به گزارش پایگاه 598 به نقل از خبرگزاری دانشجو، برخی از اسمها نیازی به معرفی ندارند. حسین دهباشی هم دقیقاً یکی از همان معدود آدم هاست. او را بیشتر به خاطر ساخت تیزرهای تبلیغاتی دکتر حسن روحانی میشناسیم. وی مشاور رسانهای روحانی در اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری نیز بوده است. هرچند پیش از مصاحبه با طعنه از آن یاد میکند. در ساعات پایانی نمایشگاه مطبوعات و بنابر قولی که روز قبلش به ما داده بود خسته از راه رسید و در غرفه ما حاضر شد. مصاحبهها و صحبتهای متعددی از او در رسانههای منتشر شده است، اما شاید هیچ رسانهای به پر سر و صداترین کار او یعنی «خشت خام» نپرداخته است. مستند تصویری که وی در توییتر خود از توقف تولید آن به دلایل نامعلوم خبر داده است. از این رو تمرکزمان بر همین تولید اوست که این روزها در محافل دانشگاهی و نخبگانی خوب دیده شده است. آن چه میخوانید مصاحبه ما با کسی است که روزنامه «هفت صبح» به درستی او را «خبرسازترین ژورنالیست ایرانی در سال 96» خوانده است.
خشت خام بازدیدها و واکنشهای خوبی در میان جامعه دانشگاهی و نخبگان داشته است، ایده خشت خام از کجا آمد و چه شد آن را تولید کردید؟ آیا یک دغدغه شخصی است یا یک پروژه سفارشی دولتی؟
دهباشی: من سال هاست مسیر خود را در یک جمله خلاصه کرده ام و آن هم «مبارزه با فراموشی است». کارهای زیادی، در حوزههای مختلفی انجام داده ام که بعضاً باعث افتخار نبوده اند و همیشه فکر میکردم که آنها فرع بر این مبارزه با فراموشی و تاریخ نگاری است. خشت خام تلاشی برای تلنگر زدن و تردید ایجاد کردن در ذهن مخاطبی است که به یک سری از واقع زیاد از حد مطمئن شده است و امیدواریم با ایجاد تردید، زمینهای فراهم شود تا آن مخاطب کمی بیشتر مطالعه و پرسش کند و از طرفی کمی بیشتر مجال گوش کردن داشته باشد.
ایده اصلی از کجا آمد؟ آیا ادامه همان روندی است که منتهی به کتاب «تاریخ شفاهی ایران در عصر پهلوی» شد؟
دهباشی: اصل کار من تاریخ شفاهی است. تاریخ شفاهی که به صورت عمیقی کار شود و به شکل همان کتابی که اشاره کردید، در آید. در حال حاضر این این امر امکان پذیر نیست. بعد از اینکه دولت محترم از انتشار کتابهای من جلوگیری کرد؛ احتمالاً به خاطر یک بچه بازی که نمیدانم شاید دو طرفه بود، چون من در برخی مسائل از دولت انتقاد داشتم و آنها هم به نوعی انتقام خود را اینطور گرفتند؛ شما هم جای من بودید کاری میکردید که نشان دهید خفه نشده اید و جلو صدای شما گرفته نشده است. برای همین دنبال یک پروژه ارزان و پرمخاطب بودم که بتوانم با هزینه خودم آن را انجام بدهم و خیلی به کسی حساب پس ندهم و در عین حال بازخورد آن را خیلی سریع ببینم و اینطور نباشد که سالها روی آن سرمایه گذاری کنم-همانند پروژه تاریخ شفاهی در دور پهلوی- و بعد به مشکلاتی که گریبان گیر آن شد بر بخورم، اینکه آیا اجازه چاپ پیدا کند و یا نکند!
ترکیب یک پروژه ارزان و سریع و پرمخاطب شد «خشت خام». گرچه من در ابتدا گمان نمیکردم که بیشتر از دو الی سه هزار نفر مخاطب داشته باشد، اما الان که فکر میکنم علت این تعدا مخاطب، هنرمندی و یا مضمون کارهای من نیست، بلکه عطش زیاد جامعه ما نسبت به پرسش گری است که پیدا کرده، مخصوصاً نسبت به گذشته خودش. معتقدم هر کسی که جای من بود و این کار را انجام میداد مورد اقبال قرار میگرفت.
افراد و سوژه را چطور انتخاب میکنید؟ در واقع این افراد باید چه ویژگی هایی داشته باشند تا شما سراغ آنها بروید؟ برای مثال شما یک سلسله مصاحبه با امرای ارتش داشتید، اما سراغ سرداران سپاه نرفتید. این افراد چطور انتخاب میشوند؟
دهباشی:سراغ سرداران سپاه رفتیم و نمونه آن آقای علائی است. اتفاقاً سراغ سرداران سپاه بیشتر از این هم خواهیم رفت و با آنها هم صحبت کرده ایم. یک علت که کمتر به اینها پرداخته شده این است که یکی از بزرگان سپاه که از قهرمانان ملی جنگ هم هستند و اجازه بدهید اسم ایشان را نگویم و در حال حاضر هم یکی از قهرمانان ملی ما در جبهههای دیگر محسوب میشوند، بعد از اینکه گفت و گوی ایشان ضبط شد به خاطر اهمیتی که داشتند، انتشار آن را به روزهای دیگر موکول کردند؛ در واقع گفت و گوی ایشان قبل از امرای ارتش ضبط شده بود. دنبال فرصتی مناسب هستیم که آن را منتشر کنیم. گمان میکنم به مناسبت هفته بسیج و یا مناسبتهای این چنینی بتوانیم چند مصاحبه این چنینی را پشت سر هم منتشر کنیم.
