به گزارش سرویس اندیشه دینی پایگاه 598، متن زیر گزارشی تفصیلی از جلسه اول از سخنرانی آیت الله سیدمحمدمهدی میرباقری در دهه اول محرم 96 می باشد که در حسینیه حضرت زهراء سلام الله علیها در منزل جناب شجاع فرد برگزار شده است. ایشان در این جلسه با ترجمه و توضیح خطبه امیرالمؤمنین(ع) ذیل بخش هایی از دو آیه قرآن به توضیح حقیقت ذکر و ثمرات و موطن آن پرداختند و فرمودند: رسیدن به مقام ذکر منوط به حضور در بیوت النور انبیاء می باشد که بیت نبی اکرم صلی الله علیه و آله نسبت به سایر بیوت محور است. کسی که وارد بیت النور انبیاء شود، دائم الذکر می شود که در اثر آن، قلب انسان با آمدن نور ایمان و نور امام که حقیقت ایمان است اصلاح می شود و در نتیجه اصلاح قلب، تمام وجود انسان اصلاح می گردد. کسانی وارد بیت النور نبی اکرم می شوند که بین آنان و حضرت حجابی وجود نداشته باشد و هنگامی که حجاب برداشته شود پیامبر این ذکر را تلاوت می کنند و آنان که به این بیت وارد شده اند می توانند به حقائق ذکر که قرآن است برسند و در پرتو و آیینه پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان، به مقام مشاهده ایمانی خداوند متعال برسند. بنابراین تمام این ثمرات برای کسی است که وارد بیت النور شده باشد و عاشوای امام حسین(ع) مهم ترین بیت النور و نزدیک ترین راه برای رسیدن به مقامات و ثمرات ذکر است....
رسیدن به مقام ذکر منوط به حضور در بیوت نور انبیاء(ع) به محوریت بیت نبی اکرم
بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله ربّ العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا محمد و آله الطاهرین. یکی از خطبه هایی که امیرالمؤمنین علیه السلام بیان فرموده اند و مرحوم سید رضی در نهج البلاغه نقل کرده اند، ذیل آیه 36 سوره مبارکه نور که خداوند می فرماید: «يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الاصَالِ * رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تجارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ»(1) در این آیه خداوند متعال شخصیت هایی را توصیف می کند که هیچ تجارتی آنان را از ذکر خدای متعال و اقامه صلات باز نمی دارد که خطبه فوق در معرفی این آیه و افراد مذکور در آن می باشد و این آیه نیز ذیل آیه نور آمده است. خداوند متعال در آیه نور پس از توضیح جریان نور الهی که این جریان هدایت الهی در عوالم نازل می شود تا اینکه وارد خانه هایی می گردد که «فىِ بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ» می فرماید این هدایت الهی وارد خانه هایی می شود که به آن ها اجازه رفعت و ذکر الهی داده شده است و حد و حدودی ندارد. اگر کسی بخواهد به مقام ذکر و توجه به خداوند متعال برسد، باید وارد این خانه ها شود. این خانه ها خانه هایی هستند که در آن می شود به ذکر الهی رسید زیرا هدایت و نور و ذکر الهی در این خانه ها نازل شده است. در روایاتی که ذیل این آیه آمده از حضرت سؤال شد مقصود از این خانه ها، چه خانه هایی می باشد؟ حضرت فرمودند مقصود بیوت و خانه های انبیاء است(2). دقت شود مقصود از خانه های انبیاء تنها خانه های گلی نیست بلکه هر پیامبری یک بیت و شهری می سازد که باید امتش در آن زندگی کنند و خانه پیامبر قبله آن شهر است. به عنوان مثال خداوند متعال خطاب به حضرت موسی و هارون می فرماید: «وَ اجْعَلُواْ بُيُوتَكُمْ قِبْلَة»(یونس/87). خانه پیامبران به منزله قبله آن شهر است و تمام شهر بر محور آن شهر ساخته می شود. البته مقصود از این سخن، صرفا یک مدار فیزیکی نیست که انبیاء مثلا خانه خود را جلوی شهر قرار دهند و ساختمان های شهر پشت سر آنان باشد بلکه آن شهری که بر محور انبیاء ساخته می شود شهری است که بر مدار آن پیامبر و خانه و روح ایشان ساخته می شود. بنابراین آن خانه هایی که در آن ذکر نازل شده و رفعت پیدا می کند و در آنجا اجازه حضور در محضر خدای متعال داده می شود، خانه انبیاء الهی است که هدایت الهی در آن خانه ها نازل شده است. در حدیثی آمده که کسی به خانه حضرت امیرالمؤمنین و حضرت زهراء سلام الله علیهما اشاره کرد و گفت آیا این خانه جزو آن خانه هاست؟ پیامبراکرم فرمودند این خانه، افضل آن خانه هاست. علت این فرمایش پیامبر واضح است چرا که خانه تمام انبیاء بر محور بیت نبی اکرم و اهل بیت ایشان بناء شده است. تمام امت ها در شهر انبیاء خود زندگی می کنند و تمام شهرهای انبیاء بر محور بیت و شهر نبی اکرم می باشد که در قرآن از آن به بلد امین یاد شده است.
