به گزارش پایگاه 598، تا حالا فرشته دیدهاید؟ با فرشتهها حرف زده اید؟! در رؤیا نه، همین
جا روی زمین در دنیای واقعی، بین بقیه آدمها؟! ما دیروز چند تا فرشته
دیدیم. فرشتهها بال نداشتند، مثل من و شما روی زمین راه می رفتند ، اسم
های عجیب و غریب نداشتند ، یکی نسترن بود یکی ناهید، یکی ریحانه ....فرشته
ها همگی عضو یک گروه جهادی بودند، گروه جهادی دختران حنیفا؛ دختران آتش به
اختیاری که سرشان درد می کند برای برداشتن یک قدم خیر.
به
گزارش جامجمآنلاین، دختران حنیفا مدتهاست که آستین همت را بالا زده اند
برای کمک به نیازمندان ، برای انجام کار خیر. نقطه مشترکشان عضویت در همین
گروه جهادی است؛ گروهی که همه کارهایش را از صفر تا صد خودشان انجام می
دهند. ما دیروز در دفتر جام جم آنلاین با سه نفر از اعضای این گروه همکلام
شدیم اما گروه جهادی حنیفا ده ها عضو دیگر هم دارند؛ فرشته های بی بالی که
دل به دل کودکان کار و بچه های کوره پزخانه های حاشیه تهران داده و رفیق
لحظه های زندگی شان شده اند.
کار برای مردم ، برای خدا
«
وقت به جهاد می گذرد.» این شعار دختران جهادی حنیفاست. برای آنها کار فقط
یک تعریف دارد: برای خدا ، برای مردم. این را نسترن دانه کار می گوید؛
مسئول این گروه جهادی. دختر جوان 26 ساله ای که معتقد است خدا خودش آنها را
در این مسیر هدایت کرده و همه اتفاق ها را طوری کنار هم چیده که حالا صد
نفر عضو این گروه جهادی باشند و داوطلبانه و فقط برای رضای خدا و آرامش دل
خودشان ، به افراد نیازمند کمک کنند.
بهتر است ماجرا را از زبان
خودش بشنوید :« همه چیز از سال گذشته شروع شد، از یکی از اردوهای جهادی
قرارگاه امام رضا(ع) در کرمانشاه. بعد از بازگشت از این اردو، من و بچه های
دیگر تصمیم گرفتیم کار جهادی را ادامه بدهیم اما چون خیلی ها نمی توانستند
مدام در اردوهای طولانی راه های دور حضور داشته باشند ، تهران را برای
فعالیت انتخاب کردیم؛ البته این انتخاب یک دلیل دیگر هم داشت: تهران با
اینکه پایتخت است اما هنوز جای کار زیاد دارد.»
همین
بهانه برای تشکیل گروه جهادی حنیفا کافی بود؛ گروهی که از اول مهرماه 95
فعالیتش را در کوره پزخانه های اطراف شمس آباد شروع کرد:« قبل از شروع کار
ما تحقیقات زیادی انجام دادیم، می خواستیم ببینیم در کدام حوزه فعالیت مان
بیشتر جواب می دهد بعد دیدیم که کمک های مستقیم مادی مثل غذا و لباس و ..
فقط نیاز مقطعی این نیازمندان را رفع می کند به خاطر همین روی آموزش و
فرهنگ سازی برای کودکان این مناطق کار کردیم البته با این هدف که از این
طریق به خانواده ها وصل بشویم و جلوی کار کردن این بچه ها را بگیریم.» این
را هم ناهید باقری می گوید، عضو دیگر گروه جهادی حنیفا که کارشناس علوم
تربیتی است و ریحانه جانبوری دیگر عضو جوان گروه هم ادامه می دهد:« ما از
مناطق حاشیه تهران شروع کردیم، مثل شمس آباد ، دولت خواه و خاوران . بعد هم
به مرور بچه های کار منطقه 12 را تحت پوشش قرار دادیم.»
یک کار دلی که حال را خوب می کند
به
همین راحتی ، یک تصمیم ساده بین چند دختر جوان برای انجام کار جهادی ، رنگ
واقعیت پیدا کرد و از همان روز تا همین حالا این دختران پای ثابت کوره های
آجرپزی حاشیه تهران هستند؛ دخترانی که حالا بیشتر دوستان شان را بچه های
محروم این مناطق یا کودکان کار خیابان های مرکزی شهر تشکیل می دهند.
