به گزارش پایگاه 598، «مهران ابراهیمیان» در صفحه اقتصادی روزنامه «جوان» نوشت:
مدت هاست به دنبال واژهای میگردم تا از آفت اقتصاد
توزیع محور و دولتی تصویر مناسبی ارائه دهم. ابتدا قصد داشتم با عنوان
فیلسازی در اقتصاد به این موضوع بپردازم. از این جهت که اقتصاد دولتی به
دنبال توزیع رانت و درآمدهای در اختیار اقدام به زاد و ولد بنگاههای بزرگ
میکند ( بیآنکه مسیر بنگاههای بزرگ به شکل منطقی طی شود) و بعد از مدتی
از آنجایی که افتادن فیل و تحرک آن خطر دارد، لذا فیل تنها به موجودی برای
هزینهکرد زیاد و خورد و خوراک بدل میشود بیآنکه باری جابهجا و نقشی
مثبت را ایفا کند اما دیروز دوستی حکایتی تعریف کرد که شاید شبیهترین
مصداق اقتصاد دولتی و ایراد آن طی دهههای گذشته بوده است؛ ایرادی که در
اقتصادهای متمرکز از بعد از ظهور کمونیسم به وجود آمده و کارایی و بهره
وری را در بنگاهها از بدو تولد و درتمام طول عمر و حیاتشان با آنها همراه
است، البته منظور نگارنده شباهت اقتصاد موجود حاکم بر کشور با کمونیسم یا
تمایل به اقتصاد بازار آزاد نیست زیرا با شرایط موجود و سهم دولت نقش پذیری
دولت در اقتصاد غیر قابل انکار است. با این حال واقعیت این است که اقتصاد
ما به دلیل شرایط ذاتی دائم در حال خنثی کردن نیروها و انگیزه هاست و هر
کسی و هر بنگاهی به دنبال حداکثر کردن منافع خود نه تنها حرکت در مسیر
توسعه و پیشرفت را کند کرده بلکه در برخی موارد با نادیده گرفتن اقتصاد به
شکل یک «کل واحد» بحرانسازی هم کردهاند که این روزها از آن به عنوان شش
ابرچالش یاد میشود.
اما آن دوست عزیز چه گفت؟
او گفت برخی اسم فرزندشان را رستم میگذارند اما بعد حتی میترسند که نامش
را صدا بزنند. در حالی که نیت پدرانه انتخاب اسم خوب و تأثیر پذیری از نام
رستم بوده، اما غافل از اینکه نامگذاری فرزند را تنومند و پهلوان و نامدار
نمیکند که هیچ بعد از مدتی به اندازه رستم توقع دارد!
در زمان حاضر همان طور که اشاره شد اقتصاددولتی تعداد زیادی مولود دارد که
نامهای مشابه و خیالی رستم گونه دارند و کار به جایی کشیده که حتی خود
دولت هم جرئت نمیکند ساختار یا مدیریت آن را هم تغییر دهد !
نمونههای بسیاری از این دست میتوان نام برد، از جمله صندوقهای
بازنشستگی، بانکها و سیستم بانکی، خودرو سازها، فولاد سازها و پتروشیمی
ها، پالایشگاهها و به طور کلی صنایع بزرگ وابسته به دولت و اکثر شرکتهای
دولتی همگی یک رستم هستند که نام آنها نه تنها نتوانسته آنها را به شهرت و
اثر گذاری رستم بدل کند و باری از ایرانزمین بردارد و مایه افتخار ایران
شود بلکه آنقدر فربه و بزرگ شدهاند که کسی جرئت برخورد قهری با آنها را
ندارد و روز به روز بودجههای جدیدی را به آنها تزریق میکنند تا تنها به
حیات خود ادامه دهند. پهلوانی و پیشران بودن این دسته از صنایع و بنگاهها
پیشکش، مانع بزرگی شدهاند که اجازه تحرک به صنایع پاییندستی و بخشهای
مولد هم نمیدهند!
این رستمهای پوشالی با هیمنهای که برای خود دست وپا کردهاند اکنون حتی
دولت هم جرئت صدا زدن آنها را ندارد و یک روز با افزایش تعرفههای بالا، یک
روز با افزایش نرخ ارز، یک روز با چشمپوشی از مصوبه منع بنگاهداری بانک
ها، یک روز خوراک ارزان پتروشیمی و... شیره جان دولت و بودجهها را
میبلعند. این رستمها آنقدر به این روند ادامه دادهاند که دیگر برای دولت
با حس پدرانه تنها ادامه حیات آن مهم است نه نقش قهرمانان و پیشتازانهای
که برایش از بدو تولد در سر میپروراند، البته منظور نگارنده از بین بردن
این فرزندان ناخلف نیست و کشتن جگر گوشههای اقتصاد را از سوی دولت به دلیل
ملاحظات مختلف منطقی نمیداند اما تازمانی که دولت و مجلس و نمایندگان
مجلس تصمیماتشان را تحت تأثیر خواستههای نامحدود آنها تنظیم کند در بر روی
همین پاشنه خواهد چرخید، لذا تا دیر نشده باید از محبت کردن بیمحابا و بی
مورد به رستم هایی که از جایشان بلند نمیشوند و جرئت صدا کردن آنها را هم
نداریم، باید حذر کرد و در یک بازه زمانی مشخص تکلیف آنها را تعیین و
حمایتها را مشروط کنیم، وگرنه...