دوام ذکر و توصیف اهل ذکر در بیان امیرالمؤمنین
کسانی که وارد خانه های انبیاء شده و به آنان محلق می گردند و در آن تنفس می کنند کسانی می شوند که خداوند متعال در مورد آنان می فرماید آنها شخصیت های هستند که در صبح گاهان و شام گاهان دائما مشغول تسبیح و ذکر و عبادت خدا هستند که فرمود: «يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَ الاصَالِ رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تجارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَوةِ وَ إِيتَاءِ الزَّكَوةِ». آنان کسانی اند که هیچ تجارت و بیعی آنان را از اقامه ذکر و صلات و ایتاء زکات باز نمی دارد. حضرت علی علیه السلام در این خطبه به توصیف و معرفی این افراد می پردازند. این افراد کسانی اند که به امام رسیدند و در بیت النور امام زندگی می کنند. حضرت در این خطبه بیان می فرماید که این افراد چگونه زندگی می کنند که بیع و تجارت آنان را از یاد خدا غافل نمی کند. البته این آیه به دو صورت معنا شده است. یک معنا این است که این افراد ذکر شده در آیه کسانی اند که هیچ گونه تجارتی ندارند و فقط مشغول ذکرند که روایات این معنا را خیلی تایید نکرده است و معنای دومی برای آن فرموده است که این افراد تجارت و زندگی عادی خود را دارند اما در عین حال هیچ امری مانع توجه آنان به خداوند متعال و ذکر و عبادتشان نمی شود. امیرالمؤمنین در این خطبه این جمعیت را معرفی می کنند که در ابتداء نکته ای در باب ذکر و حقیقت آن توضیح و در باب این شخصیت ها مطالبی را بیان می فرمایند.
اصلاح و ایمان قلب مقدمه اصلاح
از باب مقدمه این نکته را بیان می کنم که یکی از نعمت های مهم خداوند متعال به ما و مخصوصا به مؤمنین، قلب انسان است که بسیاری از سیرهای معنوی انسان با این قلب انجام می گیرد که اگر قلب به خوبی تدبیر شود، تمام وجود و قوای انسان اصلاح می شود. در روایتی آمده است که اگر قلب اصلاح شود، تمام عمل و قوای انسان اصلاح می گردد.(3) یکی از اموری که این قلب می تواند به آن برسد ایمان است. موطن ایمان که محبت الهی و محبت معصومین است، قلب می باشد. عده ای ادعا می کردند که مؤمن هستیم و قرآن خطاب به آنان می فرماید: نگویید مؤمنیم بگویید مسلمان هستیم که فرمود: «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِكُم»(حجرات/14) یعنی برای اینکه مؤمن شوید، باید ایمان وارد قلب شما شود. مؤمن کسی است که حقیقت ایمان در قلبش ظهور پیدا می کند. اگر قلب نورانیِ به نور ایمان شد، اتفاقات مهمی برای او می افتد که امیرالمؤمنین(ع) در ضمن خطبه مذکور توضیح داده اند اشخاصی که به ذکر می رسند، قلبشان چگونه می شود. چنین قلبی می تواند عالم غیب و باطن این عالم را با این قلب مشاهده کند در حالی که هنوز به آن عوالم ورود پیدا نکرده است. انسان می تواند با سیر قلب این عوالم را ببیند. لذا در ذیل همین خطبه هنگامی که حضرت این افراد را معرفی می کند، می فرماید اینان کسانی اند که گویا وارد عالم آخرت شده اند و عالم برزخ را می بینند که فرمود: «فَكَأَنَّمَا قَطَعُوا الدُّنْيَا إِلَى الْآخِرَةِ وَ هُمْ فِيهَا فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذَلِكَ فَكَأَنَّمَا» یعنی گویا مسیر دنیا را به سمت آخرت پیموده اند و به آن رسیده و همین الآن در آن هستند و ما روراء دنیا را مشاهده کردند. در ادامه فرمودند: «فَكَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُيُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِي طُولِ الْإِقَامَةِ فِيهِ» گویا همین الان بر عالم برزخ و اهل برزخ مُشرِف شده اند و وقوف اهل برزخ را در آن عالم مشاهده می کنند.
