کد خبر: ۴۳۱۱۹
زمان انتشار: ۱۳:۲۱     ۱۴ اسفند ۱۳۹۰
ستاره اسكندري كه بيشتر با نقش آفريني در سريال هاي تلويزيوني به شهرت رسيده است، تئا تر را عشق اصلي خود مي داند كه اين روز ها رفتار خوبي با آن نمي شود.

خبرآنلاين: ستاره اسكندري بازيگري است كه از تئا تر شروع كرد، در سينما تجربه هايي را پشت سر گذاشت و با مجموعه هاي تلويزيوني به شهرت رسيد.
در سال هاي ابتدايي دهه 70 خورشيدي با بازي در نمايش هاي دانشجويي روي صحنه آمد كه برايش سه بار نامزدي در جشنواره تئا تر دانشگاهي را به ارمغان آورد. فعاليت حرفه اي تئا تر را با نمايش «دندون طلا» (1378) با كارگرداني داوود ميرباقري آغاز كرد كه با بازي در آثار فاخري چون «رمئو و ژوليت «از علي رفيعي ، «شب هزار و يكم «كار بهرام بيضايي ، «شكار روباه» با كارگرداني علي رفيعي و «عشقه» از محمد رحمانيان پي گرفته شد. تازه ترين كار نمايشي ستاره اسكندري، «عشق و عاليجناب» با كارگرداني حسين پاكدل بود كه ماه پيش در سي امين جشنواره تئا تر فجر روي صحنه رفت.
او سال 1379براي نمايش «سعادت لرزان مردمان تيره روز» با كارگرداني محسن عليخاني موفق به دريافت جايزه بهترين بازيگري زن از نوزدهمين دوره جشنواره بين المللي تئا تر فجر شد.
نخستين تجربه سينمايي ستاره اسكندري، فيلم «حريف دل» از عبدالرضا گنجي بود كه سال 1375 توليد شد. «مسافر ري» از داود ميرباقري (1379)، «تارزن و تارزان» با كارگرداني علي عبدالعلي زاده (1380)، «مواجهه» كار سعيد ابراهيمي فر (1383) و «شبانه» با كارگرداني اميد بنكدار و كيوان علي محمدي (1383) تعداد ديگري از فيلم هاي اين بازيگر به شمار مي آيند.
اسكندري سال 1375 نيز براي نخستين بار با سريال «خانه شماره 13» به تلويزيون آمد و تا امروز در مجموعه هاي مطرحي بازي كرده است كه از آن ميان مي توان به «مرگ تدريجي يك رويا» از فريدون جيراني (1387)، «نرگس» با كارگرداني سيروس مقدم (1384) و «شوق پرواز» كار يدلله صمدي (1390) اشاره كرد.



از بين بازي در تئا تر، تلويزيون و سينما، كدام يك را ترجيح مي دهيد؟
از چه نظر؟



از نظر هنري، وقتي كه مي گذاريد، جنس بازي، درآمد و...؟
فكر مي كنم در حال حاضر تكليف آدم در تلويزيون مشخص تر است. از نظر دستمزد، شهرت و البته درجه اي از بار هنري، مي توان براي بازي در سريال ها حساب و كتابي باز كرد كه در آن سود و زيان قابل محاسبه است.
براي مثال همين سريال «شوق پرواز» كه داستان زندگي شهيد عباس بابايي را روايت مي كرد و به تازگي به پايان رسيد، از نظر موضوع، داستان، برد و تاثيرش در جامعه و كيفيت ساخت كار قابل قبولي بود كه از بازي در آن راضي هستم؛ به ويژه كه در نقش خبرنگار كمي با دنياي كار شما آشنا شدم.



«شوق پرواز» تازه ترين سريال تلويزيوني ستاره اسكندري كه پخش آن دو هفته پيش به پايان رسيد


يعني بازي در تلويزيون به همه نيازهاي عاطفي و هنري شما پاسخ مي دهد؟
نه در اين سطح كه شما مي گوييد. منظورم اين است كه در ميان سريال هاي زيادي كه در طول سال به من پيشنهاد مي شود، مي توانم تعدادي را انتخاب كنم كه حداقل هاي مرا از نظر هنري و كاري برآورده سازند.
به عبارت ديگر در شرايط امروز فضاي هنري كشور، تلويزيون برايم يك راه ميانه و آرام است كه دارم در آن پيش مي روم و حرص كم تري مي خورم.