سوژهها و افراد را نگفتید چطور انتخاب میکنید؟
دهباشی:اینکه چطور سراغ کسی میرویم؛ ترکیبی از کنجکاوی و سوالی است که خود ما داریم. با تحقیقاتی که از قبل در دسترس است، تلاش میکنیم سراغ فردی برویم که از قبل بتوانیم سوال داشته باشیم؛ از طرف دیگر پرسش گری که جامعه از او دارد و از همه اینها مهمتر در دسترس بودن طرف مقابل.
جدای از نگاه مخاطبان، کدام مصاحبه را حسین دهباشی بیشتر دوست دارد؟
دهباشی:مصاحبه با ناخدا هوشنگ صمدی!
به دلیل صحبتها و احساسات ناسیونالیسی که ایشان در مصاحبه داشتند؟
دهباشی:من هم انسان ناسیونالیستی هستم. ببینید من و شمایی که رسانهای هستیم و بالا و پایین زیاد دیدیم و خبر زیاد میخوانیم، طرف مقابل خیلی باید حرفش تکان دهنده باشد که جلوی دوربین اشک شما دربیاید.
ترکیب یک پروژه ارزان و سریع و پرمخاطب شد «خشت خام». گرچه من در ابتدا گمان نمیکردم که بیشتر از دو الی سه هزار نفر مخاطب داشته باشد، اما الان که فکر میکنم علت این تعدا مخاطب، هنرمندی و یا مضمون کارهای من نیست، بلکه عطش زیاد جامعه ما نسبت به پرسش گری است که پیدا کرده، مخصوصاً نسبت به گذشته خودش.
شاید نباید این سوال را بپرسم، اما کدام مصاحبه را نپسندیدید؟
دهباشی: هر کدام از گفتگوها-اسم نمیآورم- که طرف مقابل قائل به گفت و گو و مایل به طرف پرسش واقع شدن نبوده است. البته نمونههای مکرری هم داشتیم که به دل من ننشسته است. صادقانه اگر بخواهم بگویم، تعداد برنامههای ناموفق چندین برابر برنامههای موفق در خشت خام بوده است. من از اغلب برنامهها رضایت ندارم.
تیم پژوهشی این کار چطور گزینش و انتخاب شده اند؟ به نظر میرسد که پژوهشگران جوان و دانشگاهی باشند؟
دهباشی: اتفاقاً تیم سن و سال دار و بسیار پخته ای هستند. در این تیم از چپِ چپ تا راستِ راست وجود دارد. از زندانی سیاسی اصلاح طلب تازه از زندان آزاد شده داریم تا بچههای سابق اطلاعات سپاه. نقطه مشترک همه این افراد لطف و رفاقتشان با من است.
چطور همدیگر را میبینید؛ ترکیب متناقضی هستند؟
دهباشی: ما همدیگر را نمیبینیم. در فضای مجازی یک گروه تلگرامی داریم که آنجا وقتی یکی از بچهها فردی را برای مصاحبه پیشنهاد میدهد، در موردش شروع میکنیم به گپ و گفت، شوخی و جر و بحث تا زمانی که فرد مصاحبه شوند پیشنهاد ما را میپذیرد. بعد رفته رفته قضیه پختهتر میشود. نهایتاً طراحی سوالات مقدماتی را به یکی از بچههای تیم میسپاریم که بیشترین اختلاف نظر را با مصاحبه شونده دارد. وقتی سوالات ابتدایی آماده میشود به همان گروه تلگرامی ارائه میشود و مجموع پرسشها توسط دیگران تکمیل میشود.
جالبترین نکتهای که در مصاحبهها متوجه آن شدید و قبل از آن نمیدانستید؟
دهباشی: [کمی فکر میکند]الان حضور ذهن ندارم. اما خیلی از حرفها بوده است که من از قبل نمیدانستم. واقعیت این است که من از مخاطب خیلی جلوتر نیستم. من نیم قدم از مخاطب جلو هستم و آن نیم قدم هم به خاطر این است که قبل از گفت و گو در حال تلاش هستیم و حدود دویست صفحه چکیدهای که دوستان در مورد شخص مصاحبه شوند گردآوری کرده اند مطالعه میکنم. از این جهت من خیلی فرهیختهتر از مخاطب محسوب نمیشوم.
برای تولید خشت خام تحت فشار قرار گرفته اید؟
دهباشی:خیلی، خیلی!
از طرف کدام نهاد و ارگانی؟
دهباشی: جایی نبوده که فشار نیاورد. همه جا. فشار رو خود مصاحبه شوندگان هم میآورند. گاهی حرفی را که زده اند تمایل ندارند پخش شود!
پیش آمده بخشی از مصاحبه را حذف کنید؟
دهباشی: مصاحبهای نبوده که حذف نکنم!
مصاحبه سفارشی هم گرفتید؟
دهباشی: نه اصلاً
سوال آخر اینکه، برنامه خشت خام همانند کتب تاریخ شفاهی به سوی افراد قبل از انقلاب نمیرود؟ گویا تمرکز بر بعد از انقلاب و دهه پرماجرای 60 است؟
دهباشی: دهه 60 و بعد از انقلاب مهمتر است؛ به جهت اینکه من یک دورهی 16 - 17 ساله قبل از انقلاب را وقت گذاشته ام و به عنوان بچه انقلاب احساس مسئولیت میکنم که یک جوری به سالهای بعد از انقلاب ادای دین کنم. شاید مواردی هم پیش بیاید که به قبل از انقلاب بازگردد. ما خودمان را نبسته ایم، اما گرایش ما بعد از انقلاب است.
سوالی بود که نپرسیده باشم؟
دهباشی: [با لبخند]نه فکر کنم همه سوالاتت رو پرسیدی!