اهل ذکر علاوه بر این مقام و از این مقام بالاتر، به مقامی رسیده اند که: «وَ حَقَّقَتِ الْقِيَامَةُ عَلَيْهِمْ عِدَاتِهَا فَكَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِكَ لِأَهْلِ الدُّنْيَا حَتَّى كَأَنَّهُمْ يَرَوْنَ مَا لَا يَرَى النَّاسُ وَ يَسْمَعُونَ مَا لَا يَسْمَعُونَ» قیامت تمام وعده های خود را بر آن ها محقق کرده است. آن چه که دیگران بعدا می بینند، این افراد الآن مشاهده می کنند. در سوره مبارکه«ق» تعبیر لطیفی وجود دارد که می فرماید در قیامت اینگونه خطاب می شود: « لَقَدْ كُنْتَ في غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَديدٌ»(ق/22) یعنی شما از این عالم در غفلت بودید و ما پرده جلوی چشم شما را برداشتیم و امروز چشم شما تیز بین شده و می تواند حقایقی را ببیند که قبلا نمی دید. مرحوم علامه طباطبایی ذیل این آیه تعبیر بلندی دارند و می فرمایند هنگامی لفظ غفلت گفته می شود که امری در میان باشد و امکان توجه به آن و رؤیت آن وجود داشته و در معرض دید انسان باشد و الّا اگر چیزی در معرض دید انسان نباشد و یا اگر باشد امکان دیدن وجود نداشته باشد، غفلت اطلاق نمی شود و نمی گویند انسان غفلت کرده است. حال قرآن کریم می فرماید هنگام برپا شدن صحنه قیامت این خطاب می شود که شما در غفلت از این عالم بودید. اما عده ای هستند که در عالم دنیا از عالم آخرت غافل نبوده اند و نتیجه این ذکر آنان این می شود که: «فَشَاهَدُوا مَا وَرَاءَ ذَلِكَ فَكَأَنَّمَا اطَّلَعُوا غُيُوبَ أَهْلِ الْبَرْزَخِ فِي طُولِ الْإِقَامَةِ فِيهِ وَ حَقَّقَتِ الْقِيَامَةُ عَلَيْهِمْ عِدَاتِهَا فَكَشَفُوا غِطَاءَ ذَلِكَ لِأَهْلِ الدُّنْيَا» برای این عده که غافل نبودند حقایق دنیا محقق شده و پرده را از جلوی چشم اهل دنیا هم کنار می زنند و از حقایق قیامت برای اهل دنیا خبر می دهند تا اینکه: «حَتَّى كَأَنَّهُمْ يَرَوْنَ مَا لَا يَرَى النَّاسُ وَ يَسْمَعُونَ مَا لَا يَسْمَعُونَ» این اهل ذکر در مقامی هستند که آنچه را دیگران نمی بینند و نمی شنوند، می بینند و می شنوند که این خاصیت ذکر و توجه قلب است. اگر قلب انسان در این دنیا سیر خودش را انجام دهد و به ذکر برسد، می تواند در همین دنیا قبل از اینکه تلاقی نهایی را با عوالم بعدی داشته باشد، عوالم بعد را مشاهده کند و حقایق آن عوالم را ببیند. از این مقام بالاتر رؤیت حضرت حق می باشد که در کلام حضرت امیرالمؤمنین آمده است که فرمود: «لَا تُدْرِكُهُ الْعُيُونُ فِي مُشَاهَدَةِ الْأَبْصَارِ وَ لَكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِيمَانِ»(4) اگر ایمان در قلب محقق شد، انسان می تواند به رؤیت الهی برسد. پس قلب با حقائق ایمان است که به رؤیت حضرت حق می رسد و به مقدار کمالی که دارد، پرده ها کنار می رود و رؤیتش کامل تر می گردد و بخشی از این پرده ها، درجات ایمان است که از آن به حجاب های نوری یاد می شود.
