به گزارش پایگاه 598 به نقل از تراز، حضرت
سیدالشهداء (ع) اسوه ایستادگی و مقاومت و ایثار است. امام وقتی دید که
ارزش های معنوی کم کم رنگ باختند و مردم و کارگزاران پایبندی به مفاهیم
اخلاقی را زیر پا گذاشتند و در نتیجه اشرافی گری و بذل و بخشش های بی حدو
حصر از بیت المال به اقوام و نزدیکان به یک سنت متعارف تبدیل شد برای اصلاح
در جامعه قیام نمود.
اینکه حضرت عبارت اصلاح را به کار برد
به معنای اصلاح اخلاقی فقط نبود. چه بسا بیشترین فساد در آن زمان فساد
اقتصادی بود و خود همان مفاسد اقتصادی زمینه مفاسد اجتماعی را فراهم آورده
بود. اشرافی گری و تجمل گرایی و فساد کارگزاران و منتسبان به حکومت به ظاهر
اسلامی موجب بدبینی مردم به دین و ارزش ها شده بود. دور شدن از این اصول
توسط بنی امیه در کلام امام حسین (ع) اینگونه ترسیم می شود:
«مردم!
آگاه باشید، اینان (بنی امیه) اطاعت خدا را ترک کرده و پیروی از
شیطان راپیشه خود ساخته اند. فساد را ترویج و حدود الهی را تعطیل
کرده «فیء» را به خود اختصاص داده و حلال و حرام خداوند را تغییر
داده اند. در حالی که من به هدایت و اصلاح جامعه اسلامی از
دیگران شایسته ترم.»
همچنین وقتی که در روز عاشورا در مورد عدم پذیرش حقانیت امام از جانب دشمنانش از ایشان سؤال می شود، امام حسین (ع) پاسخ می دهند:
«مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرامِ؛ شکمهای آنها از حرام پر شده است».
روشن
است شکمی که به فرموده امام مملو از حرام است ره آورد فعالیت ناسالم
اقتصادی است. آنچنان اقتصادی که پی آمدش شخص را وادار می کند در برابر
ولی خدا قد علم کند و در نهایت وی را به سوی ناانسانی ترین اقدامات سوق
دهد.
سیره آن امام نیز در طول زندگی بر همین مبنا استوار بود.
برای نمونه حضرت سیدالشهداء (ع) به قدری نسبت به دستگیری از اقشار ضعیف
جامعه اهتمام داشتند که حتی در نیمه های شب برای برخی نیازمندان شخصا آذوقه
می بردند. شعیب بن عبدالرحمن خزاعی می گوید: وقتی حسین بن علی (ع) به
شهادت رسیدند در پشت او آثار زخم و پینه مشاهده کردند. وقتی
علت را از حضرت سجاد (ع) پرسیدند آن حضرت فرمود: این پینه ها اثر کیسه های
غذا و آذوقه ای است که پدرم آنها را شب ها به دوش می کشید. و به خانه زنان
بی سرپرست و کودکان یتیم و فقرای ناتوان می رساند. نه سایر مردم از این
کار باخبر میشدند و نه حتی خود مستمندان آن حضرت را می شناختند.
همچنین
نقل می کنند ابوهشام قناد از بصره برای امام کالا می آورد و آن حضرت از
جای برنخاسته همه را به مردم می بخشید. همچنین ابن عساکر روایت کرد که:
گدایی میان کوچه های مدینه قدم بر می داشت تا به در خانه امام رسید. در را
کوبید و این چنین سرود: ناامید بر می گردد و امروز آن کسی که به تو
امیدوار باشد و حلقه در خانه تو را حرکت دهد. تو صاحب جود و معدن بخششی و
پدرت کشنده فاسقان بود.
امام مشغول نماز بود و نماز را زود به
جای آورد. بیرون آمده و در سیمای اعرابی اثر تنگدستی را مشاهده کرد. برگشت و
قنبر را صدا زد. قنبر جواب داد: لبیک یا بن رسول الله، فرمود: از پول
مخارج ما چقدر مانده است؟ عرض کرد: دویست درهم که فرمودید در بین اهل بیت
تقسیم کنم. فرمود: آن را بیاور کسی آمده که از آنها به این پول سزاوارتر
است. اعرابی پولها را گرفت و رفت در حالی که می گفت: خداوند داناتر است به
این که رسالت خویش را نزد چه کسی قرار دهد.