برای
تک تک آنها کار جهادی یک تعریف خاص دارد؛ تعریفی که بهانه دورهم جمع شدن
امروزشان است.نسترن می گوید :« هرکسی دوست دارد در زندگی اش به یک طریقی
کار خیری انجام بدهد . من قبل از شرکت در اردوهای جهادی اسم کار جهادی را
زیاد شنیده بودم اما تا وقتی که در این اردوها حضور پیدا نکرده بودم، حال و
هوایش را هم درک نمی کردم. در کار جهادی ، هیچ کسی دنبال مادیات ، دنبال
عنوان و مقام نیست و این به نظر من نکته مهمی است.»
ناهید
هم می گوید :« من همیشه دوست داشتم یک کار دلی انجام بدهم؛ کاری که باعث
رضایت درونی ام بشود و چه کاری بهتر از این؟!» دلیل ریحانه هم شبیه دوستانش
است ؛ ریحانه می خواسته که نسبت به اتفاق هایی که در اطرافش می افتد بی
تفاوت نباشد. همین بهانه او را حالا پایه ثابت همه قرارهای حنیفایی کرده
است:« فضای کار جهادی خیلی عجیب است. اینجا نه زیرآب زنی است نه رقابت. همه
فقط برای کمک می آیند و هدفشان هم فقط انجام کار خیر است. »
حالا
نقطه روشن کارنامه این گروه ، همراهی و آموزش کودکانی است که در کوره های
آجرپزی زندگی می کنند، بچه هایی که روزشان در میان خشت های گلی شب می شود.
بچه هایی که ریحانه درباره شان می گوید:« ما رفتیم که به این بچه ها یاد
بدهیم که برای کار کردن به دنیا نیامده اند، که اصلا کار برای بچه ها نیست.
اینکه مسئولیت پذیر باشند خوب است اما نه اینکه خودشان را وقف کار کنند و
از همان بچگی مثل آدم بزرگ ها زندگی کنند.»
نسترن
هم ادامه می دهد: « ما رفتیم که به این بچه ها کمک کنیم مهارت های اجتماعی
شان را بالاتر ببرند، بزهکار نشوند ، مورد سوء استفاده قرار نگیرند و
اینکه درس خواندن به اولویت شان تبدیل شود، چیزی که الان در این منطقه ها
ما نمی بینیم.»
هرکه دارد هوس کار جهادی بسم الله
نتیجه
این حضور یک ساله حالا ارتباط خوبی است که بین دختران حنیفایی و بچه های
کوره پزخانه ها و خانواده هایشان برقرار شده است. ارتباطی که مدیون زحماتی
است که با وجود محدودیت های موجود بچه های گروه می کشند:« خیلی وقت ها کار
تا ساعت های پایانی روز ادامه پیدا می کند و خانواده هایمان از این وضعیت
گلایه می کنند، البته در این مدت آنقدر علاقه ما را به این کارهای جهادی
دیده اند که بالاخره به این سبک زندگی ما رضایت داده اند .»
دخترها
حالا داوطلبانه هر ماه بخشی از حقوق شان را برای مواردی که در این مناطق
مورد نیاز است هزینه می کنند و تلاش شان این است که هر بار به صورت پروژه
ای و با کمک بقیه نیروهای داوطلب ، یکی از مشکلات این مناطق را حل کنند ؛
نسترن دانه کار در توضیح بیشتر می گوید :« یعنی با توجه به کمکی که مورد
نیاز است و با توجه به مهارت هایی که بچه ها اعلام آمادگی کرده اند، هر
دفعه از افراد خاصی کمک می گیریم ، مثلا طرح کوتاه کردن و اصلاح موی سر بچه
ها را داشتیم که برای رفع این نیاز از آرایشگران داوطلب کمک گرفتیم و کلا
یک رویکرد داریم هرکسی با هر مهارتی اگر هوس کار جهادی دارد بسم الله ، با
ما همراه شود. »
هزار کودک محروم تحت پوشش دختران حنیفایی
بچه
های تحت پوشش گروه جهادی حنیفا، کم نیستند، بعد از گذشت یک سال از آغاز
فعالیت این گروه، حالا 400 بچه در شمس آباد، 100 نفر در دولت خواه و 500
نفر در خاوران ، با این دختران جهادی ، زندگی جدیدی پیدا کرده اند؛ دختر و
پسرهایی در سن وسال های مختلف از نوزاد تا 18 ساله که مسئول گروه جهادی
درباره شان می گوید :« چیزی که در ابتدا در برخورد ما با این بچه ها برای
خودمان هم عجیب بود، بحث سبک رفتاری شان بود ، اینها خیلی کوچه بازاری حرف
می زدند ، مرزی بین خوب و بد قائل نبودند. به خاطر همین سعی کردیم کار کنیم
که در درجه اول این رفتارها اصلاح بشود. بحث بعدی هم عادت به کارهای سخت
بود که در بین شان وجود داشت .مثلا در شمس آباد بچه ها سه هزار تا آجر می
زدند و 2 هزار تومان دستمزد می گرفتند. ما سعی کردیم به آنها یاد بدهیم که
در این سن وسال وظیفه کار کردن در کوره پزخانه را ندارند.»