هنگامی که مؤمن وارد وادی ایمان می گردد و قلبش به نورانی به نور امام می شود(که معنای ایمان همین است)، در پرتو همراهی با امام می تواند به رؤیت حضرت حق برسد و عبادت او از این پس عبادت خدای مجهول نباشد. نه تنها خود امام اینگونه است که: «مَا كُنْتُ أَعْبُدُ رَبّاً لَمْ أَرَهُ»(5) بلکه به ما هم فرموده اند که: «اعْبُدِ اللَّهَ كَأَنَّكَ تَرَاه»(6) یعنی به گونه ای خدا را عبادت کنید که گویا او را می بینید. حال جای این سؤال است که چه اتفاقی باید بیافتد تا انسان در این مقام قرار بگیرد؟ پاسخ این است که اگر حقائق ایمان در قلب کسی محقق و قلبش به نور ایمان و محبت خدا و نور محبت امام نورانی شود، می تواند در پرتو ایمان به رؤیت حضرت حق برسد. یعنی نه تنها پرده های قیامت و عوالم بَعد از چشم و قلب او برداشته می شود، بلکه می تواند به رؤیت الهی برسد تا اینکه به کمال ایمان برسد که در این هنگام می تواند حضرت حق را در آینه وجود مقدس پیامبر و اهل بیت مشاهده کند که این مقام نهایی است و در آن شخص به حقیقت نوارنیت اهل بیت(علیهم السلام) راه پیدا می کند. بنابراین در این خطبه آمده که قلب انسان می تواند با رسیدن به ذکر، سیر داشته باشد و اگر سیر داشت، به مقامی می رسد که می تواند در عین در دنیا بودن، حقائق ما وراء این عالم یعنی معاد و عالم آخرت را با توجه و ذکر و عبور از غفلت مشاهده کند.
نورانی شدن قوای انسان به نور ذکر
در ابتدای این خطبه آمده است: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ». نکته این است که اگر قلب انسان که محور وجود انسان است و اصلاح آن موجب اصلاح تمام وجود انسان می شود و رشد او تمام مقامات وجودی انسان را رشد می دهد؛ اگر این قلب همراه با امام شد و با امام سیر کرد، سیر این قلب آغاز می شود و اهل ذکر همین افراد هستند. اهل ذکر کسانی اند که خودشان را به امام رسانده اند و وارد وادی ولایت امام شده اند که در این هنگام سیر قلب شان کامل می شود و اینگونه می شوند که «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ». خدای متعال ذکر را مایه جلاء قلب ها قرار داده که با ذکر، پرده ها، حجاب ها و زنگارهایی که دل گرفته است کنار می رود. کسی که به ذکر برسد، گوشش که در اثر تعلق به دنیا و غفلت سنگین شده بود و نمی شنید، شنوا می شود. قرآن می فرماید عده ای هستند که: «في آذانِهِمْ وَقْراً»(انعام/25) نوعی سنگینی در گوش آنان است که مانع از شنیدن کلام خداست. اگر کسی به مقام ذکر رسد و از غفلت بیرون آمد، نتیجه اش این می شود که: « تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ» یعنی گوش پس از اینکه سنگین شده بود کلام خدا و رسول خدا را می شنود و این سمع آغاز بهره مندی است چرا که بخش عمد ای از معارف نورانی از طریق سمع به انسان می رسد به شرط اینکه این سنگینی از گوش انسان برداشته شود.
