۱- از روز دوم، حضور افراد غیرمتخصص نه تنها کمک نیست، بلکه اسکان، بهداشت، امنیت و مسائل دیگرشون باری است مضاعف. همچنین اگر میخواید فقط چند روز محدود وقت برای کمک بگذارید، از روز دهم به بعد برید، چون شهرهای زلزلهزده معمولاً روزهای اول مملو از داوطلباند و روزهای بعد خالی از غمخوار.
۲- در این روزها روانشناسان و مددکاران بیشترین نقش رو میتونن ایفا کنن. افراد زلزلهزده به خاطر شدت و سرعت وقوع حادثه شدیداً در شوک هستن و نمیتونن مراحل سوگواری (انکار، خشم، چانهزنی، افسردگی و پذیرش) رو طی کنن و در مرحلهی انکار میمونن. همچنین چون درگیر تهیهی مواد اولیهی زندگی میشن نمیتونن سوگواری کنن.
۳- تسلی الکی، امید و وعدهی الکی ندید. از گفتن عبارات کلیشهای مثل مرگ حقه، همه چیز درست میشه، مثل اولش میشه و… خودداری کنید.
۴- اگر حرف به درد به خوری ندارید، فقط سعی کنید در کنارشون باشید. اشکالی نداره که حتی به مدت طولانی سکوت کنید.
۵- سعی کنید بغلشون کنید و دستشون رو بگیرید اگر خودشون رضایت داشتن و اذیت نمیشدن.
۶- دیدن جسد، رفتن به سر مزار، دیدن یادگاریهای عزیز ازدسترفته میتونه به انجام یک سوگواری ذهنی و پذیرش و باور مرگ اونها کمک کنه. تا جایی که ممکنه از گریه کردن اونها جلوگیری نکنید. سعی کنید براشون مراسم سوم و هفتم، مخصوصا به شکل دستهجمعی بگیرید.
۷- داستانها و خاطرات اونها در مورد عزیزانشون رو حتماً بشنوید و حتی اگر کمی نزدیکتر شدید بخواید که در مورد عزیزانشون با شما حرف بزنن. تعریف داستان، قبول مرگ و مرحلهای از سوگواری است.
۸- اگر کمک شما رو نمیپذیرن، یا حتی اگه میپذیرن از اونها کمکهای کوچیک بخواین و مهمونشون بشین. مردم ایران در شرایط روحی بد ممکنه کمک کسی رو نخوان اما اگه کسی ازشون کمک بخواد و مخصوصا مهمون باشه کمکش میکنن. این باعث میشه که "احساس ادای دین” کمتری به شما کنن و بعدش هم کمکهای بعدی شما رو راحتتر بپذیرن.
۹- همواره یادتون باشه آدمهای زلزلهزده اول آدماند بعد زلزلهزده. بهشون احترام واقعی بذارین و در اونها احساس ترحم ایجاد نکنید. یادتون باشه لباس و غذا فقط در حد زنده موندن برای خیلیها مهمه، احترام شما به اونها و حفظ شخصیتشون کمک بیشتری میکنه و اثر بسیار بلندمدتی روی اونها میگذاره.
۱۰- اعتقادات این افراد شدیداً ضربه خورده. اما به هیچ وجه وارد بحثهای اعتقادی با اونها نشید. سعی کنید بیشتر شنونده باشید و این حس رو بدید که در هر صورت و با هر اعتقادی در کنارشون هستید.
۱۱- مواظب بچهها و سالمندان باشید و با نگهداری از اونها از بار ذهنی بزرگترها رو، که شدیداً خستهاند، کم کنید.
۱۲- یادتون باشه، کسی که خشمگینتره یعنی بیشتر به توجه و کمک نیاز داره. خشم یک علامته، بهش توجه کنید و از خشمشون ناراحت نشید.
۱۳- با خودتون غذا نبرید، به جاش دارو و وسایل بهداشتی و عروسک و اسباببازی ببرید. غذا معمولاً چندبرابر نیاز به این مناطق میرسه. به سر و وضع آدمها و محیطشون توجه کنید. سعی کنید به محیط این افراد "زندگی” رو برگردونید. این کار میتونه با شونه کردن موهای یک بچه یا صاف کردن یک تابلوی کجشده انجام بشه.
۱۴- بهترین کمک اینه که شرایطی رو ایجاد کنید که خود این افراد به خودشون و دیگران کمک کنن. مشارکت، اونها رو از حالت افسردگی خارج میکنه و آسیبدیدهها هم کمک یک "همدرد” رو راحتتر میپذیرن. پس افراد با روحیهتر بومی رو پیدا کنید و از اونها کمک بگیرید.
۱۵- اگر خبرنگار نیستید، از گرفتن عکس یا فیلم از آدمها، حتا از ویرانهها، خودداری کنید.
۱۶- اگر نمیدونید چه کمکی میتونید بکنید یا تجربهی سفر و زندگی در چنین شرایطی رو ندارید، نرید لطفاً. اونجا هتل و دستشویی تمیز و… نیست. اگر رفتید، در بیان احساسات غلو نکنید و سعی کنید خودتون باشید.
۱۷- این نوشته هدفش منصرف کردن آدمها از رفتن و کمک کردن نیست. اما باید برنامهریزیشده و هدفمند، گروهی و تا جایی که ممکنه با هماهنگی با سازمانهایی مثل «هلال احمر» رفت. نه به هدف یک مسافرت تفریحیِ انساندوستانه! مهمتر از نیت، عملکرد و انجام کمک واقعی به مصیبتزدههاست.
* کتاب «رنج و التیام در سوگواری و داغدیدگی» ویلیام وردن، ترجمهی محمد قائد، کتاب بسیار خوب و ساده و روانی است که میشه مثلاً توی راه تهران تا کرمانشاه خوند. این کتاب در زندگی خودتون هم به کارتون میآد.