«خبرگزاری دانشجو»، داوود رحمانی در آخرین بروزرسانی وبلاگ
«طلبه جوان» ضمن درج مطلبی تحت عنوان «صبحونه طلبگی» نوشت:
وقتی سخن از حجره و حجره نشینی میاد وسط،
همه یاد دریایی از معنویت میفتن که تقوا تو حجره ها موج می زنه! ولی تو
این امواج خروشان معنویت بعضی مواقع چیزهایی اتفاق می افته که خودش آخر
طنزه!!!
موقع صبحونه است و فقط نیم ساعت وقت
داریم صبحونه آماده کنیم و بخوریم ، یکی با دمپایی الحمله طرف نانوایی (
چون اگه یه کم دیر کنی نون بهت نمی رسه ،آخه همه رفتن نون بخرن ) یکی کتری و
برمی داره و می دوه طرف آشپزخونه که چای درست کنه ، حالا همه چی آماده است
و من میرم که کتری رو بیارم ، آخ پام !!
ببخشید پام خورد و لیوان شکست !آخه اینجا
یه کم شلوغ پلوغه ... باید صبحونه رو کماندویی آماده کنیم و بخوریم ،چون
استاد بزرگوارمون حضرت آیت الله محمدی اصل ( حفظه الله ) راس ساعت 9 درس
رو شروع میکنه و اگه دیر کنیم از ورود ما به کلاس ممانعت به عمل میارن و
بنده مجبورم که به دفتردارعزیزمون حاج آقا امیری به خاطر غیبت امروز جواب
پس بدم ( خدایا خودت کمکم کن !الهی العف ...) پس باید صبحونه رو سریع
بخوریم . تو همین افکار بودم که تا اومدم به خودم بیام و صبحونه بخورم ،آخ
داود جان ببخشید مگه تو صبحونه نخورده بودی!!!
یعنی امروز صبحونه گرسنگی داریم با جگر
گوسفندی !! حالا نوبت شستن ظرفاست و همه میگن داودجان امروز نوبت شماست
ظرفا رو بشوری، بالاخره حق الناسه و باید وظیفه خودت رو انجام بدی ....