در ادامه می فرماید: «وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ» انسان باید بسیاری از حقائق و معارف را از طریق چشم ببیند همانگونه که در عالم حس و مادیات اینگونه می باشد و بسیاری از علوم از طریق همین حس بینایی است. پس بسیاری از حقائق از طریق چشم است اما به شرط اینکه پرده ها از چشم برداشته شود که خداوند خطاب به پیامبرش می فرماید: «وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً»(اسراء/45) ای پیامبر ما هنگامی که قرآن تلاوت می کنید، بین شما و کسانی که به آخرت ایمان ندارند پرده ای قرار می دهیم که نمی توانند آن حقائق را ببینند. وقتی حضرت رسول قرآن را قرائت می کنند اگر کسی این قرائت را شنید، گویا در قرائت نبی اکرم پرده ها برای او کنار رفته است و اگر کسی وارد در آن شد برای او یک سیر حاصل می شود و اینگونه نیست که قرائت حضرت فقط آوایی باشد بلکه قرائت حضرت برای آنان که همراه حضرت اند حقایقی را مشهود می کند اما برای کسانی که به آخرت ایمان ندارند پرده می اندازند و لو اینکه این پرده، پرده ای نادیدنی و مستور است. آنان سر و صدا را می شنوند اما نه سمع آنان به نور حکمت نورانی می شود و نه قلب شان به نور ایمان نورانی می گردد و نه می توانند آن حقایقی که در پرتو قرائت نبی اکرم(صلی الله علیه و آله) مشهود و قابل فهم می شود را درک کنند. از آنجا که تمام حقایق با قرائت نبی اکرم آشکار می شود، پس اگر بین کسی و نبی اکرم حجاب وجود داشته باشد، نمی تواند به آن حقایق برسد بنابراین باید این پرده برداشته شود و در پرتو این کلام خداوند متعال -که قرآن یکی از مصادیق کامل ذکر است- می تواند متذکر شود.
افراد وارد شده بر بیت النور نبی اکرم
کسانی وارد بیت النور نبی اکرم می شوند که بین آنان و حضرت حجابی وجود نداشته باشد و هنگامی که حجاب برداشته شود پیامبر این ذکر را تلاوت می کنند و آنان که به این بیت وارد شده اند می توانند به حقائق ذکر که قرآن است برسند. قرآن و ذکر الهی در این خانه ها نازل شده و اجازه شنیدن قرآن در این خانه ها داده شده است. بنابراین کسی که وارد این خانه ها نشود، بین گوش او و قرآن حجاب و وقر و بین چشم او و حقایق قرآن پرده ها و حجاب هایی وجود دارد. پس اگر کسی به ذکر رسید، خداوند متعال این ذکر را مایه روشنایی قلب و از بین رفتن زنگارهای آن و شنوا و بینا شدن چشم و گوش قلب قرار می دهد که فرمود: «جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ» اگر کسی به قرآن رسید حقیقت عالم آخرت از همین دنیا مشهودش می شود. دقت شود که سخن گفتن قرآن از آخرت صرف حکایت نیست بلکه قرآن تمام حقایق آخرت را به سمع و رؤیت قلب انسان می رساند که شرطش این است که هنگام قرآن خواندن انسان بتواند به قرآن راه پیدا کند و بین ما و نبی اکرم حجاب نباشد.