رسیدگی
به مشکلات بهداشتی و بردن پزشک و دندان پزشک های داوطلب دراین مناطق و
معاینه بیماران نیازمند یکی دیگر ای فعالیت های این دختران است. موضوعی که
ناهید جعفری درباره اش می گوید :« از نظر بهداشتی همه اینها در پایین ترین
سطح قرار دارند حتی ما در شمس آباد خانواده ای را دیدیم که همه اعضایش
مبتلا به گال بودند. شدیدا زیر آفتاب بدنشان را می خاراندند و خوشبختانه با
تشخیص به موقع پزشک بیماری شان به بقیه سرایت نکرد، بجز این بحث شپش هم که
بین بیشترشان مشترک است.»
مشکلی که در کنار آسیب های اجتماعی ای
که از همه طرف این بچه ها را تهدید می کنند، مورد توجه ویژه دختران
حنیفایی قرار گرفته است :« بحث اعتیاد در شمس آباد واقعا خودمان را هم شوکه
کرد. حتی بچه های کوچک هم می دانستند که شیشه چطور مصرف می شود، می
دانستند که کدام تریاک جنس بهتری دارد. همگی قلیان را امتحان کرده بودند.
یکی از تلاش های ما هم همین است که بچه ها را از این آسیب ها دور کنیم و
حداقل نسبت به خطراتی که از این بابت آنها را تهدید می کند آگاهشان کنیم.»
بحث
رسیدگی فرهنگی و مقابله با آسیب های اجتماعی در این مناطق اما به همین
موضوع خلاصه نمی شود، نکته ای که نسترن دانه کار مسئول گروه جهادی حنیفا
درباره اش می گوید:« برای ما خیلی عجیب بود اما در این مناطق با وجود همه
محرومیت ها، ماهواره هم دیده می شد، یعنی می خواهم بگویم تهاجم فرهنگی همه
جا هست و برای همه اقشار برنامه ریزی می شود. شاید نان شب نداشته باشند
بخورند اما فکر فرکانس و پارازیت و ...هستند. به خاطر همین ما به بچه ها
آموزش باید بدهیم که تحت تاثیر فرهنگ بیگانه قرار نگیرند و این یکی از
مهمترین محورهای فعالیت ماست که البته ساده هم نیست.»
ما واقعا آتش به اختیاریم
نسترن،
ناهید ، ریحانه و بقیه اعضای گروه حنیفا با اینکه با دست خالی کارشان را
شروع کرده اند اما انگیزه شان برای انجام کار خیر انقدر زیاد بوده که حالا
خودشان را دخترانی آتش به اختیار می دانند؛ دخترانی که یک کار فرهنگی
خودجوش و تمیز در حاشیه های محروم تهران را شروع کرده اند :« مقام معظم
رهبری امسال به این موضوع اشاره کردند و ما هم دیدیم که ما واقعا آتش به
اختیاریم. هیچوقت کسی از ما حمایت نکرده ، تا اینجای کار خودمان جلو آمده
ایم و سعی مان این بوده که هرجا نیازی را می بینیم برطرف کنیم. ما حتی در
مقطعی برای زنان کوره پزخانه ها بحث کارآفرینی را مطرح کردیم تا مجبور به
خشت زنی نباشند. به آنها نمددوزی و ساخت زیور آلات و تهیه ترشی و مربا را
آموزش دادیم. مواد اولیه را هم خودمان در اختیارشان گذاشتیم کار هم خوب پیش
می رفت اما برای عرضه این محصولات احتیاج به یک بازار فروش داشتیم همین شد
که بحث خیلی جدی نشد.»
اعضای گروه دختران جهادی حنیفا ، حالا
مدتهاست که راه رسیدن به خدا را پیدا کرده اند؛ جوان هایی که می دانند برای
مقرب شدن، برای بنده خوب خدا شدن نباید راه دوری رفت ؛ همین جا روی زمین
هم می شود فرشته شد و بال کشید تا آسمان بزرگ خدا که پر از خیر است و برکت.