درک درست از حریم خصوصی، سعی در کنترل آزادی بیان به صورت شلخته و سلیقهای، همه و همه به معنای شکست هر برنامه ای است که بخواهد وارد زمین رسانههای اجتماعی شود
گامهایی باید پیش از شتاب برای تبلیغ پیامرسانهای داخلی برداشت. این گامها اصولا به حاکمیت مربوط است و نیاز به یک اراده جدی برای تغییر نگاه و روش دارد. تا آن زمان مساله مهم کوچ به فضای مجازیِ تحت سیطره حاکمیت بعید است و اشتباه.
در این سالها حاکمیت و دولت نه تنها ارادهای برای حمایت جدی از پیامرسانهای بومی نداشته، بلکه برای تغییر نگاه و روش برای امنیتبخشی به کاربر نیز هیچ نکرده است. در واقع هیچ تضمینی وجود ندارد که فرداروزی، حتی به خاطر ارتباطهای شخصی، افراد و کاربران بازخواست نشوند.
هدایت افکار عمومی با نگاههای سنتی و روشهایی که مربوط به ریختِ اجتماعیِ دهههای گذشته است، جز اینکه مردم رانسبت به حاکمیت بدبین میکند، میتواند گسلهایی را فعال کند که هزینههایی جدی برای حاکمیت در پی خواهد داشت و قطعا با روشهای نظارتی و کنترلی دهه شصت، قابل مدیریت نخواهند بود.