برخی دیگر از ثمرات ذکر
حضرت در ادامه این خطبه و بیان فوائد ذکر می فرماید: «وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ». یکی دیگر از فایده های ذکر این است که قلب پس از عناد و سخت شدن پذیرش حقایق برای او، به حالت انقیاد می رسد و می تواند حقایق را بپذیرد و تسلیم می شود. پس مقام انقیاد و تسلیم قلب، با ذکر حاصل می شود. گویا حضرت با این بیان کلی حضرت می خواهند بفرمایند که قلب باید به این حقایق برسد و آن چیزی هم که قلب را به این مقام می رساند، ذکر است. حضرت در ادامه می فرمایند: «وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلَاؤُهُ فِي الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِي أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِي فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِي ذَاتِ عُقُولِهِمْ» خداوند متعال در همه زمان ها حتی در زمان فترات که پیامبری نبوده و به حسب ظاهر نور پیامبری در عالم نبوده، بندگانی داشته است که در تفکرشان با آنان نجوا کرده و در باطن عقل آنان، با آن ها تکلم کرده است. عقل موطن تکلم الهی است و اگر کسی کلیم شود، خداوند متعال در عقلش با او تکلم می کند. اگر کسی بخواهد اهل نجوا شود، یکی از مواطن نجوا فکر است و خداوند متعال در فکر انسان با او نجوا می کند. یعنی شخص فکر می کند اما آن چه در فکرش محقق می شود نجوای الهی است. حضرت در این فراز از خطبه، می فرمایند خداوند متعال این چنین بندگانی داشته است که اهل نجوا و شنیدن کلام خدا بوده اند. اینان آن هایی هستند که اهل ذکر بوده اند. اگر کسی وارد وادی ذکر شد، این مقام ذکر، مقام نجوا و تکلم خداوند متعال است و خداوند متعال از طریق فکر و عقل شان با آنان نجوا و تکلم می کند. نتیجه این نجوا و تکلم خدا این می شود که: «فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ يَقَظَةٍ فِي الْأَبْصَارِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَفْئِدَةِ» نوری در گوش، چشم و قلب آنان پیدا می شود که این چراغ، نور یقظه است. آنان این چراغ را در گوش، چشم و دل خودشان روشن کردند که این چراغ، چراغ بیدار کننده انسان است که فرمود: «بِنُورِ يَقَظَةٍ». تا وقتی این نور در دل انسان روشن نشود، انسان در غفلت است اما هنگامی که روشن شد، انسان بیدار می شود. اینکه می گویند در سیر ابتداءا باید برای انسان یقظه حاصل گردد و انسان بیدار شود، همین است. با توجه به این روایت، گویا قوای انسان، عالَمِ خوابی دارد که بیداری انسان از این خواب با یک نوری است که باید قلب، چشم و گوش انسان نورانی شود و شخص بیدار شود تا سیر انسان شروع گردد و قوای انسان از تعطیل بودن خارج شود. آنان که وارد بیت النور می شوند و به امام می رسند و سیر قلب شان با امام آغاز می شود، در مراحل اولیه چراغی از نور امام در گوش، چشم و قلب شان روشن می شود مانند جایی که انسان از فتیله ای که روشن است، فتیله خود را نیز روشن می کند! چنین کسانی تازه وارد وادی یقظه می گردند که در نتیجه: «يُذَكِّرُونَ بِأَيَّامِ اللَّهِ». آنان که قلبشان با امام سیر می کند و به ایشان می رسند، ایام الله را مشاهده می کنند که در این ایام الله، اتفاقات عظیمی در این عالم پیش می آید. اینکه به این ایام، ایام الله گفته می شود، یک اسم ظاهری نیست بلکه واقعا ایام الله است و در آن ایام ظهور اسماء الهی واقع می شود. در روایت آمده که ایام الله آن روزهایی است که قهر و رحمت الهی در آن نازل شده است. این ایام الله باطنی دارد که این افراد آن را می بینند. وقتی چشم و گوش و قلب به نور یقظه بیدار شد، انسان می تواند ایام الله را که در مسیر سیر انسان است ببیند و دیگران را نیز نسبت به آن ایام الله که ظهور، رجعت و قیامت است متذکر کنند.
