متن کامل یادداشت مجتبی زارعی به شرح زیر است:
این روزها اگر در تکاپوی غرب و بهخصوص آمریکا در شناسایی مغزها و ایدهها از طریق راهاندازی یا هدایت استارتآپها در ایران رصد شود و از سویی راهبردهای آیندهنگارانه فقیه ِحکیم آیتاللهالعظمی خامنهای را از دهه قبل حول شرکتهای دانشبنیان کنار هم بگذاریم میتوان، باری دیگر به فتوای عقل و با روششناسیهای علمی و نیز به شهادت دشمنان و سیاستمداران دولتهای بزرگ جهان به این نتیجه رسید که متدولوژی فقاهتِ حکیمانه، از روششناسیها و چارچوبهای نظری حاکم بر اندیشه و عمل توسعهگرایان و بروکراتها به اندازه چند دهه پیشی دارد.
مرین وبستر، استارتآپ را (مخففstartup company شرکت نوپا) مجموعهای از کارها برای حرکتی جدید و حصول به یک شرکت یا کسب و کار نوپا تعریف کرده و بسیاری نیز برآنند که منشأ آن سن فرانسیسکو و درّه سیلیکون است؛ کمپانیها و شرکتهای نوپا و نوظهوری که در نسبت سهگانه انسان، ایده و محصول شکل مییابند، با فرهنگ و علم و فناوری و نیز شرکتهای چند ملیتی پیوندی وثیق دارند؛ دست آخر نیز میل زیادی دارند تا در حوزه سیاست، تغییرات اجتماعی و سبک زندگی بسط یابند؛
از سویی چون استارتآپها غالباً از طریق رویدادهای استارتآپی به مرحله فعلیت و کمال و عینیت میرسند و چون فراخوان طرح ایدهها و ابداعات و خلاقیتها، عموما بر بستر شبکههای اجتماعی شکل میگیرد، میتواند حاوی پیامدهای ملّی ناگوار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی باشد؛ اما رویدادهای استارتآپی چیست؟ وقتی طرح ایدهها، جمعآوری آن و تبدیلاش به محصول در یک همایش، رویداد و تظاهرات مکانی شکل گیرد؛ رویدادی استارتتاپی بهوجود میآید؛ افرادی که حول ارائه یک نظر و تکاپو در باره یک مسئله در مکانی فیزیکی و یا مجازی گردهم میآیند، در ازای ارائهای کوتاه از ایده خود، مبلغی نیز پرداخت میکنند، داوران و ناظرانی وجود دارند که به گزینش و پالایش ایدهها پرداخته و ایدههای کارا را بر سکوی قهرمانی مینشانند؛ اینجاست که ایدههای معطوف به تحقق محصول، شناسایی و یا در شرکتهای عموما خارجی مورد سرمایهگذاری واقع میشود.
این روزها رویدادهای استارتتاپی در ایران به سرعت در حال افزایش است، اما چرا مولد نیستند و به درمان دردهای ایرانیان رهنمون نمیشوند؛ سر از تعاملات لاکچری، بازار موبایل و دیگر فرآوردههای خدماتی و بهتر بگویم شبهخدماتی روی آوردهاند؛ برخی را به میلیاردها تومان ثروت و سرمایههای بادآورده رسانید؛ پولهایی که اگر عنان از کف نهد میتواند در تحولات سیاسی و فرهنگی به صورت مخربی ایفای نقش کند.
از دیگر سو در لابلای رویدادهای استارتآپی در زیر پوست تحولات علم و فناوری اما اخباری دیگر به گوش میرسد که گویا بسیاری از نوآوران و خلّاقان و صاحبان ایده در نبود ِاستارتآپهای بومی اثرگذار و متمکّن، به فراخوانهای شرکتهای استکباری دانشبنیان رو کردهاند؛ درست در همین مرحله از تحلیل است که به عمق وجودی و ملّی راهبردهای ابلاغی فقیهِ حکیم؛ آیتاللهالعظمی خامنهای پی خواهیم برد؛ طرح جنبشهای نرمافزاری، طرح نهضتهای تولید علم، جریانسازی برای ایجاد گسترده شرکتهای دانشبنیان و نهایتا حصول به اقتصاد مقاومتی و از دیگر سو، طرح کرسیهای آزاداندیشی، کرسیهای نظریهپردازی و نهایتا حصول به الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت و... از حیث نظری و انضمامی، استارتآپهای منظومهای و شبکهای و متدولوژیکِ فقاهتِ حکیمانه به شمار میآیند.
جنگ بین ایران و آمریکا به عنوان دو نظام با مبانی معرفتی متفاوت، اینک البته در نقاط سیاستگذارانه و راهبردی متمرکز است؛ با این مفروض که مسکو یا پکن نه بدیل آنها، که صرفاً مخالف سیاسی لیبرال دموکراسیاند به دیگر سخن با این که درگیری ایران و آمریکا در نقطه مرکزیاش یعنی نزاع فلسفی- ایدئولوژیکی متمرکز است معالوصف اکنون نقطهگسلی آن حول کارآمدی و ناکارآمدیِ تمدنی است؛ لیبرال دموکراسی از آنجا که به مقاطع پایانی حیات خویش نزدیک میشود، اما هنوز در جمعآوری ایدهها، اختراعات و ابتکارات نخبگان جهان و تبدیل آن به قدرت ملّی، کارآمدتر از هر دولت دیگری از جمله جمهوری اسلامی ایران عمل میکنند؛ آیا اینک استارتآپها در قامت بانک ایدهها برای لیبرالدموکراسی عمل کرده و خلاقیتها را ارزانی بقای این تمدن مضمحل خواهند نمود؟ آیا مرکانتلیسم جدیدی روی خواهد داد؟ آیا بعد از غارت منابع زیرزمینی، استعمار فرانو موقتا از طریق استارتآپها و با غارت ایدهها تداوم مییابد؟