«إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حتی یُغَیِّرُوا مَا
بِأَنْفُسِهِمْ.» (خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمیدهد مگر
آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند. سورۀ رعد، آیۀ 11)
تا زمانی که انسان علت و سببِ سلب نعمتها را تغییر ندهد، محال است آن نعمت را خداوند به او برگرداند.
وقتی
فکر میکنم در رابطه با «بانکها»، «خشکسالی» و «تبدیل باران به مصیبت»
درمییابم که اینها، نتیجه رفتار ما با حکم رباست. ما بانکداری «بدون قرض»
را بانکداری «بدون ربا» نامیدیم و این نوع بانکداری را، به خدا نسبت دادیم.
امام
راحل به مسئولان بانکها فرموده بودند: «کاری کنید پول کار نکند، در اسلام
پول کار نمیکند.» امام راحل، «کار کردن پول» را به «خدا» نسبت نداد بلکه
به «ناچاری و بیچارگی» مربوط کرد.
شورای نگهبان نیز نه بدلیل «احکام اولیه» بلکه بدلیل ضرورت و اضطرار و «احکام ثانویه» قانون بانکداری را تأیید کرد.
وقتی
دانشمندان و مردم باور کنند و بپذیرند، که بانکداری فعلی، بانکداری حلال
است و خداوند این بانکداری را امضا کرده و این مسئله، از باب ضرورت و
اضطرار نیست، معنایش اینست که ما با خدا «بدرفتاری» کردهایم و مصداق این
آیهایم: «وَمَنْ یَکْسِبْ خَطِیئَهً أَوْ إِثْمًا ثُمَّ یَرْمِ بِهِ
بَرِیئًا فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِینًا.»(کسی که خطا یا
گناهی مرتکب شود، سپس بیگناهی را متهم سازد، بار بهتان و گناهِ آشکاری بر
دوش گرفته است. سورۀ نساء، آیۀ 112)
خداوند مبرا است از اینکه «کار
کردن پول» را امضا کرده باشد. گناه «بهتان زدن» به خداوند، بالاتر از اصل
گناه [ربا] نباشد، کمتر نیست. در حال حاضر به ادعای بانکهای کشور، تورم یک
رقمی و حداکثر 9 درصد است. چرا سود تسهیلات بانکی هجده درصد است؟ خواهند
گفت که این 9 درصد اضافی، کارمزد است. اگر یک بازاری 9 درصد روی قرضی که به
کسی میدهد سود بگیرد و بگوید کارمزد است، شما میگویید حکم خداست و حلال
است؟ یا میگویید رباست؟ اگر این کار حلال است پس ربایی که حرام است چیست؟
پس آن یک درهم ربا دادن یا ربا گرفتن که آن گناه کذایی و بزرگ را دارد کدام
است؟ (پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: یک درهم ربا نزد خداوند عزّوجلّ
بدتر از هفتاد بار زنا با محارم در خانه خداست است. من لا یحضره الفقیه:
جلد 4 صفحه 367)
جمهوری اسلامی و علماء عظیم الشان، محبوبان خداوند
هستند ولی «إِنَّ اَللَّهَ یُحِبُّ اَلْعَبْدَ وَ یُبْغِضُ
عَمَلَهُ.»(همانا خداوند بندهای را دوست اما کردار او را دشمن میدارد.
خطبۀ 153 نهج البلاغه.)
خداوند دشمن میدارد کار کسی را که گرفتن
کارمزد اینچنینی برای قرض را، حلال میکند. اگرچه حلال کننده از دوستان خدا
باشد. خداوند نعمت خود را حبس میکند تا دوستان او آنچه مورد غضب اوست ترک
کنند و محال است بدون ترک آن عمل ناشایست توسط دوستان، خداوند نعمت را
آزاد کند. این قرآن کریم و این شما: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ
إِنَّهُ کَانَ غَفَّارًا یُرْسِلِ السَّمَاء عَلَیْکُم مِّدْرَارًا
وَیُمْدِدْکُمْ بِأَمْوَالٍ وَبَنِینَ وَیَجْعَل لَّکُمْ جَنَّاتٍ
وَیَجْعَل لَّکُمْ أَنْهَارًا.»(به آنها گفتم: «از پروردگار خویش آمرزش
بطلبید که او بسیار آمرزنده است. تا بارانهای پربرکت آسمان را پی در پی بر
شما فرستد و شما را با اموال و فرزندان فراوان کمک کند و باغهای سرسبز و
نهرهای جاری در اختیارتان قرار دهد! سورۀ نوح، آیۀ 10-12)
آیا همه خشکسالیها طبیعی، اقلیمی و جغرافیایی است؟ آیا این اتفاقات مربوط به تغییرات آب و هوایی جهانی است؟
آیا
امکان ندارد دوستان خدا، مرتکب امری شوند که بارندگی بموقع و پر منفعت، کم
شود و ضررهای بارندگی افزایش یابد؟ آیا امکان ندارد دوستان خدا امری که
برای خداوند عظیم است جدی نگیرند و خدا بر آنها نپسندد که در غفلت بمانند و
برای رفع غفلت ایشان، نعمت باران را حبس کند و یا با خسارت همراه نماید؟
اگر
چنین احتمالی ولو به احتمال ضعیف ممکن باشد، بدلیل عظمت محتمل باید جدی
گرفته شود و به قول بعضی بزرگان متاسفانه جدی گرفته نشده است.
اگر
حبس نعمت و نازل نشدن نعمت و یا همراه شدن نعمت با مصیبت، بدلیل سهل انگاری
در مسئلۀ عظیمی که عظیمتر از آن قابل تصور نیست باشد، تا هر زمان آن سهل
انگاری تغییر نکند، حبس نعمت نیز تغییر نخواهد کرد.
نماز باران هم
در چنین مواردی مؤثر نیست چون نماز باران، تغییر نیست. «إِنَّ اللَّهَ لَا
یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حتی یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ.»(خداوند
سرنوشت هیچ قوم (و ملّتی) را تغییر نمیدهد مگر آنکه آنان آنچه را در
خودشان است تغییر دهند. سورۀ رعد، آیۀ 11)
والسلام
محی الدین حائری شیرازی
۲۹ آبان، ۱۳۹۵