خود این افراد در مقام خوف از مقام پروردگار هستند که فرمود: «وَ يُخَوِّفُونَ مَقَامَهُ» دقت کنید که خوف از مقام ربّ، خوف از جهنم نیست بلکه خوف از مقام و عظمتِ ربّ است. آنان که اهل ذکراند، به مقام خوف از مقام و عظمت الهی می رسند که فرمود: «وَ أَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الهوَى * فَإِنَّ الجنَّةَ هِىَ الْمَأْوَى»(نازعات/40-41) بهشت خاصی موطن چنین کسانی است. این اهل ذکر کسانی اند که به مقام مشاهده ایام الله و خوف رب رسیده اند و دیگران را هم به ایام الله و مقام خوف رب متذکر و به آن دعوت می کنند. این افراد: «بِمَنْزِلَةِ الْأَدِلَّةِ فِي الْفَلَوَاتِ» عالَم یک بیابان است که این افراد علاماتی هستند که در این بیابان سر راه انسان ها قرار می گیرند و آن ها را از سرگردانی نجات می دهند. بدون چنین افرادی تمام عالم بیابان هایی است که هیچ راه رهایی ندارد و انسان در آن سرگردان می شود. هنگامی که انسان به امام رسید و با نور ایشان نورانی شد، این اتفاقات در او می افتد و عوالم بعد را می بیند و دیگران را نیز به آن عوالم هدایت می کند.حضرت در ادامه می فرماید انسان ها دو دسته می شوند. دسته اول کسانی هستند که مسیر حق را می روند که فرمود: «مَنْ أَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَيْهِ طَرِيقَهُ وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجَاةِ» اگر کسی مسیر حق را رفت، طریق او را ستایش می کنند و به او بشارت نجات می دهند که این راه شما پایان خوبی دارد. اما دسته دیگر کسانی اند که: «مَنْ أَخَذَ يَمِيناً وَ شِمَالًا ذَمُّوا إِلَيْهِ الطَّرِيقَ وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَكَةِ» آنان که از مسیر مستقیم منحرف می شوند و به چپ و راست راه می روند، طریق آنان را مذمت می کنند و عیب راه را به آنان می گویند و آنان را از هلاکت بر حذر می دارند که این راه شما، به پایان خوبی ختم نمی شود. صفت دیگر اهل ذکر این است که «وَ كَانُوا كَذَلِكَ مَصَابِيحَ تِلْكَ الظُّلُمَاتِ وَ أَدِلَّةَ تِلْكَ الشُّبُهَاتِ» این افراد اهل ذکر، چراغ هایی در آن تاریکی ها و دلیل و راهنمای حق در آن شبهات هستند. در ادامه حضرت توضیح می دهند که: «وَ إِنَّ لِلذِّكْرِ لَأَهْلًا أَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْيَا بَدَلًا فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجَارَةٌ وَ لَا بَيْعٌ عَنْهُ يَقْطَعُونَ بِهِ أَيَّامَ الْحَيَاةِ». این ذکر اهلی دارد و آنان که اهل این ذکر شدند، همه چیز را فراموش می کنند.
بنابراین حضرت در دو مرحله این اهل ذکر را معرفی کردند. کسی که به ذکر و امام رسیده و به بیت النور وارد شده است، کسی است که سیر قلبش با امام آغاز می شود و با نورانیت قلب و نور یقظه، تمام قوایش از خواب بیدار می شود و حقایق را می بیند و سپس دیگران را نیز دستگیری می کند و دیگران را نیز از حیرت بیرون می آوردند. در ادامه حضرت به بیان حالات آنان می پردازند که این خطبه های حضرت خطبه های عجیبی است که سیر و حالات اهل دل را بیان می فرمایند و این بیانات حضرت نیازمند دقت بیشتری است.
عاشورا مهم ترین بیت النور عالَم و نزدیک ترین راه برای رسیدن به مقامات ذکر
تمام مطالب فوق مقدمه این نکته بود که مهمترین بیت النوری که در عالم به پا شده است، بیت النور، عاشورا و کربلای سیدالشهداست که سراسر نور و ذکر می باشد و نزدیک ترین راه برای رسیدن به این مقامات و ذکر و نورانیت، ورود به وادی کربلاست. امام حسین(علیه السلام) روشن ترین بیت النور و بیت الذکر است که فرمود: «إنّ الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة» اگر کسی به امام حسین رسید، وارد این بیت النور شده است. امام حسین آن چراغی است که خداوند در قلب نبی اکرم افروخته است و این چراغ در بیوتی قرار گرفته که خداوند در آن اجازه رفعت و ذکر را داده است. همانگونه که در ابتدای بحث بیان شد، این اهل ذکر که در مورد آنان سخن گفتیم، در این خانه های نور هستند که نور آن خانه ها، از قلب نبی اکرم است که در آیه نور توضیح داده شده است. خداوند متعال در آیه 35 سوره نور می فرماید: «مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَوةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ» در روایتی ذیل این آیه آمده است که مشکات قلب نبی اکرم است(7) و در حدیثی آمده است که این مصباح، وجود مقدس سیدالشهداست(8). این چراغی که بر افروخته شده و نور آن کائنات را روشن کرده و در این خانه ها قرار گرفته است، آن خانه ای که بیت النور سیدالشهداء می باشد و این چراغ در آنجا روشن شده است، کربلا و عاشورای امام حسین است. اگر کسی بتواند خود را به کربلا و عاشورای امام حسین برساند، وارد این بیت النور می گردد و این سیر برای او محقق می شود و موقف و ایام آن، همین ایام محرم است. در آن روایت ریان بن شبیب از امام رضا(علیه السلام) همین روز اول ماه محرم، درس های ماه محرم را بیان فرمودند و اینکه این ایام، ایام گریه بر سیدالشهداست که فرمود: «يَا ابْنَ شَبِيبٍ إِنْ كُنْتَ بَاكِياً لِشَيْ ءٍ فَابْكِ لِلْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِب»(9) در این حدیث فرمودند اگر می خواهید به طهارت برسید، بر امام حسین گریه کنید تا خداوند تمام گناهانت را ببخشد که این همان حجاب دل است. اینکه در خطبه مذکور آمده بود «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ»، نام و یاد سیدالشهداء که حقیقت ذکر است، این زنگارها را می برد. یکی دیگر از درس های امام رضا برای این ایام این بود که اگر دوست می داری که در غرفه های بهشتی در جوار نبی اکرم و اهل بیت باشی، دشمنان سیدالشهداء را لعن کن که این یکی از سیرهای این ایام است. شاید شروع سیر از لعن باشد چرا که تا انسان نسبت به اولیاء طاغوت کفر نداشته باشد، نمی تواند به امام برسد. امام رضا، در ادامه درس عجیب و مهمی را فرمودند که اگر می خواهی با شهدای امام حسین باشی و به درجات آنان راه پیدا کنی، هرگاه یاد امام حسین کرد، این آرزو را طلب کن و بگو «يا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِيما». این دستورات، دستورات سلوکی این ایام است. بنابراین این وادی از ذکر که سیدالشهداء برای ما گشودند، وادی فوق العاده ای است و هرگونه توجه در این وادی اثر فوق العاده ای دارد. یکی از مداحان آیت الله بهجت به بنده فرمودند که ایشان به من فرمودند به نظر منِ بهجت، گریه بر سیدالشهداء از نافله شب افضل است. همانطور که می دانید، نافله شب، از بهترین اذکار است که آیت الله بهجت فرمودند به نظر من، گریه بر سیدالشهداء افضل از آن است. علت آن را نیز این بیان کرده بودند که در نافله شب ممکن است در قنوت نماز وتر ذکر قلبی و روحی حاصل شود اما گریه بر سیدالشهداء از همان اول تحول روحی و توجه باطنی است فلذا انسان وارد وادی ذکر و نورانیت به نور امام حسین(ع) می شود. السلام علیک یا ابا عبدالله....
پی نوشت ها:
(1) نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص: 342.
(2) تفسير القمي، ج 2، ص: 104.
(3) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 58، ص: 331.
(4) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 98.
(5) الكافي (ط - الإسلامية)، ج 1، ص: 98.
(6) الأمالي (للطوسي)، النص، ص: 526.
(7) بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج 23، ص: 312.
(8) تأويل الآيات الظاهرة في فضائل العترة الطاهرة، ص: 357
(9) عيون أخبار الرضا عليه السلام، ج 1، ص: 299.