بازي در يك نقش منفي در سريال «مرگ تدريجي يك رويا»


پس بايد بپرسم كه در كدام عرصه بيشتر حرص مي خوريد؟
در تئا تر. چرا كه با آن برخورد خوبي صورت نمي گيرد و شرايط مناسبي ندارد.


از چه نظر؟
از بسياري جهات وضعيت تئا تر ايران مطلوب نيست. ابتدا آنكه امكانات سخت افزاري آن مثل سالن كم است، بودجه اندكي دارد، خوب مديريت نمي شود، بدجوري گرفتار مميزي است و....


براي همين با اينكه كارتان را از تئا تر شروع كرديد، امروز در اين عرصه كم كار شده ايد؟
بله. من را همه بيشتر به عنوان يك تئاتري مي شناسند، اما با اين حال در 12 سال گذشته تنها در 10 نمايش بازي كرده ام كه ناشي از شرايط بد حاكم بر اين عرصه است.


پس مشكلي با خود تئا تر نداريد؟
معلوم است كه با خود هنر نمايش مشكلي ندارم. تئا تر براي من عشق مطلق است. در اين عرصه بر خلاف سينما و تلويزيون به دنبال هيچ چيزي نيستم به جز هنر. روي صحنه آمدن برايم هميشه يك اتقاق فرهنگي و دلي بوده است و نه چيز ديگر.


يعني در تئا تر به دنبال پول نيستيد؟
خوب يا بد، اصلاً در تئا تر پولي نيست كه كسي به خاطر آن بيايد. اين عرصه كار دل است كه من هيچ گاه برايش كيسه اي ندوخته ام. مشكل من اين است كه متاسفانه برنامه ريزان، سياست گذاران، مديران به عنوان متوليان اين هنر، حرمت آن را نگه نمي دارند.
من هرگاه به تئا تر مي آيم، وا مي خورم. من عاشق اين هنر هستم و وقتي اين رفتارهاي ناجور را مي بينم، حرص زيادي مي خورم. حقش نيست با عشق ما اين كار ها را بكنند.


چگونه مي توان اين مشكلات را رفع كرد؟
به نظرم اگر موانع را بردارند، مشكلات حل مي شوند. اميدوارم برنامه ريزي مركز هنرهاي نمايشي به سمت و سويي برود كه آدم ها احساس نكنند وقتشان از دست رفته است. اين حق يك بازيگر تئا تر نيست كه تا 2 روز قبل از اجرا نداند روي صحنه مي رود يانه. اين درست نيست كه در طول تمرين به خاطر مميزي، چند بار شخصيت و نقشي كه مي خواهي ايفاكني دستخوش تغيير شود. اينكه 40 گروه تمرين كنند و تنها نيمي از آن ها وارد جشنواره فجر شوند تنها توهين به هنرمندان اين عرصه است. اينكه بين تمرين ها و اجرا ماه ها فاصله بيفتد، تنها تحليل بردن توان بازيگران است و....




«عشقه» يكي از نمايش هاي موفق ستاره اسكندري به شمار مي آيد



به خاطر همين مشكلات است كه ما كمتر بازيگري را داريم كه در تئا تر بماند و در آن جدي و تمام وقت كار كند؟
بله. در تئا تر اگر چه خوب بودن يك بازيگر مهم به شمار مي آيد، اما ماندگاري در كار بسيار سخت تر است. اميدوارم توجه بيشتر و ويژه اي نسبت به اين هنر مقدس صورت بگيرد تا همه با شوق و ذوق در آن كار كنند.


اما از آنجا كه تماشاگران تئا تر اندك هستند، مسوولان هم كمتر به آن توجه مي كنند.
اين توجيه اشتباهي است. اينكه تئا تر وارد زندگي مردم نشده هم تقصير مسوولان است. آنان بايد به تربيت تئاتري مردم بپردازند كه نيازمند افزايش سالن ها، توجه رسانه ها و ورود اين هنر به مدارس و ديگر مراكز است. آن وقت مي توان در مورد اينكه تئا تر مورد استقبال مردم قرار مي گيرد يا نه قضاوت كرد.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها