به گزارش پایگاه 598 ، روزنامه اصلاح طلب شرق امروز سه شنبه ۹۶/۱۱/۳ یادداشتی از حسین قدیانی ار روزنامهنگاران اصولگرا را منتشر کرد.
متن یادداشت حسین قدیانی با تیتر «اینها که شغل حساب نمیشود!» را در ادامه میخوانید: بله! تا از حضرات معزز چندشغله درباره تعداد مشاغلشان میپرسی، همین تیتر متن را به خوردت میدهند و البته بهلحاظ قانونی یا حقوقی، درست هم میگویند! اما وقتی به یاد بیاوریم که بخش قابلتوجهی از این جماعت، پرچمدار مبارزه با بیکاری یا اقلا متذکر همیشگی وجود لشکر بیکاران در کشور هستند، مسئله خیلی فرق میکند! کافی است خودمان را جای جوان دانشگاهی بیکاری بگذاریم که مرتب خبر وجود چندشغلهها را از رسانهها میشنود! قطعا برای روح و روان زخمخورده این جوان، اهمیتی ندارد که مدیر چندشغله، دولتی است یا حکومتی! از یکسو بیکاری خود را میبیند و از دیگرسو، تعدد شغل حضرات را! و لابد تأیید میفرمایید که توضیح یا توجیه «اینها که «شغل» حساب نمیشود» برای این جوان، حرف حساب محسوب نمیشود! حق هم دارد، چراکه ما یک «عرف» هم داریم! عرف میگوید؛ تو وقتی مرتب از طرف بیکاران، چماق بر فرق دولت بلند میکنی یا وقتی دایه مهربانتر از مادر برای بیکاران میشوی، دیگر خیلی زیبنده نیست که ۳۷ یا ۲۵ یا حتی فقط پنج شغل داشته باشی! مشاغلی که اگرچه به تعبیر قانونی یا حقوقی، شغل حساب نمیشوند، اما وقت و تمرکز و بازدهی مدیران چندشغله را به بدترین شکل ممکن میگیرند! ۲۴ ساعت یک شبانهروز، برای همه ۲۴ ساعت است و اگر مدیری ۲۴ شغل یا حالا بگو سمت و پست و عنوان و مشغله داشته باشد، قدرمسلم خروجی آن میشود همین اوضاع نابسامان فرهنگ و اقتصاد و سیاست! که حکم کنند؛ «زینپس بهجای واژه فلان، از واژه بهمان استفاده کنید» و حکمشان همانا و خنده و مضحکه ملت همانا! اما چرا؟! چون طرف در ۲۳ جای دیگر هم اگر نه شغل، که مشغله دارد! القصه! چند شب پیش در مسجد محل با تعدادی از دوستان، مشغول همین حرفها بودیم! یکی از رفقا که برخلاف حقیر، عضو رسمی بسیج و البته یکی از بیکاران کشور بود، کنایه ملیحی زد؛ «مگر حضرات، مدعی نیستند اغلب این مشاغلی که دارند، شغل حساب نمیشود؟! خب! بدهندش به ما!» و «این بدهندش به ما» فقط سخن آن رفیق بسیجی بیکار نیست! این را لابد، جوان غیربسیجی هم میگوید! حتی معترضان چند روز پیش کف خیابان! بگذار همینجا رونمایی کنم از خطری بزرگ! و آن اینکه هرگونه «توضیح» مدیر مملکت، از سوی آحاد ملت «توجیه» خوانده شود! و حق هم با مردم باشد! و این یعنی گسلی بدتر از گسل زلزله! علیالظاهر و طبق قوانین کشور، حق با مدیران دولتی یا حکومتی باشد، اما علیالباطن و طبق عرف، نه! همین میشود که مردم، عذر بدتر از گناه میخوانند توضیحات دستاندرکاران را! و این هم مولد همان گسلی است که نوشتم؛ «گسل بیاعتمادی»! جوان مردم، بیکار باشد و درعینحال، تشکیک کند در صداقت مدعیان مبارزه با بیکاری و منتقدان دولت! و چرا نکند، وقتی آقایان، اینهمه میز و صندلی را اشغال کردهاند با این توضیح مسخره که «اینها که «شغل» حساب نمیشود!» بله! شغل حساب نمیشود، اما قادر است جوان ملت را بهخوبی سر کار بگذارد! و البته این «کار» هم شغل حساب نمیشود! همان اصطلاح معروفی است که میگوید؛ «همه سر کاریم از قرار!»